مخاطب ۲۴، نشست کاخ سفید، جایی که دونالد ترامپ میزبان ولادیمیر زلنسکی و گروهی از رهبران اتحادیه اروپا بود، بیتردید یکی از نقاط عطف بحران اوکراین ازآغاز دولت دوم دونالد ترامپ به حساب میآید، آنچه در ظاهر بهعنوان یک نمایش اتحاد فراآتلانتیکی در حمایت از اوکراین برگزار شد در باطن حامل شکافها، نگرانیها و محاسبات پنهانی بود که حتی در تصاویر منتشر شده نیز مشخض بوده و میتواند آینده جنگ و صلح در شرق اروپا را رقم بزند؛ اگرچه سخنان رسمی مملو از وعدههای صلح و تضمینهای امنیتی قوی بود، اما در پشت پرده پرسش اصلی همچنان این است: آیا آمریکا و اروپا که حداقل دراین مسئله دچار شکاف دیپلماتیک شدهاند درآستانه پذیرش یک سازش با روسیه قرار دارند؟ این یادداشت تلاش میکند فراتر از گزارش خبری صرف به واکاوی اهداف رسمی و غیررسمی طرفین، اثرات نشست، بازتاب و پیامدهای احتمالی بپردازد.
ترامپ در سخنان رسمی خود بارها بر تمایل به پایان جنگ با یک توافق صلح جامع تاکید کرده است، او قول ضمانتهای امنیتی قدرتمند برای اوکراین را داده و از آمادگی برای برگزاری نشست سهجانبه با پوتین و زلنسکی سخن گفت؛ همین لحن در ظاهر، اتحادیه اروپا را خشنود ساخت چرا که پس از ماهها مجادله میان ایالات متحده و اروپا، این بار رئیسجمهور آمریکا از همکاری سخن میگوید.
اما در زیر پوست این مواضع، نوعی دگردیسی قابل مشاهده است، ترامپ برخلاف دولت پیشین آمریکا(دولت بایدن) نه تنها آتشبس فوری را شرط آغاز مذاکرات نمیداند، بلکه آشکارا تأکید میکند که مذاکرات صلح میتواند همزمان با ادامه جنگ پیش برود. چنین موضعای اوکراین را در موقعیت دشواری قرار میدهد زیرا زلنسکی باید در حالی پای میز مذاکره بنشیند که خاک کشورش همچنان در تصرف نیروهای روسیه است همچنین از سوی دیگر، به پوتین این امکان را میدهد که با اتکا به برتریهای میدانی، دست بالا را در مذاکرات به دست آورده و حفظ نماید.
گزارشهای متعددی، از جمله روایتهای رویترز نشان میدهد که ترامپ پس از دیدار سهساعته با پوتین در آلاسکا، دیدگاههایش را به شکلی آشکار به مواضع روسیه نزدیک کرده است؛ جملاتی نظیر اوکراین باید توافق کند؛ روسیه یک قدرت بزرگ است و اوکراین در چنین جایگاهی نیست بیش از هر چیز به ادبیات کرملین شباهت دارد تا واشنگتن.
اگر این گرایش را واقعی بدانیم، ترامپ عملا در پی معاملهای است که زمین در برابر صلح را مشروعیت ببخشد. چنین توافقی برای او از منظر سیاست داخلی نیز جذاب است: او میتواند خود را بهعنوان رئیسجمهوری معرفی کند که بزرگترین جنگ اروپا بعد از جنگ جهانی دوم را پایان داد، حتی اگر این پایان با واگذاری بخشهایی از خاک اوکراین همراه باشد.
رهبران اروپایی در این نشست با چهرهای متحد و پرشور وارد صحنه شدند؛ صدراعظم آلمان بر آتشبس فوری تأکید کرد، مکرون از صلح پایدار سخن گفت، و اورزولا فندرلاین خواستار بازگشت کودکان اوکراینی تبعیدی شد اما پشت این اتحاد، نوعی اضطراب و ناچاری موج میزد.
اروپا به خوبی میداند با تصمیم یکجانبه ترامپ، نقش بروکسل در طراحی صلح به حاشیه خواهد رفت. از همین رو، تحلیلگران اندیشکدههای اروپایی یادآوری میکنند که اروپا در این نشست بیش از آنکه کنشگر باشد، در مقام واکنشگر ظاهر شد: تلاش برای کنترل خسارت، مهار ترامپ، و جلوگیری از بازتولید یک توافق روسمحور.
نشست واشنگتن در ظاهر یک موفقیت دیپلماتیک برای پیوند آمریکا و ترامپ پس از گردنکشی اروپاییان و حمایت بیقید و شرط از زلنسکی بود. رهبران اروپایی با شتاب خود را به کاخ سفید رساندند، صفی متحد اما شکست خورده و ضعیف در مقابل ترامپ تشکیل دادند، و ترامپ نیز خواستههای خود را به کرسی نشاند. رسانههای غربی همچون پولیتیکو این را یک آزمون حساس دانستند که اتحاد را، هرچند لرزان، بار دیگر به نمایش گذاشت.
اما همزمان، صحنههایی رخ داد که پرده از شکافها برداشت. ترک ناگهانی جلسه توسط ترامپ برای گفتوگوی تلفنی با پوتین، حرکتی غیرمتعارف بود که هرچند بعداً «هماهنگشده» خوانده شد، ولی نشانهای از تمایل ترامپ به دیپلماسی انفرادی بود. همچنین اختلاف صریح بر سر پیششرط آتشبس، فاصله میان واشنگتن و پایتختهای اروپایی را برجسته ساخت.
رسانههای جریان اصلی عمدتاً از دیدگاه مثبت وارد شدند. پولیتیکو و الجزیره نشست را پیشرفتی واقعی خواندند و حتیایبیسی نیوز استرالیا آن را روزی نزدیک به موفقیت توصیف کرد. رهبران اروپایی همچون نخستوزیر بریتانیا نیز از تعهد دوباره آمریکا استقبال کردند، اما صدای تردیدها نیز بلند بود؛ ایندیپندنت هشدار داد که ترامپ بارها حرفهای پوتین را تکرار کرده است و احتمال رسمیت یافتن خطوط مقدم بهعنوان مرزآتشبس وجود دارد؛ آتلانتیک کانسیل نیز از تلاشهای اروپاییها برای کنترل خسارت که البته خاطرنشان کرد چندان هم ثمربخش نبودهاند
نهادهای بینالمللی موضعی دوگانه داشتند: دبیرکل ناتو از شکستن بنبست استقبال کرد اما اتحادیه اروپا بر تمامیت ارضی اوکراین تأکید ورزید. روسیه اما خشنودتر از همه بود: کرملین نشست را نشانه آمادگی غرب برای مصالحه دانست و از ایده مذاکره مستقیم پوتین و زلنسکی سخن گفت.
مهمترین دستاورد نشست، باز شدن مسیر برای گفتوگوی مستقیم میان زلنسکی و پوتین است. ترامپ آشکارا اعلام کرد مقدمات چنین دیداری را فراهم میسازد. این تحول، جنگ را وارد فازی سیاسی میکند، هرچند با تردیدها و اختلافات فراوان بر سر پیششرطها.
اگر تبادل سرزمینها بر اساس خطوط مقدم فعلی بهعنوان مبنای صلح مطرح شود، اوکراین عملا بخشی از خاک خود را از دست خواهد داد. این امر نهتنها پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیق دارد بلکه میتواند وحدت داخلی کییف و حمایت افکار عمومی غرب را دچار تزلزل کند.
تأکید مکرربر صلح و تضمینهای امنیتی به جای تمرکز صرف بر تسلیحات، نشان میدهد که غرب شاید به سمت کاهش تدریجی حمایت نظامی حرکت کند. زلنسکی حتی برای تضمین این حمایت مجبور شد وعده خرید تسلیحات کلان از آمریکا بدهد؛ نشانهای از آن است که حمایت غرب دیگر بدون قید و شرط نیست.
اروپا دراین میان، بیش از هر چیز درگیر واکنش به ابتکارهای ترامپ است و هنوز نتوانسته راهبردی مستقل تدوین کند، برای زلنسکی نیز این نشست هم فرصت بود و هم تهدید: فرصت به دلیل امکان جلب تضمینهای امنیتی و دریافت حمایت غرب؛ تهدید به دلیل احتمال فشار برای واگذاری امتیازات سرزمینی، به بیان دیگر، واشنگتن ۲۰۲۵ نقطهای است که در آن «اراده ترامپ» به آزمون گذاشته میشود و اروپا باید تصمیم بگیرد آیا صرفا نقش پیرو را ایفا کند یا برای حفظ استقلال استراتژیک خود دست به ابتکار بزند، در هر حال تاریخ این نشست بهعنوان لحظهای که جنگ اوکراین وارد مرحله جدیدی شد، در حافظه دیپلماسی بینالمللی باقی خواهد ماند.