مخاطب ۲۴، فائزه صدر- رد صلاحیت نامزدها در هر انتخاباتی حاشیه ساز است. این روند عموما نامزدهای طیف اصلاح طلب را نشانه میگرفت و منتخبان این نگاه با انواع دلایل از جمله عدم التزام عملی به اسلام از شرکت در رقابتهای انتخاباتی منع میشدند. اما در دوره پیش رو، مهر عدم تایید صلاحیت به کارنامه نامزدهای طیف راست هم رسیده و تعداد زیادی از اصولگرایان موفق به اخذ تایید وزارت کشور نشدند. کارشناسان و تحلیلگران داخلی، رد صلاحیتها را اجرای پروژه خالص سازی میدانند و پیش بینی شده مجلس آینده با حضور طیف نوانقلابی جدیدی متفاوت از تمامی مجالس پیش از خود باشد. مخاطب ۲۴ برای بررسی تاریخی "جریان خالص سازی" گفت و گویی با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه و پژوهشگر انجام داده که در ادامه میخوانید:
امروز مهم نیست که فرد به چه گروهی وابسته است. بلکه مساله مهم میزان نقشی است که وی میتواند در حفظ قدرت ایفا کند. از این رو شیوه خالص سازی امروز متداول شده است. چنین شیوهای در دنیا رواج داشته و آزموده شده است. افراد با تجربه و یا شخصیتهای نام آشنا و حتی محبوب و مورد اعتماد کنار گذاشته میشوند از این رو افراد فدا میشوند و خدماتشان و تجاربشان نادیده گرفته میشود.
برای صحبت در این موضوع مصداقهای تاریخی زیادی وجود دارد.
در جوامع غیر دموکراتیک اصل بر حفظ قدرت است و رعایت قانون در درجه دوم است. ضمن اینکه در چنین جوامعی در تصویب قوانین طوری عمل میشود که منافع طبقه حاکم حفظ شود. متاسفانه در جوامع غیر دموکراتیک که فاقد قانون هستند اراده فردی حاکم است.
در ایران مساله به این صورت است که گسل بین ملت و دولت فراختر شده است. چنین گسلی بستر فساد پذیری را در جامعه گسترش میدهد و حاکمیت تصور میکند با خالص سازی و کنار گذاشتن برخی از افراد میتواند تغییری در شرایط ایجاد کند و قدرت حاکمیت حفظ شود. امروز در تصمیم گیریها اصل بر حفظ قدرت است.
من به طور کلی عرض میکنم که در نظامهای غیر دموکراتیک نوعی پنهان کاری وجود دارد. ریا و تظاهر به درد بی درمان در این نظامها تبدیل میشود. تاریخ پر است از نمونهها و امروز در طبقه سیاسی و دولتی ایران هم چنین روحیهای دیده میشود. نوعی تظاهر به انقلابی گری وجود دارد. تا جاییکه میبینیم مبنای جذب افراد در برخی نهادها و سازمانها این است که فرد پیراهنش را روی شلوارش بیاندازد، ریش و ته ریش داشته باشد و روی پیشانی اش جای مهر دیده شود.
درحالیکه ملاک جذب افراد باید؛ توانایی، تجربه و علم مرتبط با آن کار و فعالیت باشد، ولی ملاک تنها وفاداری است که برای راستی آزمایی میزان وفاداری هم متر و معیار درستی وجود ندارد و تنها با توصیه و سفارش و یا با توجه به وضغیت ظاهری افراد مجوز صادر میشود. بعد از حضور در بدنه قدرت نیز تصدیق میزان وفاداری در کلام و عملکرد فرد است. مثلا نماینده مجلس هر چه بیشتر شعارهای تند میدهد و از جامعه فاصله میگیرد مقبول واقع میشود.
از این رو معلوم نیست نتیجه خالص سازی امروز و نوسازی هرم قدرت، در آینده جواب مثبتی به ما بدهد. ۴ سال پیش در مورد مجلس یازدهم همین پروژه اجرا شد، ولی نتیجه دلخواه حاکمیت حاصل نشد و متاسفانه نتیجه برای جامعه و کشور اصلا خوب نبود. آنچه امروز در جریان است نیز قطعا ۴ سال بعد نتایج خود را نشان خواهد داد.
نمایندگان مجلس به دلیل ماهیت کارشان تحت تاثیر فضای بیرونی هستند. فضای جامعه ملتهب است و نارضایتیهای اقتصادی از عملکرد دولت بالا است. نمایندگان در حوزههای انتخابیه خود جواب گوی مردم هستند و تلاش برای راضی نگه داشتن مردم، شاخصههای اثبات وفاداری نماینده را زیر سوال میبرد. نماینده اگر بخواهد توقع حاکمیت را برآورده کند باید اعلام کند در اقتصاد رو به پیشرفت هستیم، ولی همین نماینده در حوزه انتخابیه اش با گزارشهای مکرری از مشکلات معیشتی روبرو است.
هر نوع نوسازی و نگرش جدید برای ورود نیروهای جدید با هدف حفظ قدرت کاری اشتباه است. خالص سازی اجرا میشود، ولی اتفاق مثبتی نمیافتد. این پروژه از ابتدای انقلاب با شدت کم و زیاد دنبال شده است، قانونی شدن رد صلاحیتها محصول پروژه خالص سازی است، ولی تا امروز نتیجه مد نظر گرفته نشده است. ادامه داشتن این شیوه هم نتیجهای نخواهد داشت جز اینکه شعار حاکمیت مردم را در عمل به حاکمیت یک طبقه بر مردم تبدیل خواهد کرد و مرتبا شاهد ریزش در همین طبقه خواهیم بود.
وقتی جامعه میبیند نمایندهای مثل آقای بیگی که در حمایت از حقوق مردم یک رانت را افشا میکند رد صلاحیت میشود، احساس میکند حاکمیت میخواهد کسانی را وارد مجلس کند که حرف نزنند و بله قربان گو باشند.
این احساس به طور طبیعی و تنها با شنیدن خبر رد صلاحیت و کنار گذاشته شدن نماینده افشاگر رانت در جامعه ایجاد میشود.
آقای بیگی جایگاهی در بین نظامیان و مذهبیون دارد وقتی چنین فردی کنار گذاشته میشود، دلبستگی گروهی از هوادارانش به حاکمیت از دست میرود.
نماینده مجلس رای مردم را دارد و باید نشان بدهد که برای مردم کار میکند، ولی میبینیم در قدرت همینقدر هم مورد پذیرش نیست. نتیجه این که اعتماد مردم به مجلس کاهش پیدا کرده است و مجلس جایگاه قبلی را در جامعه ندارد.
اگر حاکمیت هوشمندانه عمل کند این چند نماینده مخالف را در مجلس نگه میدارد واقعا با نطقهای این چند نفر اتفاق خاصی نمیافتد، ولی حساسیت نشان دادن نسبت به این نطقها و کنار گذاشتن این افراد، احساس بیزاری و دل بریدن از حکومت را در جامعه و به ویژه در بین مخاطبان و هواداران این افراد تقویت میکند.
یکسان سازی نتیجه نمیدهد، چون نماینده مجلس باید بعد از اتمام دوره اش به جامعه و به محیط بازگردد اگر در دوره نمایندگی مدافع قدرت باشد بعد از دوره در جامعه مورد عتاب قرار خواهد گرفت. از این رو هر چقدر هم وفاداران دستچین شوند ذات و ماهیت نمایندگی مجلس باعث میشود این افراد مخاطب جامعه قرار بگیرند.
حاکمیت باید به سیگنالهایی که نماینده مجلس از جامعه میگیرد اعتماد کند.