مخاطب۲۴، رابطه ترکیه و اسرائیل همواره مانند یک خطکش لرزان میان همکاری و رقابت حرکت کرده است. این دو بازیگر قدرتمند منطقهای، هرچند دارای منافع مشترک اقتصادی و حتی امنیتی بودهاند، اما اختلافات ایدئولوژیک، حمایت ترکیه از گروههای فلسطینی و جاهطلبیهای منطقهای اردوغان، بارها این رابطه را به پرتگاه کشانده است. سخنرانی اخیر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، که در آن از محدودیتهای هوایی و دریایی برای اسرائیل سخن گفت، آخرین نشانهی این لرزشها بود. با این حال، نگاه دقیق به جزئیات این اظهارات و واکنشهای بعدی نشان میدهد که این اقدام بیشتر یک نمایش سیاسی با هدف اقناع افکار عمومی داخلی و منطقهای بوده تا یک گام جدی به سوی قطع کامل روابط.
ساعاتی پس از سخنرانی فیدان، بیانیهی رسمی ترکیه تصریح کرد که محدودیتها تنها شامل پروازهای دولتی و حامل تسلیحات است و پروازهای تجاری و مسافربری همچنان برقرار هستند. این موضوع، ادعای تقابل جدی را زیر سوال میبرد. در واقع، بسیاری از این محدودیتها از آغاز جنگ غزه به صورت غیررسمی وجود داشتهاند. هدف از علنی کردن آنها، نه قطع ارتباط، بلکه ارسال پیامی قاطع به اسرائیل و جهان اسلام بود: آنکارا در کنار مردم غزه ایستاده است. با این وجود، این نمایش سیاسی نمیتواند واقعیت پیچیده و پنهان پشت پرده را کتمان کند.
کاهش سطح روابط دیپلماتیک، توقف پروازهای تجاری و حتی تهدید به تحریمهای اقتصادی، همگی ابزارهای شناختهشدهای در جعبهابزار دیپلماسی بینالمللی هستند. اما تنش کنونی میان آنکارا و تلآویو فراتر از اینهاست. تحلیلگران بسیاری معتقدند که این تقابل ریشه در یک رقابت استراتژیک عمیق دارد. ترکیه، با جاهطلبیهای خود برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ منطقهای، میخواهد نفوذ خود را از بالکان و قفقاز تا خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش دهد. در این مسیر، اسرائیل به عنوان یک بازیگر قدرتمند و متحد غرب، مانعی برای تحقق این آرمانها محسوب میشود.
یکی از کانونهای اصلی این رقابت، سوریه است. با فروپاشی حکومت اسد و ظهور دولت احمد الشرع که با حمایت ترکیه به قدرت رسید، آنکارا در پی پر کردن خلأ قدرت و افزایش نفوذ خود در دمشق بود. اما اسرائیل که سالها برای جلوگیری از حضور و نفوذ نظامی ایران در سوریه تلاش کرده بود، به سرعت با بمباران فرودگاه دمشق و سایر اقدامات نظامی، مانع از تحقق این هدف ترکیه شد. این تقابل مستقیم در سوریه، که کمتر به آن توجه شده، نشاندهندهی عمق اختلافاتی است که به سرعت از مرزهای دیپلماسی به میدان عمل کشیده میشود. الی کارمون، کارشناس دانشگاه رایخمن، با اشاره به این موضوع، حتی ترکیه را به عنوان "عاملی خطرناکتر از ایران" برای اسرائیل توصیف میکند. این ارزیابی تند، هرچند ممکن است اغراقآمیز به نظر برسد، اما نگرانیهای عمیق اسرائیل را از یک رقیب جدید و قدرتمند در منطقه بازتاب میدهد.
یکی از مهمترین عوامل درک تحولات اخیر، تأثیرات جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران است. این جنگ، نه تنها بر ایران بلکه بر سایر بازیگران منطقهای، از جمله ترکیه، تأثیرات عمیقی گذاشته است. آکادمی اطلاعات ملی ترکیه (میت) در گزارشی با عنوان "جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران و درس عبرتها برای ترکیه" به صورت موشکافانه ابعاد نظامی، اطلاعاتی و تکنولوژیک این جنگ را بررسی کرده است. این گزارش، که نشاندهنده نگرانیهای عمیق آنکارا از قدرت نظامی اسرائیل است، به صورت تلویحی بر لزوم تقویت توان دفاعی ترکیه تأکید میکند.
نکات اصلی این گزارش عبارتند از:
• تقویت دفاع هوایی: عملکرد موفق سامانههای پدافند چندلایه اسرائیل در دفع حملات موشکی ایران، ترکیه را به فکر ایجاد یک سیستم دفاع هوایی مشابه و کارآمد انداخته است.
• آمادگی دفاع غیرنظامی: با توجه به عملکرد زیرساختهای دفاع مدنی اسرائیل در محافظت از شهروندان، ترکیه نیز به لزوم ایجاد چنین زیرساختهایی در شهرهای بزرگ خود پی برده است.
• استفاده از فناوریهای غیرنظامی در حوزه نظامی: این گزارش بر لزوم استفاده از فناوریهای دوگانه (غیرنظامی/نظامی) و برنامهریزی بلندمدت برای تقویت صنایع دفاعی بومی تأکید کرده است.
• اهمیت ائتلافهای استراتژیک: با توجه به حمایت لجستیک آمریکا و ائتلاف غرب از اسرائیل، ترکیه به این نتیجه رسیده است که نباید تنها به توان داخلی خود متکی باشد و باید برای مواقع بحرانی، تضمینی برای پشتیبانی از سوی متحدین خود داشته باشد.
• سناریوی آینده و مدیریت مرزها: این گزارش «بدترین سناریو» را تکرار جنگ بین اسرائیل و ایران، طولانیتر و خونینتر شدن آن و حتی ورود قدرتهای بزرگ دیگر به این جنگ دانسته و بر لزوم پر کردن حفرههای امنیتی در مرز طولانی با ایران تاکید کرده است.
این گزارش، بیش از هر چیز، ترس و نگرانی ترکیه از تبدیل شدن اسرائیل به یک قدرت هژمونیک در منطقه را بازتاب میدهد. ترکیه میداند که برای رقابت با اسرائیل، باید نه تنها توان نظامی خود را تقویت کند، بلکه اتحادهای استراتژیک جدیدی را نیز برای خود شکل دهد.
در شرایط کنونی، که هر دو کشور به نظر میرسد علاقهای به بهبود روابط ندارند، نقش میانجیگران کلیدی است. اما دولت دونالد ترامپ، با وجود روابط نزدیک با اردوغان و نتانیاهو، تمایلی به ایفای این نقش نشان نداده است. این در حالی است که در گذشته، دولت باراک اوباما با میانجیگری فعال، توانسته بود به تنشها پس از حادثه کشتی «ماوی مرمره» پایان دهد.
این بیتفاوتی آمریکا میتواند نشاندهنده تغییر اولویتها در سیاست خارجی این کشور یا عدم تمایل به دخالت در یک مناقشه پیچیده منطقهای باشد. در چنین شرایطی، بازیگران منطقهای مانند آذربایجان تلاش کردهاند تا خلاء را پر کنند. گزارشها از دیدارهای محرمانه مقامات اسرائیلی و ترکیهای در باکو، نشاندهنده وجود یک خط ارتباطی پنهان است که شاید هدف آن، جلوگیری از یک رویارویی مستقیم و ناخواسته باشد. همچنین، آذربایجان به عنوان متحد نزدیک هر دو کشور و تامینکننده اصلی نفت اسرائیل، میتواند نقش کلیدی در کاهش تنشها ایفا کند. با این حال، باید دید که آیا این تلاشها برای باز کردن کانالهای دیپلماتیک به نتیجه خواهد رسید یا خیر.
آیا ترکیه و اسرائیل به سمت تقابل جدی و مستقیم میروند؟ پاسخ به این سوال ساده نیست. در حال حاضر، هیچ یک از دو کشور تمایلی به یک رویارویی نظامی تمامعیار ندارند. هزینههای اقتصادی، امنیتی و سیاسی چنین تقابلی برای هر دو طرف بسیار بالاست. با این حال، باید به این نکته توجه داشت که رویدادهای اخیر، نه یک تنش گذرا، بلکه نشانهای از یک تغییر ساختاری عمیق در روابط دو کشور است.
رقابت برای نفوذ منطقهای در سوریه، حمایت ترکیه از حماس و ناخشنودی اردوغان از بیاهمیت شدن نقش ترکیه در طرحهای آینده غزه، همگی عواملی هستند که رابطه را به شدت پیچیده کردهاند. با پایان جنگ غزه، احتمالاً ترکیه به پناهگاهی برای سران حماس تبدیل خواهد شد، که این امر میتواند تنشها را بیش از پیش افزایش دهد.
در نهایت، ترکیه و اسرائیل وارد یک نبرد سایهها شدهاند. نبردی که در آن، هر دو طرف از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و حتی تهدیدهای نظامی برای مهار طرف مقابل استفاده میکنند. این وضعیت نه تنها روابط دوجانبه را تحتالشعاع قرار میدهد، بلکه میتواند بر کل موازنه قدرت در خاورمیانه نیز تأثیر بگذارد. آینده این رابطه نه تنها به تصمیمات رهبران در آنکارا و تلآویو، بلکه به پویاییهای پیچیده منطقهای و بازیگران خارجی نیز بستگی دارد. آیا این دو کشور میتوانند راهی برای همزیستی مسالمتآمیز پیدا کنند، یا در نهایت جاهطلبیهای متضادشان آنها را به سمت یک رویارویی تمامعیار سوق خواهد داد؟