به گزارش مخاطب ۲۴: «هوشنگ سیحون» در «۳۱ مرداد ۱۲۹۹» در تهران و در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمد. او نوه دختری «میرزا عبدالله فراهانی» از چهرههای نامدار موسیقی ایرانی و پایهگذار ردیف موسیقی سنتی و فرزند دختری «مولود خانم»، نوازنده چیرهدست تار و سهتار بود. داییاش «احمد عبادی»، استاد مسلم سهتار، از چهرههای برجسته موسیقی معاصر ایران بود که تا سالها بعد نیز تاثیر هنر او در محافل هنری کشور احساس میشد. بخشی از این نبوغ، بیتردید، از محیطی برخاسته بود که در آن چشم به جهان گشود.
فضای خانوادگی هوشنگ سیحون آکنده از نغمه و نوا، سنت و ذوق بود. از کودکی در معرض گفتوگوها، سازها و فرهنگ ایرانی اصیل قرار گرفت. این محیط خانوادگی نهتنها به او نگاه عمیقتری به زیباییشناسی بخشید بلکه مفهوم «هویت ایرانی» را بهعنوان شالودهای ناگسستنی در ذهن او تثبیت کرد. از همان ابتدا آموخت که هنر نه وسیلهای برای نمایش، که ابزاری است برای فهم جهان، بیان فردیت و ارتباط با ریشهها.
همین پیوند دیرینه با میراث فرهنگی و هنری ایران بود که بعدها در تمامی آثار او نمود یافت؛ در خطوط هندسی آرامگاه خیام، در صلابت سازه آرامگاه نادر و در بازیهای مدرن با معماری سنتی ایران.
تحصیلات و آغاز کار حرفهای
هوشنگ سیحون در دوران نوجوانی به مدرسه فرانسویها در تهران رفت؛ جایی که افزون بر یادگیری زبان فرانسه با اصول هنر غربی نیز آشنا شد. با پشتوانه ذوق هنری خانوادگی و علاقه شخصیاش، پس از پایان دوره متوسطه، وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. در آن دوران، این دانشکده تحتتاثیر شدید آموزههای هنر کلاسیک و معماری اروپایی بود. استعداد درخشان سیحون، او را میان دانشجویان متمایز کرد.
یکی از نخستین تجربههای حرفهای او، طراحی آرامگاه ابوعلیسینا در همدان بود که در واقع، پروژه پایاننامهاش در مقطع کارشناسی بهشمار میرفت. طرح جسورانه و در عین حال، ریشهدار او، بهقدری تحسینبرانگیز بود که نهتنها نمره ممتاز گرفت بلکه پس از چند سال، عینا بهمرحله اجرا درآمد. در این اثر، سیحون با بهرهگیری از الهامهای معماری اسلامی و مدرن، بنایی ساخت که هنوز یکی از شاخصترین نمادهای معماری ایرانی محسوب میشود.
اما مسیر شکوفایی او به اینجا ختم نشد؛ در سال ۱۳۲۳ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس، تحت نظر استادان برجستهای، چون «اُگوست پره»، پدر بتن مسلح در معماری مدرن، به آموختن اصول معماری مدرن پرداخت. او در پاریس نهتنها با سبکها و جریانهای نوگرایانه معماری اروپا آشنا شد بلکه توانست میان دانستههای معماری غربی و حس ایرانگرایی خود پلی بزند که بعدها به شاخصترین ویژگی آثارش تبدیل شد.
بازگشت او به ایران در میانه دهه ۳۰ شمسی، آغاز دورهای طلایی در تاریخ معماری معاصر کشور بود. او علاوهبر فعالیت در عرصه طراحی و معماری به تدریس در دانشکده هنرهای زیبا پرداخت و خیلی زود به ریاست این دانشکده رسید؛ ریاستی که با نوسازی ساختاری و فکری همراه بود؛ سیحون به جای تکرار کلیشهها، دانشجویان را به خلاقیت، تحقیق در معماری ایرانی و نگاه بینارشتهای به هنر دعوت میکرد.
آغاز دوران حرفهای هوشنگ سیحون، نهفقط ورود به حرفهای خاص بلکه آغاز حرکتی روشنفکرانه در معماری ایران بود. او نهفقط مهندس ساختمان که هنرمندی فیلسوفمسلک بود؛ کسی که باور داشت معماری باید صدای زمانه باشد، بازتاب رنجها، آرزوها و فرهنگ مردمانش.
هوشنگ سیحون به «مرد بناهای ماندگار» معروف است. او طراحی و نظارت بر ساخت آرامگاههای بزرگان فرهنگ و تاریخ ایران را بر عهده داشت: آرامگاه بوعلیسینا در همدان، آرامگاه خیام در نیشابور، آرامگاه نادرشاه افشار در مشهد، آرامگاه کمالالملک در نیشابور و آرامگاه کلنل محمدتقیخان پسیان در مشهد؛ این بناها با ترکیب عناصر سنتی ایرانی و مفاهیم مدرن، نمایانگر دیدگاه منحصربهفرد سیحون در معماری بودند.
سیحون در دوران فعالیت خود، همواره نگاهی ملیگرایانه به کشور داشت. او معتقد بود که معماری باید بازتابی از هویت ملی و فرهنگی باشد و مقابل تحولات سیاسی، نقش روشنگرانهای ایفا کند.
سیحون با وجود آنکه از جنجالهای سیاسی روز فاصله میگرفت، اما در عمیقترین لایههای آثار، سخنرانیها و زندگیاش، یک کنشگر اجتماعی بود. معماری برای او فقط طراحی سازه نبود؛ مقاومتی فرهنگی بود مقابل فراموشی، تخریب هویت و فرسایش تاریخ.
از همان دوران جوانی، وقتی پروژه آرامگاه بوعلی را طراحی کرد، نگاه متفاوتش به جایگاه «تاریخ در زندگی امروز» دیده میشد. او با طرحهایی که از دل هندسه، خِرد و فرم بیرون میآمدند، سعی میکرد نهتنها بنایی برای مردگان بسازد بلکه اثری برای زنده نگهداشتن میراث فرهنگی یک ملت خلق کند. برای سیحون، هر آرامگاه در حکم یک بیانیه بود: بیانیهای علیه فراموشی.
منبع: سازندگی