مخاطب۲۴- دکتر سید سجاد بالاد عضو شورای سردبیری و مدرس دانشگاه به بهانه سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران که این روزها با شعار «بخوانیم برای ایران» از هفدهم تا بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال جاری در مصلی امام خمینی (ره) در حال برگزاری است یادداشتی در خصوص نمایشگاه کتاب نوشت: داشتم به این موضوع فکر میکرد که در سبد خانوار همه جور کالایی یافت میشود الا کتاب. شاید هم امروزه دیگر فقط قشر خاصی از مردم توان خرید و مطالعه کتاب را دارند.
البته اینها را نه بر اساس شنیدهها و آمار بلکه به عنوان به عنوان کسی که بیش از یک دهه در کار فروش کتاب بودهام و نامم کتاب فروش بود و حالا از آن روزهای کتابفروشی فقط خاطراتی به عنوان یک کتابفروش ناکام و شکست خورده که دوران تلخ کرونایی و بی رونقی کتاب و به بازار آمدن کتابهای مجازی و بی حمایتی از این قشر موزع کتاب (صنف موزعان کتاب به گروهی از افراد یا شرکتهایی اطلاق میشود که در فعالیتهای توزیع و فروش کتاب فعالیت میکنند. این صنف شامل کتابفروشان، عمدهفروشان، توزیعکنندگان، و سایر افرادی است که در زنجیره توزیع کتاب نقش دارند) را با تمامی وجود لمس کردهام میگویم و برایتان مینویسم؛
تأکید میکنم و به جرأت میتوانم بگویم برای تنها چیزی که مردم به دلیل فشارهای اقتصادی تمایلی به خرید آن ندارند، یا به راحتی آن را از سبد خرید ماهانه و حتی سالیانه خود حذف میکنند یا اگر آن را بخرند به خاطر درس و مدرسه و دانشگاه است، همین کالای با ارزش کتاب است.
البته اگر از خرید کتابهای دانشگاهی هم صحبتی به میان آوردیم دیگر مانند گذشته نیست و آن هم چندان مصداقی ندارد. در همین رابطه و در خصوص تجربهای که با دانشجویان در دانشگاه به عنوان مدرس برایم پیش آمد و خیلی هم از آن نگذشته است و مربوط به حدود سه ترم گذشته است برایتان بگویم: در یکی از واحدهای دانشگاهی تدریس میکردم. از آنجایی که اعتقاد داشتم خواندن کتاب علاوه بر اینکه یکی از وظایف دانشجویان است و به افزایش فرصت مطالعاتی آنان کم مینماید، آنان را با ساختارهای نوشتاری آشنا میسازد و به افزایش دایره لغات عمومی و اختصاصی آنان کمک مینماید در ابتدای ترم به دانشجویانی که با من درس داشتند اعلام کردم که کتاب ... را برای درس ترمشان تهیه نمایند. بعد از چند وقت رئیس واحد دانشگاهی که مدرسش بودم مرا خواست و مهربانانه به من گفت که آقای دکتر چرا به دانشجویان کتاب درسی معرفی کردهاید؟ آنها معترضاند و میگویند رفتهایم بازار و دیدهایم که قیمت کتاب معرفی شده بالا است و درخواست میکنم که شما در تصمیم تان در خصوص کتاب تجدید نظر کنید. من هم بعد از فرمایشات ریاست محترم و حضور در جلسات آتی، تهیه کتاب را به اختیار دانشجویان گذاشتم تا اگر دوست دارند کتاب تهیه کنند و اگر نمیتوانند اجباری در این کار نیست. آری این داستان کتاب است.
همان کتابی که با نام یار مهربان میشناسیم. همان که دانا و خوش بیان است، اما در گرانی کاغذ و هزینههای نشر بیش از پیش گرفتار است. فرقی نمیکند این کتاب عمومی باشد یا دانشگاهی، کودک و نوجوان و ... هم ندارد.
خود صنعت نشر هم فکر نمیکنم حال و وضع خوبی داشته باشد. چرا که کاغذ به عنوان یک کالای وارداتی همواره از شوکهای نوسان ارز بهرهمند میگردد و البته در این میان، برگزاری نمایشگاه کتاب شاید جزء معدود فرصتهایی است که در آن فعالان حوزه نشر در بخشهای مختلف میتوانند فرصت ارتباط با مخاطبان خود را از نزدیک داشته باشند و حداقل سالی یک بار اقتصادِ نشر و کتاب، رونقی را به خود ببیند.
شاید بتوان گفت نمایشگاه کتاب؛ بهار حوزه کتاب و کتابخوانی است و به انتخاب زمان آن توسط برگزار کنندگان آن در اردیبهشت ماه هر سال آفرین گفت چرا که در بهار طبیعت، ما بهارِ کتاب و کتاب خوانها را داریم. البته نگارنده امیدوار است که خانوادههای ایرانی در سراسر کشور بتوانند حداقل برای یک بار در سال سری به نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به صورت حضوری بزنند یا اگر نمیتوانند از طریق مجازی دیداری از آن داشته باشند و سبد خانوار خود را از این گوهر با ارزش پر نمایند و به فعالان حوزه نشر از نویسنده تا ناشر و توزیع کننده کلی و کتاب فروشان خُرد کمک نمایند تا در این دریای پر تلاطم و طوفانی به مسیر خود با قوت ادامه دهند.
شاید هم بد نباشد حالا که یارانه کالایی به اقشار مختلف داده میشود، سالی یک بار هم یارانه کتاب به صورت عمومی و نه تنها با در نظر گرفتن قشر خاصی به تمامی خانوارهای ایرانی داده شود تا آنها نیز بتوانند مطالعه با طعم کتاب یارانهای را بچشند و از یار مهربان غافل نشوند. حداقل شاید با این کار شاید بتوانیم میزان سرانه مطالعه در کشور را از دقیقه به ساعت و ساعتها افزایش دهیم.
ان شاء الله