مخاطب 24- پژوهشهای گسترده کلودیا گلدن، تنها نوبلیست اقتصاد امسال، واقعیتهای مختلفی از مشارکت زنان در بازار کار را آشکار میکند.
پژوهشهای گسترده کلودیا گلدن، تنها نوبلیست اقتصاد امسال، واقعیتهای مختلفی از مشارکت زنان در بازار کار را آشکار میکند. در شرایطی که اقتصاد ایران با نرخ مشارکت زنان زیر ۲۰ درصد یکی از کمترین مقادیر مشارکت زنان را در خود دارد، فهم عوامل گسترش اشتغال زنان در کشورهای پیشرفته و همچنین موانع قدیم و جدید آن در این کشورها کمک شایانی به توسعه کشور میکند. همانطور که مرور پژوهشهای این اقتصاددان برجسته در این گزارش نشان خواهد داد، او نشان میدهد که چطور ساختار فعالیتهای اقتصادی روی مشارکت زنان تأثیرگذار است، موانع نهادی و قانونی چقدر مؤثرند و نهایتاً این که در صورت کاهش موانع، بروز افزایش مشارکت زنان زمانبر است و برای مشاهده آن باید صبور بود.
یکی از مهمترین تغییرات یک قرن اخیر دنیا، افزایش قابل توجه مشارکت زنان در اقتصاد و سیاست بوده است. به طوری که در کشورهای پردرآمد نرخ مشارکت زنان در بازار کار تا سه برابر افزایش یافته است. با این حال، هنوز شکاف مردان و زنان در بازار کار به طور کامل پر نشده است. یکی از اولین و تأثیرگذارترین اقتصاددانانی که جوابهایی به معماهای این حوزه داده، کلودیا گلدن است. او از دهه هشتاد میلادی پژوهشهای متنوع و نوآورانهای انجام داده تا ببیند چه عواملی مشارکت زنان در بازار کار را گسترش دادهاند و چه موانعی در مقابل اشتغال و کسب درآمد زنان به اندازه مردان وجود دارد. او در کتابش که سال ۱۹۹۰ چاپ شد، با جمعآوری داده ارزشمندی از بازار کار آمریکا در قرن نوزده، موفق شد تا وضعیت زنان در بازار کار را طی دو قرن بررسی کند.
مقالهای که آکادمی سلطنتی علوم سوئد درباره پسزمینه جایزه نوبل اقتصاد امسال نوشته، درباره اهمیت موضوع میگوید «درک اینکه چگونه و چرا سطوح اشتغال و درآمد بین زنان و مردان متفاوت است به دلایل اجتماعی-اقتصادی، چه در کوتاه مدت و چه در بلندمدت، مهم است، زیرا این موضوع به کارآمدترین استفاده از منابع جامعه مربوط میشود. اگر زنان فرصت یکسانی برای حضور در بازار کار نداشته باشند یا با شرایط نابرابر شرکت کنند، نیروی کار و تخصص به هدر میرود. این از نظر اقتصادی ناکارآمد است که مشاغل به واجدشرایطترین افراد نرسد و اگر دستمزد برای انجام یک کار متفاوت باشد، ممکن است زنان انگیزه کار و داشتن شغل را نداشته باشند. گلدن با ترکیب روشهای نوآورانه در تاریخ اقتصادی با رویکرد اقتصادی نشان داده است که چندین عامل مختلف از لحاظ تاریخی بر عرضه و تقاضای نیروی کار زنان تأثیر گذاشتهاند - و هنوز هم بر آن تأثیر میگذارند. این عوامل شامل فرصتهای زنان برای ترکیب شغل (با درآمد) و خانواده، تصمیمات مربوط به تحصیل و فرزندآوری، نوآوریهای فنی، قوانین و هنجارها، و تحول ساختاری اقتصاد است.»
همزمانی رشد اقتصادی زیاد قرن بیستم با افزایش مشارکت زنان در اقتصاد این گمان را ایجاد میکرد که دومی یک معلول طبیعی روند اولی است. اما گلدن این تصور را به چالش کشید. او با ریزشدن در تاریخ اقتصاد آمریکا نشان داد که چه الگوهایی در پس افزایش مشارکت زنان در کار بوده است. یکی از این الگوها را نمودار U-شکل بالا به نمایش درآورده است. پژوهش گلدن نشان میدهد در گذار از اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به اقتصاد صنعتی، اشتغال زنان متأهل و در مجموع مشارکت زنان در اقتصاد کاهش یافت. سپس با تغییر ساختار اقتصادهای پیشرفته به سمت بزرگشدن بخش خدمات، دوباره اشتغال زنان در مسیر افزایش قرار گرفت.
با رشد صنعت، برای زنان متأهل دشوارتر شد تا در خانه کار کنند و عملاً خانواده و کار را با هم ترکیب کنند. هر چند که بسیاری از زنان مجرد در صنعت مشغول به کار شدند (در برخی ایالتهای آمریکا تا چهل درصد زنان جوان در صنعت شاغل شدند) اما مجموعاً اشتغال زنان افت کرد. اما طی مراحل رشد کشورها، پس از رشد صنعت به تدریج خدمات به بزرگترین بخش اقتصادی بدل میشود. پژوهش گلدن نشان میدهد طی رشد مداوم کشورهای پیشرفته در دو قرن گذشته، اشتغال زنان همواره در حال افزایش نبوده و فقط با تغییر ساختار اقتصادها به سمت بخش خدمات بزرگتر روند افزایش نرخ مشارکت اقتصادی زنان آغاز شده است. البته این تنها عامل مؤثر نبوده است.
فردای اقتصاد پیشتر با استفاده از این تحلیل ساختاری مشارکت پایین زنان ایرانی در بازار کار توضیح داده است: دلایل اقتصادی حذف زنان از بازار کار
نوبلیست ۲۰۲۳ در تحقیقاتش متوجه شده که در ابتدای قرن بیستم اختلاف اشتغال میان زنان متأهل و مجرد بسیار زیاد بوده است. در واقع محدودیتهایی که پس از ازدواج برای زنان متأهل جهت اشتغال وجود داشته، از جمله موانع نهادی است که به زعم او در شرایطی که گسترش تحصیلات و رشد بخش خدمات باعث افزایش مشارکت زنان میشده، شیب بهبود اشتغال زنان را کُند کرده است.
عامل دیگری که این روند را کند کرده، به انتظارات افراد از آینده مربوط است. برای مثال اگر تحصیلات کودکی فرزند بر این اساس باشد که در آینده قرار نیست مشارکت چندانی در بازار کار داشته باشد، حتی با فراهمآمدن امکان آن در بزرگسالی فرد، درآمدی که به دست میآورد کمتر از دیگران است. این اتفاقی بوده که برای نسلهای مختلف زنان در قرن بیستم افتاده است. در واقع رفع موانع بیرونی با تأخیر قابل توجهی روی مشارکت زنان اثرگذار خواهد بود.
گلدن همه این موارد را به کمک پژوهشهای دادهمحور و تجربی معتبر به دست آورده است. او همچنین در یک پژوهش جالب توجه نشان داد که پیدایش دسترسی گسترده به قرصهای پیشگیری از بارداری در دهه ۱۹۶۰ باعث شد انتظارات و تصمیمهای شغلی و تحصیلی زنان امریکایی تغییرات جدی داشته باشد. این اختراع منجر به این شد که زنان بتوانند درباره آیندهشان بهتر برنامهریزی کنند و انگیزههای بیشتری برای سرمایهگذاری در تحصیلات و اشتغال خود پیدا کنند.
با وجود این که در اکثر کشورهای پیشرفته قوانین مختلفی جهت مقابله با تبعیضهای دستمزدی وجود دارند و تحصیلات زنان از مردان بیشتر است، باز هم شکافی ۱۰ تا ۲۰ درصدی بین درآمد زنان و مردان پابرجاست. اقتصاددان نوبلیست امسال با یک پژوهش تجربی دقیق نشان میدهد شکاف دستمزدی در ابتدای راه شغلی بسیار کم است، اما به محض این که فرزند اول به دنیا میآید، زنان در کسب درآمد عقب میافتند. شکاف در این نقطه آغاز میشود اما بعداً جبران نمیشود. بنابراین به این دلیل که معمولاً زنان مسئولیت بیشتری در قبال تربیت فرزندان برعهده میگیرند، از رقابت شغلی عقب میمانند. این موضوع بخش زیادی از شکاف موجود در کشورهای توسعهیافته را توضیح میدهد و نمودار زیر به شکلی نمادین آن را نمایش میدهد.