به گزارش سرویس سیاسی مخاطب ۲۴ به نقل از روزنامه خراسان، اکنون ثم ماذا؟ وقتی پیش فرض این است که تیم هستهای انقلابی ما در وین در توافق احتمالی تاحدی که بتواند امتیازات بیشتری خواهد گرفت و امتیازات کمتری خواهد داد، به نظرم پاسخ «ثم ماذا؟» را باید الان که هنوز نتیجهای حاصل نشده و طرف غربی هم از ترس کاهش گریز هستهای ایران ضرب الاجل چند روزه برای رسیدن به توافق برای خودش تعیین کرده است، داد.
در صبح روز بعد از توافق احتمالی در وین برای ما چه چیز مهم خواهد بود؟ ۱- این که همه مکلف باشند توافق را اجرا کنند و بهانه نیاورند؟ (تضمین حقوقی) ۲- این که در صورت تغییر دولت/کنگره آمریکا، آنها تعهدات شان را اجرا کنند؟ (تضمین سیاسی) ۳- این که ما از منافع برجام بتوانیم استفاده کنیم؟ (تضمین اقتصادی) بله هر ۳ سوال مهم است.
هرکدام در جای خود اهمیت بسزایی دارد که تجربه ۶ سال گذشته ما اثبات میکند برای هر سه تضمین محکم گرفت، اما همین تجربه تذکر میدهد که تقریبا در هیچ کدام از این موارد نمیشود به طرف مقابل حتی اروپاییها اعتماد کرد و تضمین شان را معتبر دانست؛ حتی در دوره قدرت برجام یعنی در سال پایانی دولت اوباما که برخی دستورالعملهای اوفک به نفع ایران صراحت داشت، بسیاری از بانکها و هلدینگهای بزرگ مالی و تجاری دنیا، به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت وقعی ننهاده و به سمت ایران نیامدند. از این تذکر باید به سوال چهار برسیم و آن این که: «ما بعد از توافق میخواهیم چه کنیم؟» یا «برنامه ما برای ساعت ۸ صبح بعد از توافق در وین چیست؟» چرا این سوال مهم است؟ و چه کسانی باید به آن پاسخ بدهند؟
این سوال مهم و چه بسا مهمتر از ۳ سوال نخستین است به دلایلی:۱- دولت گذشته یکی از مهمترین ضعفهایی که داشت این بود که برای روز اجرای برجام یا برنامهای نداشت یا خود را معطل شرکت و بانکهای بزرگ دنیا کرد که آنها هم یا همان اول نیامدند و دستش را در حنا گذاشتند یا برخی شان آمدند برای سرمایه گذاری و فعالیت، اما به محض روی کار آمدن ترامپ، باز هم به دست دولت سابق حنا زدند. این نتیجه نداشتن برنامه راهبردی برای فردای توافق بود. ۲- به دلایل متعدد هر توافقی که حاصل شود را باید یک توافق موقت دانست از جمله: الف- احتمالا آبان ۱۴۰۱ (نوامبر ۲۰۲۲) در کنگره و آبان ۱۴۰۳ (نوامبر ۲۰۲۴) در کاخ سفید شاهد تغییر ترکیب سیاسی خواهیم بود؛ بنابراین سال آینده با روی کار آمدن جمهوری خواهان در سنا و مجلس نمایندگان، هر توافقی که امسال نهایی شود، زیر تیغ کنگره خواهد رفت. ب- براساس متن برجام در پایان سال سال ۲۰۲۳ (دی ۱۴۰۲) باید بخش مهمی از محدودیتهای تحقیق و توسعه برنامه هستهای ایران به صورت خودکار لغو شود. این بخش یکی از حیاتیترین اجزای برنامه هستهای صلح آمیز ایران است که غربیها روی آن حساسیت ویژهای دارند و بخشی از اختلافات وین نیز مربوط به پیشرفتهای ایران در همین بخش است؛ بنابراین آشکارا میشود ادعا کرد که آمریکا هرکاری خواهد کرد که این اتفاق رخ ندهد. ج. در پاییز ۲۰۲۵ (پاییز ۱۴۰۴) باید قطعنامههای شورای امنیت لغو شود و طبق برجام شورای امنیت دیگر حق ندارد به موضوع هستهای بپردازد. این یعنی پایان هرگونه فشار به ایران از طریق قطعنامههای سنگینی که شورای امنیت در دهه ۸۰ بر ایران تحمیل کرده است. این تاریخ به نوعی پایان عملکرد مکانیسم ماشه نیز هست؛ بنابراین میتوان تصور کرد که آمریکاییها چه دولت فعلی و چه دولت آینده این کشور که احتمالا رادیکالتر خواهد بود، با این تاریخ کنار نمیآیند.۳- آمریکاییها در مذاکرات وین از دادن تضمین سیاسی برای اجرای برجام خودداری کرده اند. به این معنا که در صورت تصمیم کنگره (که احتمالا ترکیب سیاسی آن سال آینده تغییر میکند) یا تغییر دولت آمریکا در ۲۰۲۴ باید منتظر پایان مجدد این توافق بود. نماینده کاخ سفید در وین حتی نپذیرفته که اگر جوبایدن پیر در این فاصله بمیرد و «کامالا هریس» جانشین او شود، لااقل او از توافق بیرون نرود!
مواردی همچون تحولات جدید منطقهای و بین المللی و تغییر نقاط تمرکز قدرت در جهان به ویژه که در نتیجه پاندمی کرونا سرعت گرفته است و ... از جمله مواردی است که به ما گوشزد میکند که به توافق احتمالی وین به چشم یک توافق موقت نگاه کنیم. حتی اگر کسی خیلی خیلی خوش بین باشد و ادعا کند توافقی که در وین حاصل شود پایدارتر از برجام است باید گفت وجود قوانین مادر نظیر کاتسا، ویزا و امثالهم در آمریکا، عدم دسترسی کامل به چرخه دلار حتی در صورت حصول توافق و امکان استفاده آمریکا از مکانیسم ماشه از جمله دلایلی است که باعث میشود تردیدهای جدی درباره پایداری هرنوع توافقی داشته باشیم. اما این سوال مهم را که برای فردای روز توافق چه برنامهای داریم، دیگر نه تیم مذاکره کننده بلکه باید وزارتخانههای نفت، صمت، جهاد کشاورزی، اقتصاد و بانک مرکزی پاسخ بدهند. دولت گذشته متاسفانه در فرصتی که برجام ایجاد کرد به جای آن که به دنبال استفاده اقتصادی حداکثری از این توافق باشد، در اصل آن ماند و آن را تبدیل به سندی برای تسویه حسابهای سیاسی و انتخاباتی کرد. دست گذاشتن روی شرکتهای بزرگ تجاری و مالی دنیا که عمدتا با وزیدن نسیمی اندک از سوی کاخ سفید عطسه میزنند، نتیجه این شد که امروز حتی تعداد زیادی از هواپیماهای برجامی زمین گیر شده، از ساخت تولیدات رنو در ایران خبری نیست، شرکتهای نفتی بزرگ حتی پیش از خارج شدن آمریکا از توافق در سال ۹۷، وسایل شان را جمع کردند و رفتند و ... آن استراتژی غلط در دولت روحانی در خوشبینانهترین حالت نتیجه نداشتن استراتژی صحیح برای بهره گیری از منافع برجام است. براین اساس ۳ وزارتخانه اقتصادی که بالاتر نام برده شد و بانک مرکزی باید نقشه راه مشخص برای روزهای بعد از توافق احتمالی داشته باشند. سوال این است که این دستگاهها اکنون کجای معادله پیچیده وین هستند؟ چقدر در جریان جزئیات هستند؟ با فرض این که این ۴ دستگاه و سایر نهادهای موثر در بهره برداری از منافع اقتصادی برجام باید چنین نقشه راهی را طراحی کنند، به نظر میرسد رفتن به سمت کشورهایی که به سمت آمریکا غش نکردهاند، پرهیز از تکیه کردن به شرکتها و نهادهای مالی بزرگ که عمده منافع شان در خاک آمریکا قرار دارد یا مشمول تحریمهای ثانویه میشوند، توجه به شرکتهای کوچک، اما پیشرفته که حاضر به پذیرش ریسک ورود سرمایه و تکنولوژی به ایران باشند، توجه به کشورهایی که در دوران سخت کنار ایران میمانند و از تحریمها تبعیت نمیکنند و پرهیز از تبدیل کردن کشور به بازار مصرف کالاهای خارجی از جمله مهمترین اصول در تدوین نقشه راه برای استفاده از ظرفیتهایی است که توافق وین میتواند ایجاد کند. ضمن این که نباید فراموش کرد که تقویت اقتصاد ملی و تکیه بر توان داخلی که دولت سیزدهم بر آن تاکید دارد اصلیترین مسیر برای حل مشکلات و پیشرفت کشور است و باید مراقب بود سودای واردات جای رونق تولید را نگیرد در غیر این صورت همیشه درگیر بازی تلخ تحریم-مذاکره خواهیم بود.