مخاطب ۲۴، سه دهه پس از پایان جنگ داخلی لبنان، این کشور بار دیگر بر سر دوراهی مهمی ایستاده است؛ تصمیمی که میتواند معادلات قدرت داخلی را تغییر دهد و حتی بار دیگر سایه جنگ را بر سر عروس خاورمیانه سنگین نماید، دولت جدید به نخستوزیری نواف سلام تحت فشار فزاینده خارجی و با تکیه بر حمایت برخی جریانهای داخلی طرحی را برای خلع سلاح حزبالله پذیرفته است؛ طرحی که مدافعانش آن را گامی ضروری برای احیای حاکمیت ملی و مخالفانش مقدمهای برای تضعیف محورمقاومت و خدمت به منافع اسرائیل میدانند.
برای درک حساسیت کنونی، باید به گذشته بازگشت. لبنان از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ درگیر جنگ داخلی فرقهای شد که بیش از صد هزار کشته و نزدیک به یک میلیون آواره برجای گذاشت، این جنگ با محوریت درگیری شبهنظامیان مسیحی(فالانژها) با گروههای چپ، مسلمانان سنی و فلسطینی آغاز شد اما با ورود بازیگران خارجی از سوریه و اسرائیل گرفته تا ایران و آمریکا، ابعاد پیچیدهتری پیدا نمود. پیمان طائف در ۱۹۸۹، با میانجیگری عربستان سعودی و همچنین پیشروی نظامی سوریه به این خشونت خونین پایان داد منتهی بذر اختلافات عمیق فرقهای را همچنان در خاک سیاست لبنان باقی گذاشت. بر اساس توافق ۱۹۴۳(میثاق وطنی) و اصلاحات پس از آن، ساختار سیاسی لبنان بر مبنای تقسیم قدرت میان ۱۸ طایفه مذهبی شکل گرفت: رئیسجمهور از میان مارونیها، نخستوزیر از میان اهل سنت و رئیس مجلس از میان شیعیان انتخاب میشود؛ این الگو قرار بود مشارکت برابر همه گروهها را تضمین کند، اما عملا به شبکهای از معاملهگری تبدیل شد.
در بستر همین تاریخ و در پی اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، حزبالله در سال ۱۹۸۲ تأسیس شد، ماموریت اولیه ساده و شفاف بود: مقاومت مسلحانه برای آزادسازی خاک لبنان؛ با پایان جنگ داخلی این گروه برخلاف دیگر شبهنظامیان سلاح خود را حفظ نمود چرا که تهدید اسرائیل همچنان واقعی و نزدیک بود، پیروزی مقاومت در وادار کردن ارتش اسرائیل به عقبنشینی در سال ۲۰۰۰ موقعیت حزبالله را در جامعه لبنان تثبیت و محبوبت آن را افزایش داد. برای بسیاری از لبنانیها، این گروه تنها نیرویی بوده و هست که توانسته بهطور موثر در برابر تجاوزات تلآویو بایستد، حتی پس از جنگ ۲۰۰۶ و صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل نیز حزبالله بر ضرورت حفظ بازدارندگی تاکید کرد، با این استدلال که ارتش لبنان، هرچند ملی و قانونی اما از نظر تجهیزات و آمادگی، توان مقابله با اسرائیل را ندارد.
حزبالله بهمرور از یک نیروی صرفا نظامی به یک بازیگر سیاسی تمامعیار بدل شد، اتحاد استراتژیک با جنبش امل و حضور موثر در مجلس و کابینه این امکان را به آنها داد که هم در میدان و هم در میز سیاست، نقشآفرینی کنند، درگیری سال ۲۰۰۸ و کنترل بخشهایی از بیروت برای مخالفان زنگ خطر بود اما برای حامیان حزب الله، نشانهای از توان دفاع داخلی و جلوگیری از مداخله خارجی در امور لبنان محسوب میشد.
جنگ اخیر حزبالله و اسرائیل (۲۰۲۳–۲۰۲۴) زمینهساز ورود مجدد آمریکا به پرونده سلاح مقاومت شد، طرح ششبندی توماس باراک که دولت نواف سلام آن را پذیرفته هدفی جز انحصار کامل سلاح در دست دولت ندارئد، رئیسجمهور ژوزف عون نسخهای بومیتر پیشنهاد داد که شامل خلع سلاح همزمان با عقبنشینی کامل اسرائیل و آزادی اسیران لبنانی میشود، اما همچنان نگرانی اصلی پابرجاست: اگر مقاومت خلع سلاح شود و اسرائیل به تجاوزات خود ادامه دهد، چه نهادی از لبنان دفاع خواهد کرد؟
پاسخ حزبالله به این طرح قاطع بود، شیخ نعیم قاسم دبیر کل حزب الله مشروعیت آن را را زیر سؤال برد؛ چهار وزیر وابسته به حزبالله و جنبش امل، جلسه هیئت دولت را ترک کرده و خیابانهای ضاحیه، صحنه حضور هواداران و پرچمهای مقاومت شد؛ نظرسنجیها هم نشان میدهد ۹۶ درصد شیعیان و حتی نیمی از اهل سنت با خلع سلاح حزبالله مخالفاند، این ارقام برای حامیان مقاومت سندی است که ثابت میکند سلاح حزبالله نه یک امتیاز حزبی بلکه سرمایهای ملی برای بازدارندگی است.
احزاب مسیحی و برخی جریانهای سنی، این طرح را فرصتی برای بازگرداندن اقتدار کامل به دولت میدانند. آمریکا، فرانسه و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس آشکارا از آن حمایت کردهاند؛ در نگاه این گروهها سلاح خارج از کنترل دولت ولو در دست گروهی محبوب در نهایت تهدیدی برای وحدت ملی است.
اما ایران که از بدو تأسیس حزبالله حامی اصلی آن بوده است، بار دیگر موضع خود را روشن نمود. عباس عراقچی وزیر امورخارجه با تأکید بر حق مقاومت، گفت که تجربه نشان داده فشار خارجی بر حزبالله راه به جایی نمیبرد و علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز با این طرح مخالفت نموده؛ این سخنان خشم بیروت را برانگیخت و دولت آن را دخالتی غیرقابلقبول خواند، با این حال برای هواداران مقاومت حمایت تهران نوعی تضمین سیاسی و امنیتی در برابر فشارهای غربی محسوب میشود.
اجرای طرح خلع سلاح حزب الله بدون بروز درگیری، مأموریتی دشوار است، تجربه ثابت کرد که هرگونه تعرض به زیرساختهای حزبالله میتواند به سرعت به درگیری خیابانی منجر شود. با این وجود، برخی تحلیلگران معتقدند این گروه پس از جنگ اخیر و به دلیل هزینههای سنگین ممکن است فعلا از رویارویی مستقیم پرهیز کند و به بازی زمان تکیه بزند(تحلیل میشود که از اهداق سفر علی لاریجانی خرید زمان است).
مسئله اصلی این است که آیا ارتش لبنان، در وضعیت کنونی میتواند به تنهایی برابر اسرائیل بایستد؟ مخالفان خلع سلاح میگویند که پاسخ روشن است: خیر؛ به باور آنها تجربه سالهای گذشته نشان داده که حضور یک نیروی مسلح مردمی با انگیزه ایدئولوژیک توازن قوا را به نفع لبنان حفظ کرده و بدون آن خطر تجاوز و اشغال مجدد افزایش مییابد(علی لاریجانی به این نکته نیز اشاره نموده).
لبنان در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته است؛ خلع سلاح مقاومت تنها یک تصمیم نظامی یا سیاسی نبوده و تعیینکننده آینده امنیت و حتی موجودیت این کشور است. حامیان طرح خلع سلاح، به وحدت ملی و اقتدار دولت چشم دوختهاند؛ مخالفان به ضرورت بازدارندگی در برابر دشمنی که نهتنها عقبنشینی نکرده، بلکه همچنان بخشهایی از خاک لبنان را در اشغال دارد و آنچه سرنوشت این طرح را مشخص میکند میزان توان طرفین در ایجاد اجماع داخلی و کسب تضمینهای واقعی امنیتی است بدون این دو هر تلاشی بیش از آنکه به سوی ثبات برود ممکن است نزدیک شدن به پرتگاه را تسریع کند.