به گزارش سرویس فرهنگی مخاطب ۲۴ به نقل از ایکنا؛ حجتالاسلام سیدمحمدحسین نواب، مدیر مدرسه اسلامی هنر گفت: در شرایط کنونی، یکی از مشکلات نشان ندادن آلات موسیقی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است، اما کدام رساله فقهی چنین موضوعی را مورد اشاره قرار داده است؟ ما با چنین کارهایی ذائقه مردم را از موسیقی سنتی که مورد پسند آنها بود به سمت موسیقی مدرن سوق دادیم. نشست «نظام سیاستگذاری فرهنگی و موسیقی؛ خوانش خط مشی گذارانه چالشها و تطورات سیاستی جمهوری اسلامی ایران در حوزه موسیقی» امروز شنبه ۱۴ اسفندماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با ارائه حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدحسین نواب، مدیر مدرسه اسلامی هنر و رئیس مؤسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی برگزار شد.
بیشتر بخوانید؛ سه پرونده موسیقیایی در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس قرار گرفت
در ادامه سخنان او را میخوانید:
مسئله موسیقی و مشکلاتی که با هنر در ایران داریم کمتر از جنبه فقهی است بلکه بیشتر سیاستی است. ما در جمهوری اسلامی ایران باید تصمیمات بزرگی در حوزه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعتاً موسیقی بگیریم و یکی از تصمیمات این است که آیا میخواهیم از چیزهایی که از قبل در ایران وجود داشته به نفع اسلام و تشیع استفاده کنیم یا خیر؟ ما هنوز تکلیف خودمان با کوروش یا تخت جمشید را نمیدانیم. یقین دارم اگر مقام معظم رهبری در دهه شصت از تخت جمشید بازدید نمیکردند الان مشکلات زیادی برای تخت جمشید پدید آمده بود و چه بسا بسیاری از افراد مذهبی یا طلبهها به آن سمت نمیرفتند، اما الان به راحتی به بازدید آن میروند.
اهمیت دوری نهادهای حکومتی از حوزه موسیقی
وقتی درباره موسیقی صحبت میکنیم باید در جریان باشیم که بیش از نیمی از موسیقی ما توسط روضهخوانی امام حسین (ع) و قرائت قرآن به ما منتقل شده است لذا اگر خدمات موسیقی به تشیع را نگاه کنیم این خدمات بسیار ارزنده بوده است. این موسیقی در دامن یک تمدن اسلامی – ایرانی رشد کرده است، اما امروزه جرئت نمیکنیم زیاد درباره آن صحبت کنیم و شاید کمتر از ده سال است که تا حدودی صحبتهایی انجام میشود، اما معتقدم کمتر از بیست درصدِ جنسِ مشکلاتِ موسیقی، فقهی است چراکه هنوز چارچوب نظری و قانون برای آن طراحی نشده است و در بسیاری از موارد شاهد سکوت قانون هستیم در حالیکه اگر قرار است در جایی سکوت شود باید سکوتِ عالمانه باشد. البته معتقدم منطقه فرهنگ و هنر منطقه قانونگذاری نیست بلکه محل سکوتِ عالمانه است، اما سکوت کنونی عالمانه نیست. حال این سؤال پیش میآید که چه کسی اجازه داده یک خواننده بدون اجازه نظامِ حقوقی ممنوعالکار شود؟
در شرایط کنونی، یکی از مشکلات این حوزه، نشان ندادن آلات موسیقی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است، اما کدام رساله فقهی چنین موضوعی را مورد اشاره قرار داده است؟ ما با چنین کارهایی ذائقه مردم را از موسیقی سنتی که مورد پسند آنها بود به سمت موسیقی مدرن سوق دادیم. اینکار به صورت ناآگاهانه صورت گرفته و عدهای معتقدند، چون فقه، موسیقی امثال شجریان و ناظری را ممنوع کرده است بنابراین موسیقی سنتی، اتوماتیکوار کنار میرود و حذف میشود بنابراین موسیقی پاپ باقی میماند که نیازی به نوازندگی پشت صحنه ندارد و با بسیطترین حالت و با یک اُرگ، میتوان آن را اجرا کرد.
نهادِ دولتی نباید درباره موسیقی تصمیمگیری کند
الان در شورای عالی انقلاب فرهنگی سندی با عنوان سند موسیقی در حال تدوین است، اما به نظرم شورای عالی انقلاب فرهنگی هم نباید چنین سندی بنویسد چراکه با چنین کاری مشکلات ما در حوزه موسیقی حل نمیشود، چون نهادِ دولتی نباید در حوزه موسیقی تصمیمگیری کند بلکه باید یکی از صنوف موسیقی همانند خانه یا انجمن موسیقی که محل فعالیت هنرمندان است را مسئول این کار قرار دهیم تا آنها در مواجهه با اهل موسیقی باشند و اگر قرار است محدودیتی اعمال یا مجوزی صادر شود توسط آن نهاد باشد و حکومت نباشد که با اهالی هنر مواجهه پیدا میکند، چون وقتی این تصمیم توسط نهادهای اجتماعی گرفته شود مواجهه مستقیم حکومت با مردم حذف شده و این به سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی کمک میکند. در چنین شرایطی همه اذعان میکنند که جمهوری اسلامی ایران این محدودیتها را ایجاد نکرده و در حوزه موسیقی به شکل حرفهای عمل میشود.
هنر یک فرصت برای جامعه
واقعیت این است که از ابتدای انقلاب اسلامی به هنر به عنوان یک تهدید برای جمهوری اسلامی ایران نگاه شده و هیچ وقت اینگونه نگاه نشده که هنر یک فرصت است. وقتی نگاه تهدیدآمیز داشته باشیم بنابراین در صدد حل این تهدید بر میآئیم؛ لذا باید ابتدا ثابت کنیم که یک فرصت است و وقتی چنین چیزی را اثبات کردیم آنگاه بیان کنیم که چه استفادههایی را میتوانیم از آن داشته باشیم. ما هنوز بررسی نکردهایم که آیا هنر میتواند نقشی در رفع آسیبهای اجتماعی داشته باشد یا خیر؟ قطعاً میتواند نقش موثری داشته باشد، اما بستگی دارد به چه شیوهای از آن استفاده کنیم.
درست است که موسیقی حلال و حرام داریم همانگونه که تصویر یا غذای حلال و حرام داریم، اما معتقدم این بیرون از شئون حاکمیت است و وقتی آن را از شئون حاکمیتی قرار میدهیم خودمان را تخریب میکنیم، چون مردم موسیقی را از زندگی خودشان حذف نمیکنند. اگر همه موسیقیها را ممنوع یا آزاد کنیم مردم کارشان را انجام میدهند، چون موسیقی تبدیل به بخشی از زندگی آنها شده است بنابراین مسائل این حوزه را باید به کسی واگذار کرد که مسائلِ نظریِ هنر را بلد است.
لزوم برطرف کردن نیازهای زیباییشناختی جامعه
نکته دیگر اینکه جهان غرب، در دو جا از موسیقی حمایت میکند که یکی موسیقیهای در آستانه انقراض است که حکومت اجازه نمیدهد از بین برود و دیگری هم ذائقهسازی است؛ یعنی اگر در آمریکا قطعه موسیقی به نفع دولت آن کشور بسازید دولت از آن حمایتی نمیکند، اما اگر گفته شود فلان ایالت در طول تاریخ، ساز خاصی داشته است دولت پول میدهد که از احیای آن حمایت شود. فلسفه نوافلاطونی هم به شدت پای موسیقی ایستاده است چراکه معتقد است موسیقی، جامعه را اخلاقیتر میکند.
معتقدم موسیقی مسئلهای برای امنیت ملی ایجاد نمیکند و از سوی دیگر هر تصمیمگیری هم که حکومت در این حوزه داشته باشد مردم به آن گوش نمیدهند و هرچقدر که بیشتر در این حوزه ورودکنیم سرمایه اجتماعی بیشتری از دست میدهیم بنابراین باید به تنگ نظریهای حکومتی در این زمینه پایان دهیم. نکته دیگر اینکه همانگونه که شرکتهای دانش بنیان برای کشور، فرصت اقتصادی ایجاد میکنند موسیقی نیز فرصتهایی از جنبه فرهنگی برای جامعه به وجود میآورد. البته درآمدهای مالی موسیقی در سطح جهان نیز بالاست؛ لذا اگر بستر را فراهم کنیم مردم از این طریق هم میتوانند پول دربیاورند و مثلاً با ایجاد شرکتهای خلاق در حوزه موسیقی، تولید ناخالص داخلی کشور بالا برود. همچنین مردم نیازِ زیبایی شناختی دارند که باید این نیازها تأمین شود و موسیقی یکی از راهکارهای حل این نیازها است.