آقای اردوغان.
امروز شما رئیسجمهور کشور دوست و همسایهمان ترکیه هستید.
اما همه میدانیم که جایگاه یک رئیسجمهور، تنها با عنوان و صندلی معنا پیدا نمیکند.
بلکه با اعتماد مردم و احترام به خواست آنها اعتبار میگیرد.
ما شب کودتای ۲۰۱۶ را فراموش نکردهایم.
آن شب پرآشوب که ارتش به خیابان آمد و برق بسیاری از شهرها رفت.
شما از دل تاریکی، در قاب کوچک یک موبایل ظاهر شدید
و مردمتان را به خیابان فراخواندید.
ترکیه در آن شب سخت، تنها نماند.
ایران، از نخستین کشورهایی بود که حمایت از ثبات و نظم را اعلام کرد
و در کنار حاکمیت قانونی شما ایستاد؛ بیتردید، بیتکلف، بی لکنت ....
اما امروز، از زبان شما میشنویم که «تبریز» را بخشی از «جغرافیای معنوی جهان ترک» میدانید.
این حرف، فقط یک جمله نیست.
حاوی پیامیست که نه به گذشته احترام میگذارد.
نه به آینده صلح در منطقه کمک میکند.
تبریز، شهریست در عمق تاریخ ایران.
شهر آزادگی، غیرت، فرهنگ.
سرزمین مردانی، چون شهید مهدی باکری و علی تجلایی.
مردانی که برای ایران جنگیدند، خون دادند، جان دادند.
تا پرچم ما بر زمین نیفتد.
تبریز، بخشی از استخوانبندی ایران است.
نه نامی برای بازیهای ژئوپلیتیکی.
آقای اردوغان.
شما از «جهان ترک» صحبت میکنید.
در حالی که در درون کشور خود، رسانهها با تیترهایشان نمیتوانند آزاد نفس بکشند
و شهردارهای منتخب، پیش از خدمت، راهی دادگاه میشوند.
اینها را مردم جهان میبینند؛ و ملتها، حافظه دارند.
در مقابل، ایران ما، رهبری دارد برخاسته از دل همین آذربایجان.
رهبر انقلاب، مردی که با آرامش و اقتدار، سالها در سختترین لحظات تاریخ معاصر.
ملتش را راهبری کرده، نه با تبلیغ و شعار، بلکه با رفتار و ثبات.
او اهل غوغا نیست، اما صدایش، در دل ملت ریشه دارد؛ و امروز، رئیسجمهور ایران.
دکتر مسعود پزشکیان، فرزندی از همین تبریز است.
از دل کوچهپسکوچههای این شهر، با لهجه شیرین ترکزبان.
اما رأی ملی، و اعتماد ملی.
آقای اردوغان.
ما همسایهای صبوریم.
اما نه فراموشکار.
اگر روزی سکوت کردهایم.
از نجابت بوده؛ و اگر امروز سخن میگوییم.
برای آن است که حقیقت را نمیتوان برای همیشه در قابهای تبلیغاتی پنهان کرد.
تبریز، به تُرکی میگوید «وطن».
اما آن را در دل ایران معنا میکند.
نه برگهای در دفتر سیاست است.
و نه جایزهای برای خوابِ پادشاهی.
از تبریز چیزی نخواهید.
او خود، سالهاست که ایستاده و دیگران را تماشا میکند.
تو را که خانه نپالودهست.
بر درِ غیر، چگونه حکم کنی درِ سرا را؟
ــ سعدی