سازمان امور مالیاتی ایران، با تحقق ۱،۲۲۹ هزار میلیارد تومان درآمد در سال ۱۴۰۳، رکورددار تأمین بودجه دولت شد. اما این موفقیت آماری، پشت پردهای از شکست ساختاری، نارضایتی کارکنان سازمان امور مالیاتی ایران، و اعتراض مودیان به فقدان شفافیت و کارایی را پنهان میکند. این تناقض، ریشه در مدیریت سیاسی، ضعف تخصصی و نظام اداری فرسوده دارد.
۱. آمار شکست: عملکرد ضعیف در مالیاتهای کلیدی
- مالیات بر ثروت و مصرف لوکس: علیرغم تصویب قوانینی مانند مالیات بر خانههای خالی (۱۴۰۰) و خودروهای لوکس (۱۳۹۴)، وصولی این حوزهها کمتر از ۰.۱٪ کل درآمد مالیاتی است. مالیات خودروهای لوکس عملاً صفر است، و مالیات معاملات سکه و ارز فاقد سازوکار اجرایی است.
۱- فرار مالیاتی تاریخی: براساس پژوهشهای منتشرشده در پژوهشنامه مالیاتی، ۴۰٪ اقتصاد ایران غیررسمی است و سالانه حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی از طریق فرار یا معافیتهای ناعادلانه از دست میرود.
۲. فریاد کارکنان: معیشت فرسوده در سازمانی پردرآمد
- حقوق ناچیز، فشار کاری بالا: میانگین حقوق کارکنان ۲۰ میلیون تومان است، درحالی که هر حسابرس مسئول بررسی ۶۰۰-۸۰۰ پرونده مالیاتی سالانه است. این رقم حتی از دریافتی کارمندان عادی سایر نهادهای دولتی پایینتر است.
- محرومیت از مزایا: کارکنان از مسکن سازمانی، تسهیلات مناسب خرید خودرو و پاداش مناسب عملکرد محرومند. کمک هزینه مسکن پس از ۲۰ سال خدمت تنها ۴۰-۷۰ میلیون تومان است.
- فرار مغزها: به دلیل محدودیتهای شغلی (ممنوعیت فعالیت در بخش خصوصی مرتبط) و پایین بودن حقوق، خروج نیروهای متخصص و بازنشستگی پیشازموعد به بحرانی جدی تبدیل شده است.
۳. خشم مودیان: سامانههای معیوب و دادرسی ناکارآمد
- خطاهای فنی مکرر: سامانههای الکترونیکی مالیاتی با خطاهای سیستمی نظیر کد ۵۰۸ (نقص اطلاعات پرونده)، کد ۵۰ (مشکل سرور) و کد ۱۰۳ (مغایرت امنیتی) مواجهند که ارسال اظهارنامه را به کابوسی تبدیل میکند.
- طولانی شدن رسیدگیها: پروندههای مالیاتی گاه ماهها (در مواردی سال ها) در چرخهی "اصلاح اظهارنامه"، "تشخیص" و "اعتراض" گیر میکنند. براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سازمان تنها ۱۲٪ آرای قطعی دیوان عدالت اداری را اجرا کرده است.
- عدم شفافیت در دادرسی: مودیان از ابهام در مستندات موردنیاز، تغییر مکرر دستورالعملها و دسترسی نداشتن به پروندهی خود در سامانه شاکیاند.
۴. ریشه بحران: مدیریت سیاسی به جای تخصص
- چرخش مدیریتی بیثبات: در ۵ سال اخیر (۱۳۹۸-۱۴۰۳)، ۴ رئیس کل بر سازمان تکیه زدهاند. این تغییرات مداوم، پروژههای بلندمدت (مانند پایگاه داده املاک) را متوقف کرده است.
- سیل مدیران غیرمتخصص: بخش بزرگی از مدیران ارشد سازمان فاقد سابقه تخصصی در امور مالیاتیاند و از نهادهای سیاسی یا اداری به این سازمان تخصصی منتقل شدهاند.
- تأثیرپذیری از قدرتمندان: بعضی از پروندههای مالیاتی بزرگ به دلیل "ملاحظات سیاسی" مسکوت میمانند.
۵. راه نجات: انقلاب اداری به رهبری نیروهای درونسازمانی
- مدیریت تخصصی، نه سیاسی: انتصاب رئیسکل سازمان از میان کارشناسان و مدیران میانی سازمان با حداقل ۲۰ سال سابقه اجرایی در بدنه مالیاتی، اولین گام است.
- اختیارات گستردهتر: سازمان باید به دادههای لحظهای بانک مرکزی، سامانه ثبت املاک و شبکه صرافیها دسترسی مستقیم داشته باشد.
- بازنگری قوانین معیوب: حذف معافیتهای غیرمنطقی (مثل خودروهای لوکس نهادهای خاص) و کاهش سقف مالیات بر تراکنشهای بانکی به سطحی واقعبینانه.
- تحول در نظام پرداخت حقوق: افزایش حقوق کارکنان به سطح بانکهای دولتی و اجرای کامل پاداش عملکرد (ماده ۲۱۷ ق. م. م) بدون کسر غیر منصفانه توسط نهادهای دیگر.
سخن آخر اینکه سازمان امور مالیاتی ایران در تقاطع ناکارآمدی فنی، عدم رعایت عدالت در شناسایی و اخذ مالیات، و فقدان اراده سیاسی برای اصلاح، اسیر شده است. تحول در این سازمان، نه با دستورالعملهای مقطعی، که با انقلابی اداری ممکن است: انقلابی که مدیریت آن را از دست کم مایگان خارج کند و به متخصصان مالیاتیِ برخاسته از درون سازمان بسپارد. تا زمانی که "صندلی ریاست" در کنترل افراد مورد حمایت اصحاب بی نام و نشان قدرت قرار دارد، نه کارکنان به عدالت میرسند، نه مودیان به شفافیت، و نه اقتصاد ایران به عدالت مالیاتی.
مدیریت تخصصی بر سازمان مالیاتی، ضرورتی ملی است.
مرتضی بهنام