زمین بازی تئاتر جایی برای اجاره نشینها ندارد!
به گزارش مخاطب۲۴، نمایش زمین بازی اثری در باب جامعه امروزی و وضعیت بحرانی تئاتر است؛ وارد فضای اجرا که میشوید گروه تئاتری در خانه یکی از اجراگران در حال تمرین یک نوع بازی یا ورزشی به شباهت با سپک تاکرا هستند، در این زمین بازی که شمایی یا طرحی از جامعه تئاتری است به ما داده میشود، اجراگران به همدیگر در روش بازی و قهرمانی در بازی ایراد میگیرند و بعد از هر دست بازی که انجام میشود زمین بازی گروه تغییر میکند.
زمین بازی کدام سکوست؟
نقد اثر بر این جامعه معمولا بیرون از زمین بازی انجام میشود، جایی که بتوان شخصیتر و با ذهنی آسودهتر گفتوگو کرد و اما زمین بازی تئاتر جاییست که درآن با جدیت، منازعههایی پیش میآید که همه میدانند، بله در این جامعه همه همه چیز را خوب میدانند، اما ترجیح میدهند چیزی نگویند که اگر بگویند دخالت و توهین تلقی میشود مگر آنکه انقدر در این فضا و مکان اقتدار داشته باشی که حرفت را کسی نخورد، تئاتر از خود ما شروع میشود، پس بهتر است بگوئیم تئاتر امروز ما به بیاخلاقی معتاد است و معنای تعهد ازبین رفته است، در این جامعه به چشم میبینیم که اشتراک و همراهی و هماهنگی وجود دارد، اما در بطن اثر همچون بخش آخر نمایش در مییابیم که همه به خودشان و نه تئاتر و نه این جمع دوستانه ظاهری، فقط و فقط به خود فکر میکنند، به امیال و غریزه خود چشم دوختهاند و آنهایی که اندیشهی جمعی را اولویت قراردادهاند خیلی زود همچون زنان این نمایش یا به حاشیه میروند یا به آنها توهین میشود و نمیگذارند توپ به پای آنها بخورد، درحقیقت ما را در این بازی راه نمیدهند.
نسبی بودن در معنا
معنای آنچه که افراد میگویند و به آن عمل میکنند با معنای اندیشه و عمل دیگران در تضاد است، حقیقت در این فضا برای خاطر بهتر حذف میشود و یا به ابهام میگراید یعنی روایتی از موضوع را بیان میکنند که جهت گیری مثبتی را در ذهن مقابلشان بکارند، باید جوری رفتار کرد که از جایگاه اتهام خارج شد، متهم دیگری و دیگران هستند نه من و من ها!

حقایقی برای تلفن قطع شده
در این بخش که آرو (با بازی عباس هنرور) با خانوادهاش درباره وامی صحبت میکند که بخشی ازآن برای مواجب لازم داشته را مطرح میکند که ملغی شده و ازبین رفته و خانواده نگران او توان شنیدن اعتراض و درد او را به خودی خود ندارند، آرو در اینجا به بدبختی خودش اعتراف میکند به فشاری که او را راهی بیمارستان میکند، پولی که برای اجاره میدهد، سیگار کشیدن و همه این برون ریزیها برای تلفنی قطع شده است، معشوقه او گلی (با بازی مریم آذین) از زیادت توجه وی در رابطه خسته شده، او به پسری علاقهمند میشود که بیتوجهی کند یا رفتاری داشته باشد که او را همچون بنده برای ارباب خودش سازد، حال و احوال آرو خوب نیست و با یک آغوش یا احساس تکیه به چیزی که بتواند لحظهای احساس کند کسی به او پناهی داده خوب میشود و حال گلی با لایی زدن به آرو خوب میشود؛ شاید عشق صدای حقیقت را میبرد و گلی صرفا یک زن نوشکفتهء جوان است و خردهای بر جوانی او نیست.

طبقاتی شدن تئاتر
آرزوی آنکه تئاتر برای همه باشد شاید این روزها دیگر تبدیل به یک آرزوی آرمانی شده است، تئاتر اگر سلاحی برای نبرد بوده برای طبقات متوسط و پایین جامعه که در تهران فعالیت میکنند حقیقتا سلاحی است که به سمت خود نشانه رفته، آنها با آرزوهایشان در کنار هم تنها هستند و به تن خود شلیک میکنند، کارهای مختلف برای گذران امور و ماندن در شهر میکنند با آنکه اولویتشان عمل اجرایی و تئاتری است، و این رفتار حرکتی حلزونی شکلِ بسیار کند برای افرادی که به لحاظ اقتصادی در سطح پایینی قرار دارند آنها را فرسوده و خسته میکند، چه کسی میتواند با تخصص و مهارت بسیار در چیزی فعالیت کند، اما مدام اضطراب زندگیای که با این کار سخت و طاقت فرسا پیوند خورده به شکل مطلوبی فعالیتش را ادامه بدهد؟ زهدی (با بازی حسین زهدی) و مسیحا (با بازی دامون نوروزی) که با هم همخانه هستند به دلایلی مجبورند از خانهای که درآن مستاجرند بروند و خانه جدید پیدا کنند و زهدی جایی میگوید همش باید برویم پایین و پایینتر چرا در این شهر بالا نمیرویم؟ اسکار (با بازی علی محمودی) میگوید کسی جلویت را نگرفته برو بالا، اما حقیقتا این یک کنایه است که در جمله بعدی به نمیتوانی بروی! و امر ناممکن در این موقعیت اشاره دارد، آرزوی محال و محالی که معنای پوچی میدهد.
زهدی در بخشی از ماجرا بخاطر حرفهای نژاد پرستانه و ضد زنانه اخراج میشود، اما خودش خوب میداند که او صرفا دارد شوخی میکند، حال آنکه با توجه به شوخ طبعی وقتی اخراج میشود و به تلفن پاسخ میدهد و متوجه میشود پدرش حال و روز خوشی ندارد همه آن جمع حمایتشان را از زهدی دریغ نمیکنند و به او میگویند زهدی برو...، اما زهدی نمیخواهد برود چرا که نمیخواهد این رنج را که بر خودش و بر خانوادهاش وارد میکند را چند برابر کند او میگوید بروم که چی بشه، پدری را ببینم که هرروز پیرتر و ضعیفتر میشود و یا مادرم را ببینم که هر روز آشفتهتر و افسردهتر شده است؟ بله چیزی جز رنج در این دیدارهای فدایت شوم نیست...

عکاس: علی واثقی
قانونهایی که خواست انسانی را سانسور میکنند
در بخشی که بازیگران از پنجره به موسیقی خیابانی توجه میکنند و متوجه رفتار مرسوم پلیس در حذف اثر هنری میشوند پس تصمیم میگیرند این لحظه را با دوربین تلفن ثبت کنند که حذف نشود، اما پلیسی که متوجه این برداشت میشود در حقیقت میآید و با ضبط تلفن همراه اسکار این اثر ضد انسانی را سانسور کند، اما چه میشود؟ این گروه اعتراض خودشان را با مشاجره درون گروهی و بعد در ادامه با ادامه دادن به تمرین، یعنی ادامه دادن به حیات تئاتری اعتراض خودشان را پی میگیرند.
اما آنچه در اینجا اتفاق میافتد کنایههای اسکار و مسیحا به گلی است، رفتاری که گویی به شکلی سینه به سینه درحال انتقال است، به این معنا که حالا که من را خراب کردی، با من بد کردی من هم با تو بد میکنم، این لوپ تکراری جنگ اسکار با زهدی و جنگ اسکار و مسیحا با گلی گویا بر آمده از بیپاسخی و رشد یک عقده تحقیر آمیزی است که از بیرون این فضا برآمده و در آنها ریشه دوانده و اثرش را با تخریب در ادامه دادن به همین مسیر اعتراضی یعنی انسداد در ادامه دادن تمرین عیان و شفاف میکند.
در پایان آنچه از خود نقاب برمیدارد همین بیتوجهی به بعد و قبل این تمرین در زمین بازی است، زندگی انسانی پیچیدهتر از یک بازیای است که هنرمندان بر سر آن قمار میکنند و در نهایت این زنان هستند که حداقل به بیتوجهی ناخواسته خودشان اعتراف میکنند و در جماعت جنس مذکر از غفلت خود آگاهی مییابند و همدیگر را به آغوش میکشند تا شاید جهانی بهتر از دو قدم از سمت آنها بتواند آینده این مسیر را قابل اتکا و باور کند.
در بخش نظرات تیوال یکی از مخاطبان نمایش به نام اشکان سیاوشان نوشته: بازی ها بسیار خوب و روان ، چشمتان خسته نمی شود و یک ایده و تئاتر جذاب رو به تماشا می نشینید.
ایده متن برای این دوره و وضع کنونی فعالان تئاتر و درگیری های متفاوت که با تمام وجود در زیستن حس میکنید سنخیت داشت. اما اکثرا به نشان دادن بسنده کرده بودن.
کارگردان هم به نشان دادن بسنده کرده بود و ایده خوب کلی، فدای کند و کاو و عمق صحنه ها شده.
اما در کل لذت می برید از دیدن این اجرا...
نمایش زمین بازی به کارگردانی ندا تمیمی و نویسندگی دامون نوروزی هر هفته یکشنبهها ساعت 9 شب در کاخ هنر با بازی مریم آذین ، فاطمه حیدر زاده، حسین زهدی، علی محمودی، دامون نوروزی و عباس هنرور به روی صحنه میرود.
تهیه و گزارش: محمدرضا دالکی
