مخاطب ۲۴، دکتر حسن خسروی مدرس دانشگاه و مؤلف کتاب مهارتهای زندگی در یادداشتی در خصوص ضعف ارتباطات و بحران مهارتهای زندگی در ایران نوشت:
صدها بار گفتهام که بسیاری از ما ایرانیها بلد نیستیم:
۱ - حرف درست بزنیم.
۲ - درست حرف بزنیم.
این درد بزرگی است که در جایی مورد حسابرسی هزینههای اجتماعی قرار نمیگیرد و ضرر و زیانهای آن در هیچ دفتری ثبت و ضبط نمیگردد.
اوضاع مردمداری، روابط عمومی و ارتباطات فردی و اجتماعی ما بسیار بد است. ما در ارتباطات مان به شدت با هم در تعارض و تضاد هستیم. صبر و تحمل و ظرفیت ما بسیار کم شده و زود عصبانی شده و پرخاشگری و دعوا میکنیم.
صرف نظر از تأثیر مستقیم مشکلات مالی و اقتصادی و فرهنگی بر خلق و خوی ما باید اعتراف کنیم که در زمینه آموزش مهارتهای زندگی واقعا ضعفهای فراوانی داریم و اغلب نسبت به آن بی تفاوتیم.
کافی است از فرزندتان بپرسید روابط بچهها و همکلاسیها با هم در مدرسه چگونه است و موقع زنگ تفریح بچهها با هم چقدر مهارت گفتوگو و مذاکره و تعامل دارند؟ بدتر از این، رابطه برخی معلمان و مدیران و کادر مدرسه با دانش آموزان و رابطه مثلا اداره آموزش دانشگاه با دانشجویان و دهها و صدها مثال و مصداق از مشاغل و صنوف و اقشار مختلف که نشان میدهند حال ارتباطی ما اصلا خوب نیست.
کاش تمام رشتههای دانشگاهی دو یا چهار واحد درسی مهارتهای زندگی داشتند. کاش موقع استخدام و گزینش افراد در سازمانها به این امر توجه کنند که فرد چقدر در برقراری ارتباط موثر آموزش دیده و داناست. کاش در مساجد ما در سخنرانیها و بین دو نماز ولو به اندازه پنج دقیقه، دو سه جمله درباره ارتباطات و توسعه توانمندیهای فردی و اصول و فنون مذاکره و فن بیان و مهارتهای زندگی صحبت کنند.
کاش در پاساژها و روی شیشه مغازهها بنر و تراکتهای آموزشی با مفاهیم و مضامین مهارتهای زندگی نصب کنند تا مردم مدام در حال بهتر شدن و توسعه فردی باشند. این نقایص و کمبودها در ادارات و سازمانها بیداد میکند. مدیر بلد نیست با کارکنان درست ارتباط بگیرد، کارکنان مدام در حال زیرآب زنی و چاپلوسی و ریاکاری هستند و بازار غیبت و تهمت داغ داغ است.
فاجعه وقتی دردناکتر است که مشاهده میکنیم زن و شوهرها ارتباطاتشان افتضاح است. زن دائما شوهر خود را تحقیر، تهدید، تنبیه و سرزنش میکند و مرد دائما به زن خود یادآور میشود که اگر من با تو ازدواج نمیکردم هیچ کس تو را تحمل نمیکرد.
ما با این همه سابقه تمدنی و با این حجم عظیم از کتابها و دانشمندان و شاعران شیرین سخن و منابع بسیار غنی فرهنگی چرا باید در زمینه مهارتهای زندگی اینقدر عقب بوده و آسیب پذیر باشیم.
ما اغلب وقتی با همدیگر دعوا داریم نمیتوانیم درک و شناخت درست و دقیقی در مورد اینکه "" مسئله چیست و مشکل کجاست "" داشته باشیم و این امر سبب میشود از یکدیگر عصبانی و متنفر و دور شویم. بحران طلاق عاطفی در خانهها بیشتر از همینجا نشأت میگیرد که بسیار خانمانسوز و پرهزینه است.
زن و شوهری که در زیر یک سقف زندگی میکنند، اما نه تفاهم دارند و نه حرف هم را میفهمند و هزار جور درد و مرض دیگر که همگی ناشی از فقدان آموزشهای لازم و کافی است. به نظر میرسد باید یک جنبش و نهضت فراگیر راه اندازی شود برای آموزش و یادگیری مهارتهای زندگی و همه شهروندان الزاما و اجبارا یک گواهی نامه طی دوره آموزشی در این خصوص داشته باشند.