به گزارش سرویس اجتماعی مخاطب ۲۴ به نقل از اقتصاد نیوز، حکم فقهی ازدواج سفید
۱) در فقه سنتی هر نوع قرارداد بینافردی، چون بیع (خرید و فروش)، نکاح (ازدواج)، اجاره، طلاق، وکالت، ودیعه و. را معامله (به معنی اعم) گویند. فقها تصریح کرده اند که هر نوع معاملهای باید با بیان الفاظ خاصی به زبان عربی با فعل ماضی باشد که آن عبارات را "صیغه "ی آن معامله گویند. در فقه سنتی معاملات دو نوعند: عقود و ایقاعات.
۲) در عقود صیغه دو جزء ایجاب و قبول دارد که هر یک توسط یکی از طرفین معامله خوانده میشود، مانند صیغه در بیع که فروشنده باید بگوید "بعت" (یعنی فروختم) و خریدار هم باید بگوید «اشتریت» (یعنی خریدم). نکاح نیز از نوع عقود میباشد. نوع دیگر معاملات، "ایقاعات" هستند که در آنها صیغه فقط یک جزء ایجاب دارد و تنها یکی از دو طرف حق اجرای آن را دارد. مانند صیغه طلاق در فقه سنتی که تنها با بیان "انت طالق" (تو رها شده هستی) توسط مرد صورت میگیرد و زن نقشی در طلاق ندارد.
۳) درفقه سنتی هر معاملهای اعم از عقود و ایقاعات، اگر بدون بیان صیغهی مربوطه باشد، به آن معامله «معاطاتی» گویند. ازدواج سفید همان نکاح معاطاتی است و اجماع فقها بر آن است که معاطات در نکاح جارى نمى باشد؛ یعنى به مجرد نزدیکى کردن زن و مرد یا انجام مقدمات آن به قصد نکاح، زوجیت محقق نمىشود. ولى آیةالله کمپانى، آیةالله خمینى و آیةالله خوئى برخلاف نظر دیگران تحقق زوجیت و نکاح را به صرف عمل نزدیکی، ممکن و مطابق با قواعد مى دانند، هرچند آن را مخالف اجماع فقها و چه بسا حرام میشمارند.
۴) آیةالله خمینى: «مقتضاى قاعده این است که معاطات در هر عقد یا ایقاعى که ممکن است آن را با فعل انشاء نمود جارى باشد... بلى اگر زن و مرد اجنبى بخواهند با نزدیکى زوجیت را محقق کنند این عمل هرچند حرام است، ولى حرام بودن آن مانع از ترتب زوجیت نیست؛ زیرا ممکن است سبب چیزى حرام باشد ولى اثر وضعى آن مترتب شود.» (کتاب البیع، ج ۱، ص ۲۶۷)
۵) آیةالله خوئى: «زوجیت با قطع نظر از این که شارع براى ابراز و اظهار آن، چیز خاصّى را معتبر نموده است با فعل زن و مرد قابل انشاء مى باشد؛ بنابر این صرف فعل ـیعنى وطى و نزدیکى ـ اگر به قصد زوجیت باشد حقیقتآ مصداق نکاح مىباشد. بلى آنچه مىتوان گفت این است که زوجیت به نظر شارع با وطى محقق نمىشود، نه اینکه عرفآ و نزد عقلا مصداق تزویج نباشد.» (مصباح الفقاهة، ج ۲، ص ۱۹۲)
۶) محقق کمپانى: «.. از جمیع آنچه ذکر شد روشن گشت که براى جارى شدن معاطات در نکاح هیچ مانع عقلى و غیر عقلى وجود ندارد، جز اجماع.» (حاشیة المکاسب، ج ۱، ص ۱۸۷)
۷) صاحب جواهر هم صحت نکاح معاطاتی و به الفاظ غیرمخصوص را به فیض کاشانی و گروهی از ظاهریه نسبت داده است. (جواهر الکلام، ج ۳۰، ص ۱۵۳)
۸) پس در فقه سنتی حد اکثر فعل عاملان، گناه دانسته شده است. در این فقه هم صحت ازدواج سفید قائلانی از بزرگان فقها دارد و هم این که حد و تعزیری، چون در دهان کوبیدن برای قائلان آن در نظر گرفته نشده است. این درافشانیها تنها از کسانی برمی آید که سخن پراکنی هایشان بیش از مطالعاتشان است.
۹) این فقرات در چارچوب فقه سنتی بود. در نزد محققین از فقها اصولا تمامی معاملات از جمله نکاح، چون از تاسیسات دین مبین اسلام نیستند و از ابتدای بشریت بوده اند و تا قیامت هم خواهند بود، اصولا ربطی به شرع ندارند و به عرف واگذار شده اند. حد اکثر شریعت در این امور چارچوبهای اخلاقی، چون وفای به عهد و پاکدامنی و صداقت و عدالت و امانتداری و ... را توصیه کرده است که جملگی منطبق بر فطرت بشری و روش عقلای دنیا است.
دیر زمانی فقها بیع معاطاتی را هم باطل میدانستند. ولی فتواى مزبور هرگز با اقبال روبرو نشده و عرف کار خودش را کرده است و برای خرید یک کیلو گوشت، پول را داده و گوشت را گرفته و خود را معطل بیان ایجاب و قبول نکرده است. آری فشار هنجاری عرف کار خود را کرده است و اینک کمتر فقیهی دیگر توان صدور چنین فتوایی را دارد. همین سرنوشت نیز دیر یا زود براى سایر معاملات رقم خواهد خورد و سرانجام جامعه اسلامى خواهد دید و شنید که آنها همه تایید و تصویب و امضا شده اند. سخن این است که چرا باید فقه ما به جاى فعالیت و رهبرى داشتن براى جامعه، متاثر از جامعه باشد. خدا در (رعد/۱۷) میگوید آنچه برای مردم منفعت دارد، همان حق است و باقی میماند و آنچه زائد است، باطل است و همچون کف محو خواهد شد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده