توهم معصومیت نظام سیاسی، صاحبان قدرت را از میدان انتقاد خارج میکند و آنها را به ردایی فرازمینی ملبس میکند. ردایی خطرناک که قدرت پاسخگویی و اصلاح را از آنان سلب میکند.
دکتر اشکان اسکندرزاده
دبیر حزب همبستگی دانش آموختگان ایران (هدا) در استان کرمان و عضو شورای مرکزی حزب هدا
مطالب مندرج در قسمت یادداشت سایت ، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه مخاطب24 نیست
یکی از عجایب این دوره ریاست جمهوری، احساس تکلیف شدید برای اصلاح وضع موجود، توسط افرادی است که اکنون در راس امور هستند و در اوضاعی که خودشان در به وجود آمدنش نقش پررنگی داشته اند، بیش از همه معترضند. در سالن انتخابات وزارت کشور چنان نطق می کنند گویی تا کنون هیچ فرصت خدمتی نداشتهاند و برای نجات وضع کشور، به تازگی قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند.
مردم به دنبال فردی هستند که یک بار به جای انتقاد از وضع موجود، عذرخواهی کند، بگوید من مقصر بودم، به جای شانه خالی کردن و به جای انگشت اتهام به دیگری اشاره بردن، بگوید ما هم اشتباه میکنیم، ما هم تصمیم اشتباه داریم.
متاسفانه تا کنون به شکلی جا افتاده انگار که نظام سیاسی ما معصومیت دارد و این موضوع باعث میشود که در مواجهه با هر اشتباهی، هیچ عذرخواهی و قبول خطایی صورت نگیرد و جای خود را به توجیه و دروغ بدهد.
مقدس پنداشتن نظام سیاسی یک کشور، اشتباه خطرناک بزرگی است که گاها جبران ناپذیر نمی شود. به این دلیل که هم سیاسیون یک سرزمین و هم مردمی که دنباله روی این تفکر میشوند، فراموش میکنند که حکومتها ساخته انسان هستند و حاکمان نیز انسانهاییاند که جایز الخطا هستند.
توهم معصومیت نظام سیاسی، صاحبان قدرت را از میدان انتقاد خارج میکند و آنها را به ردایی فرازمینی ملبس میکند. ردایی خطرناک که قدرت پاسخگویی و اصلاح را از آنان سلب میکند.
وقتی نظام سیاسی مقدس پنداشته شود؛ دیگر نمی توان از کاستی های آن سخن گفت و هنگامی که اربابان قدرت، مشروعیت خود را نه از سوی زمین، بلکه از آسمان دانستند؛ مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمیدانند و به واسطه این توهم، از مردم اطاعت مطلق و بی چون و چرا را طلب میکنند (جورج ریتزر).
در این دوره ریاست جمهوری باید دقت داشت که لا به لای تمام اتفاقات و صحبتهای کاندیداها، مسئولیتپذیری فرد را محک بزنیم در مقابل حس قدرت طلبی. ببینیم این فرد در مسئولیتهایی که تاکنون داشته چقدر موثر و مفید بوده؟ آیا در همان منصب برای خدمت و اصلاح ساختار توانسته نقشی به سزا ایفاد کند که الان دست روی هندوانه بزرگتری گذاشته؟ یا صرفا به واسطه حس قدرت طلبی، همیشه در هر جایگاهی به فکر جایگاه بالاتر بوده و بیشتر برای جایگاههای بهتر تلاش کرده تا اوضاع بهتر؟
از طرف دیگر با افرادی سر و کار داریم که آنچنان خود را برحق و مقدس میدانند و برای دیگران ارزشی قائل نیستند که می گویند من اگر صلاحیتم تایید نشود در انتخابات شرکت نمی کنم. یعنی تایید صلاحیت خود را مساوی با مشروعیت انتخابات میدانند. چه تفکری باعث میشود که یک نفر تصور کند این انتخابات با آمدن یا نیامدنش مشروعیت خود را حفظ میکند یا از دست میدهد؟