مخاطب۲۴، فرهاد زینی وند نژاد - دکترای تاریخ در یادداشتی در خصوص بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران از سقوط صفویه تا آغاز حکومت قاجار نوشت:
در طول تاریخ، سرزمین ایران همواره رخدادهای بنیان افکن بسیاری را از سر گذرانده و همچون ققنوسی از دل آنها دوباره متولد شده است. با این حال قرن دوازدهم قمری/هجدهم میلادی یعنی از سقوط صفویه تا برآمدن قاجارها را میتوان قرنی تراژیک و سرنوشت ساز برای امروزمان دانست چنانکه تا به امروز این تاثیر را میتوان مشاهده کرد. در این قرن ایران دچار انواع و اقسام بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی شد به طوریکه که علاوه بر عقب ماندگی از اروپا، ایران دچار یک عقب گرد در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی شد.
از نظر سیاسی در این قرن شاهد یک بی ثباتی سیاسی تمام عیار هستیم چنانکه چهار سلسله بر ایران جکومت کردند. با سقوط صفویه در سال ۱۱۳۵ قمری توسط شورش افغان ها، ایران عرصه تاخت و تاز آنها در مرکز ایران و روسها در شمال و عثمانی در غرب شد. افغانها برای هفت سال بر مناطق مرکزی ایران حکوت کردند. با روی کار آمدن نادر شاه، حکومت محدود آنها به پایان رسید و درخشش شمشیر نادر سبب عقب نشینی روسها از گیلان و قفقاز شد، همچنین وی لشکر عثمانی را که در هنگام فروپاشی صفویه غرب ایران را تصرف کرده بود را عقب راند.
با این حال آن همه جهانداری به جهانگیری نرسید. وی در اواخر عمر به دلیل سوظنی که به پسرش رضا قلی میرزا داشت وی را نابینا کرد و پس از آن اجحاف بسیاری در حق مردم کرد و در آخر توسط سرداران خودش به قتل رسید چنانکه شاعر نقل میکند: "سر شب سر قتل و تاراج بود/ سحر گه نه تن نه سر نه تاج بود" با مرگ نادرشاه، سرداران وی برای تصاحب غنایم افسانهای که از هند آورده بود و کسب قدرت دوباره به جان هم افتادند.
این شرایط تا تثبیت حکومت زندیه ادامه داشت. در این بین این سرداران هر کدام به محض ورود به هر شهر از هیچ جوری کوتاهی نمی کردند و در کنار آن قحطی بی سابقهای در به واسطه غارتها به وجود آمد. در دوران خان زند آرامش نسبی در ایران حکم فرما شد که با مرگ خان زند دوباره آتش جنگ برای کسب جانشینی برپا شد. این وضعیت تا پایان جنگهای زندیه و قاجاریه ادامه داشت و در آخر آقامحمد خان قاجار سلسله قاجار را تاسیس کرد.
بحرانهای سیاسی شرایط وحشتناکی را برای مردم به وجود آورده بود. هر سردار با تعدادی سرباز در هر گوشه از کشور ادعای شاهی داشت و برای رسیدن به مقصودش از هیچ ستمی فرو گذار نبود. در کنار این بی ثباتی، طاعون و قحطی شرایط هولناکی را برای مردم ایجاد کرده بود. غفاری کاشانی مولف گلشن مراد درباره ی قحطی و اوضاع وخیمی که در اصفهان و دیگر نقاط ایران بر اثر جنگ ایجاد شده بود میگوید: «بعد از وصول و ورود موکب محمد حسن خان به دارالسلطنه ی اصفهان به علت سوانحی که در این دو سال به سبب آمد و رفت قشون محمد حسن خان و آزاد خان و شیخ علی خان به آن ولایت و سایر بلاد عراق اتفاق افتاده بود، در دارالسلطنه ی اصفهان و تمام مملکت عراق قحط و تنگی عظیم و غلایی مانند عذاب الیم روی داده بشدّتی صَرصَر قحط و غلاء بر هم زنِ اوراق جمعیت حوّاس اهالی آن ولایت شد که ...»
وی درباره اوضاع وخیم تجار نقل میکند: «اصناف راسته بازار، که مفتاح فتح الباب رزق و مقالید ابواب روزی مردم به سر انگشت داد و ستد ایشان بود، در این سانحه بی مایه و بی اعتبار شدند» همچنین درباره وی به اوضاع پزشکان نقل میکند: «اطبای حذاقت شعار که قانون شفا و نسخه ی نجات هر علیلی به دست معالجه ی ایشان بود در این واقعه هر یک به درد خویش گرفتار» فاجعه ی فقر و نداری مردم سبب شده بود: «رفته رفته کار به جایی رسید که مردم از رنج بی قوتی در اندرون خانههای خود میمردند و زمرهای که اندک قوت ترددی داشتند هر طفلی که غفلتا قدم از درون کاشانه ی خود بیرون میگذاشت او را دزدیده و به خرابهها برده ذبح نموده میخوردند».
در آخر وی ذکر میکند که: «مجملا، شش ماه آتش قحط جهان افروز و نایره ی غلاء مردم سوز بود؛ چنان که در اصفهان و بلوکات چهل هزار نفر متجاوز از جوغ مرد و علی هذا القیاس راه بر سایر احوال بلاد و محال و مواضع مملکت عراق میتوان برد» این بی ثباتی سبب شد عده زیادی از مردم برای در امان ماندن از جنگ و قحطی از ایران مهاجرت کنند یا به قول بیدل دهلوی، چون تیره بختی در وطن ایجاد غربت می کرد به جای امنی مهاجرت میکردند. این رویه برخلاف دوره ثبات صفویه که دوران شکوفایی تجارت و کشاورزی بود، سبب نابودی تجارت و کشاورزی و داراییهای مردم شد چنانکه بجز در دوره کوتاه کریم خان زند تا دوره آقامحمدخان قاجار این روند ادامه داشت.
این نابسامانیهای مختلف در کنار وبا و قحطی تاثیر بسیار منفی بر جمعیت کشور ایران گذاشت و زیر ساختهای شهر و روستا را نابود و آبادانیهای گذشته را به قهقرا کشاند. بسیاری از شهرها و روستاها ویران شد دوریل که در اوایل دوره قاجار به ایران سفر میکند و از بقایای ویرانیهای قرن گذشته و کاهش شدید جمعیت ایران خبر میدهد. قحطی و بیماریهای واگیر دار در بسیاری از نقاط ایران گزارش شده است.
از سقوط صفوی تا برآمدن نادر شاه طاعون و وبای عظیمی در شمال ایران شیوع پیدا کرد و سبب مرگ بسیاری شد چنانکه به گزارش یک مورخ، سی تا چهل هزار نفر بر اثر این طاعون مردند. فسایی از مردن سی هزار نفر در اثر سرما و وبا و قحطی در فارس خبر میدهد. این وضعیت شیوع بیماری در دیگر مناطق نیز وجود داشت. در کنار این مرگ و میر ناشی از قحطی و وبا، به دلیل غارتهای متعدد عملا ثروت مردم از بین رفت و بسیاری به عثمانی یا هند مهاجرت کردند.
در این دوران شهرهای ایران شاهد دوره ای مستمر از اجحاف و ظلم نظامیان و غارتگران بودند و مردم بیچاره به تنهایی عهده دار تامین هزینههای گزاف و تدارک آذوقه سپاهیان بودند چنانکه این وضعیت سبب شده بود از هر ده خانه چند خانه خالی از سکنه شود. در طی این مدت مالیاتهای فوق العاده افزایش یافته بود و چنین مالیاتهایی بر کشاورزی، تجارت و تحولات جامعه شهری نیز تاثیر بسزایی گذاشته بود. این فقط قسمت کوچکی از وضعیتی بود که منابع به آن اشاره کرده بودند.
در پایان قرن و با تثبیت دولت قاجار، ایران با نظم مدرن جهانی و مهمان ناخوانده ای، چون استعمار بریتانیا و روسیه تزاری مواجه شد. رقابت دو دولت استعماری موسوم به بازی بزرگ تا ربع نخست قرن بیستم ادامه داشت و تاثیر آن به طور مستقیم و غیر مستقیم تا پایان حکومت قاجار در ایران کاملا هویداست.