مخاطب 24- جنگ در اوکراین و غزه بسیار متفاوت است. با این حال، قطعاً به عنوان دو شاخص در ارتباط با نحوه تغییر نظم جهانی در نظر گرفته خواهند شد. متأسفانه، اما انتقال قدرت قبلی پس از جنگ سرد نسبتاً صلحآمیز بود که این اتفاق بعید است اکنون تکرار شود. پایان آهسته دوره آمریکا در حال حاضر با خصومتها و تنشهایی مربوط به برخی از قدرتهای اصلی برجسته شده است.
درگیریهای جاری در اروپای شرقی و خاورمیانه علت اصلی یکسانی دارند. اساساً، فاتحان خودخوانده جنگ سرد (بالاتر از همه، ایالات متحده آمریکا) در ایجاد یک تعادل بینالمللی پایدار و موفق در ساختار دوقطبی پس از جنگ جهانی دوم شکست خوردهاند. بعلاوه، گستاخی ذاتی نخبگان آن، بیاعتنایی کامل آنها به منافع دیگران و خودپسندی نامحدود، به تدریج جایگاه قدرت را که زمانی بدون رقیب بود، تضعیف کرده و احترام و حسن نیتی را که بسیاری از کشورهای دیگر در ابتدا نسبت به آنها داشتند، از بین برده است.
در اوکراین، ایده درست ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی این کشور به عنوان یک کشور بی طرف و خنثی که از مزایای تجاری، سرمایهگذاری و لجستیکی موقعیت خود بین روسیه و اتحادیه اروپا برخوردار است، توسط واشنگتن «با دادن حق وتو به کرملین» نسبت به همسایه اش کنار گذاشته شد. در عوض، گسترش بی بند و بار ناتو به عنوان یک اصل مقدس مورد حمایت قرار گرفت. این منجر به نتیجهای شد که بسیاری پیش بینی کرده بودند: عقب راندن مسکو.
بهجای دستیابی به یک راهحل سازش از طریق توافقنامه مینسک، غرب و حامیان اوکراینیاش از دیپلماسی به عنوان برگ برندهای برای به دست آوردن زمان جهت تسلیح و آموزش بهتر ارتش کییف استفاده کردند. خواستههای امنیتی روسیه تا حد زیادی نادیده گرفته شد و نگرانیهای بشردوستانه آن مورد تمسخر قرار گرفت. هشدار مسکو در قالب نمایش قدرت نظامی در امتداد مرز اوکراین نیز واشنگتن را تحت تأثیر قرار نداد. احتمالاً آمریکاییها محاسبه کرده بودند که با وارد کردن نیرو به اوکراین، روسیه وارد تلهای خواهد شد و فرصتی را برای تغییر رژیم در کرملین باز میکند.
اوضاع دقیقاً به این شکل پیش نرفت. روسیه زیر بار ۱۲ بسته "تحریمهای جهنمی" غرب سقوط نکرد و ارتش آن پس از شکستهای اولیه بهبود یافته است. کمکهای نظامی و مالی غرب به کییف، که تاکنون بیسابقه است، چه در مقیاس و چه در وسعت، نتوانسته است اوکراین را که نوک نیزهی افتخارغرب شده است، به پیروزی بر روسیه برساند. درست برعکس: شبح فاجعه اکنون بر سر کشور و اربابانش در واشنگتن در حال ظهور است. با نگاهی به آینده، منابع روسیه بسیار برتر از اوکراین است و اراده سیاسی رهبری روسیه و همچنین حمایت مردمی که در داخل از آن برخوردار است، بسیار قویتر از آنچه دولت کنونی ایالات متحده میتواند جمعآوری کند، به نظر میرسد.
در رابطه با فلسطین، ایالات متحده حل و فصل مناقشه را به دست خود گرفت و سه عضو دیگر گروه چهارجانبه حل مناقشه خاورمیانه یعنی روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل را منحل و به حاشیه برد. در نتیجه، راه حل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و اعراب عملاً روی یخ گذاشته شد. به جای آن، واشنگتن بر کمکهای اقتصادی به اعراب فلسطینی متمرکز شد و در ازای آن انتظار میرفت ساکت بمانند و ادعای خود را برای داشتن کشور فراموش کنند. اخیراً، ایالات متحده نیز تلاش کرد تا کشورهای عربی را وادار به تعامل دیپلماتیک و تجاری با اسرائیل کند. هدف آشکار از این تلاشها این بود که موضوع فلسطین را که تا مدتها مرکز اصلی مناقشه منطقهای بود، از دستور کار خارج و در نهایت به فراموشی سپرده شود.
بنابراین، به جای تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) و کمک به آن برای تبدیل شدن به یک دولت واقعی در کشور فلسطین و در کنار اسرائیل، ایالات متحده به دنبال سود بردن از شکاف در میان فلسطینیان بود. از نظر آنها، حکومت حماس در غزه در مخالفت با تشکیلات خودگردان در رام الله، تضمینی بود برای اینکه راه حل دو دولتی مرده است. برای مدتی به نظر میرسید که این راهکار جواب بدهد. حتی در اواخر سپتامبر (شهریور)، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، خاورمیانه را نسبت به دو دهه قبل آرامتر اعلام کرد. با این حال، در عرض یک هفته، حماس حمله عظیم خود را علیه اسرائیل انجام داد و واکنشی گسترده و بیرحمانه را در پی داشت.
تاکنون، درگیریها عمدتاً بر اسرائیل و غزه متمرکز بوده و کرانه باختری و مرز لبنان با سطوح پایینتری از خشونت مواجه شدهاند. با این حال، این پتانسیل وجود دارد که درگیریها به فراتر از همسایگان نزدیک نیز گسترش یابد و ایران را نیز درگیر کند. ایالات متحده با این کشور نیز در بیش از چهار دهه گذشته نتوانسته کنار بیاید. دولت بایدن احتمالاً اکنون برای حمله به ایران برنامهای ندارد. با این حال، واکنش تند این رژیم به درگیری اسرائیل و حماس با ارسال دو گروه ناو هواپیمابر و همچنین یک زیردریایی کلاس اوهایو مجهز به سلاح هستهای به منطقه، تهدیدی آشکار برای تهران بود. از طرف دیگر، عناصر مختلف حامی ایران، در عراق و یمن، پایگاههای آمریکایی و داراییهای اسرائیل را هدف قرار داده اند.
این دو جنگ نه تنها محدودیتهای قدرت و نفوذ ایالات متحده را در مناطق کلیدی جهان آشکار کرده است، بلکه کمبود آشکار یک دولتمرد را نیز آشکار کرده است. همچنین این دو جنگ ریاکاری سیاست خارجی آمریکا و اروپای غربی و تبلیغات رسانههای آنها را آشکار کرده است. برخورد بسیار متفاوت با اقدامات روسیه و اسرائیل، اوکراین و حماس در درگیریهای موازی، برای هیچ کس پوشیده نیست. اقتدار اخلاقی غرب تحت رهبری ایالات متحده در حال فروپاشی است، درست زمانی که سلطه قدرت آن در حال کاهش است.
جدای از جنگ در اروپا و خاورمیانه، سومین کانون تنش در شرق آسیا در حال جوشیدن است. برای چندین دهه، ایالات متحده با عدم پذیرش رسمی اصل چین واحد و حمایت عملی خود از تایوان در این منطقه دستکاری کرده است. مساله دوم شامل حمایت سیاسی، فروش سلاحهای پیشرفته و مانورهای نظامی در اطراف این جزیره بوده است. با توجه به عزم چین برای پیوستن مجدد به سرزمین اصلی خود یعنی تایوان و حرکت تایوان به سمت استقلال رسمی، این اقدام آمریکا در بلندمدت یا حتی میان مدت سبب ایجاد ناپایداری خواهد شد. اگر چنین اتفاقی بیفتد این جنگ سوم میتواند منجر به درگیری مستقیم بین آمریکا و چین شود.
سی سال پیش، در پایان جنگ سرد، ایالات متحده به عنوان قدرت اصلی جهان، این فرصت را داشت که ساختن جهانی چندقطبی را آغاز کند که در آن نقش متعادل کننده و تعدیل کننده را تضمین کند. حتی یک سابقه تاریخی برای چنین دورهای وجود داشت. طرح پرزیدنت فرانکلین دی. روزولت برای سازمان ملل دقیقاً در همین جهت بود. در سال ۱۹۹۱، وضعیت به طور منحصر به فردی برای آن مساعد بود – خیلی بیشتر از سال ۱۹۴۵. روسیه که به تازگی از کمونیسم خلاص شده بود، رویای ادغام در نهادها و شوراهای غربی را در سر میپروراند. چین مشغول ساختن سرمایه داری و تمرکز بر خود بود. توافقنامه اسلو پرتو امیدی را به وجود آورد که خاورمیانه میتواند بر اساس صلح اصلاح شود.
متأسفانه، طبقه سیاسی آمریکا ترجیح داد به جای آن پیروزی خود را در جنگ سرد جشن بگیرد و سپس خود را در تک قطبی بودن، ضروری بودن و انحصاری بودن غرق کند. جنگهای امروزی ما بهایی است که مردم در بخشهای مختلف جهان باید برای نادیده گرفتن وظیفه واشنگتن به عنوان معمار نظم جهانی بپردازند. جهان هرگز در تاریخ خود تا این حد به یک قدرت وابسته نبوده است. اما این قدرت همه آنها را به قهقرا خواهد برد.
منبع: راشاتودی
ترجمه سلیم حیدری