مخاطب24: اجلاس بریکس در روز اول شهریور برگزار شد. در اینجا قصد بررسی سیاسی و اقتصادی و میزان نفوذ این گروه در جهان را نداریم. برای آن که به اندازه کافی گفته شده و می شود. اما قصد اشاره به یک نکته داریم و آن اینکه رئیس جمهوری روسیه به دلیل حکم دیوان کیفری بین المللی برای دستگیری وی به دلیل جنگ اوکراین نتوانست در اجلاسی حضور یابد که عضو اصلی آن محسوب می شود. به راستی چگونه می شود که کشوری که عضو اصلی شورای امنیت به شمار می رود و چندین هزار کلاهک هسته ای در اختیار دارد باز هم در وضعیتی قرار می گیرد که حتی هم پیمانان آن به وی تعادل در سیاست خارجی و رفع مشکلات با غرب را یادآوری می کنند؟
این ها همه در حالی اتفاق می افتد که بانک توسعه جدید یا همان بانک بریکس هم برای مراودات اقتصادی با روسیه محتاطانه عمل می کند تا تحت تحریم ها قرار نگیرد! در حالی که هیچ یک از سران کشورها در سخنان خود در اجلاس حرفی از آمریکا نزدند، در کشورمان بسیاری دوست دارند تا هدف این گروه را «در هم شکستن سلطه آمریکا» بدانند. حال این که هدف این گروه واقعا شکست سلطه آمریکاست یا نه، هر آن چه هست باید گفت که اعضای آن بسیار دیپلماتیک رفتار می کنند و به دنبال پرداخت هزینه های تبلیغاتی و اضافی نیستند. حتی رئیس جمهوری چین با اشاره به اینکه جهان توسط «صداهای بلند» و «ماهیچه های قوی» کنترل می شود خواستار تنش زدایی در عرصه جهانی شد. با این همه، هستند افراد بسیاری در داخل کشورمان که فکر می کنند در رویارویی با غرب هم مشکلات حل می شود و هم روسیه، چین، بریکس و بقیه با ما همکاری می کنند.
مشکل برای این تفکر در اینجاست که جهان امروزی آن قدر متلاطم شده که کشورها به دنبال آرامش هستند و این آرامش هم فراتر از آرامش پیرامون مرزها می رود چرا که مرزهای امروزی سیال هستند. کافی است تا به فرودگاه سر بزنید و متوجه شوید که مرزها نه در ارومیه، اردبیل، خراسان و هرمزگان بلکه در همان فرودگاه امام خمینی وجود دارند و مسئول گمرک نه در زمان خروج از کشور بلکه در همان فرودگاه امام خمینی مهر ورود و خروج را بر گذرنامه می زند. بسیار پیش می آید که امروزه حتی مسئولی از کشور دیگر و یا از خطوط هوایی مدارک شما را برای ورود به آن کشور در همان فرودگاه مقصد کنترل کند. تفکر خودکفایی یا کشیدن دیوار به دور کشور تفکری است که هنوز وارد زمان معاصر نشده و استقلال را به صورت مرزهای خاکی می بیند که در آن سیم خاردارهای چند لایه کشیده شده است.
اما دولت ها دیگر تنها بازیگران عرصه بین الملل نیستند. بازیگران جدیدی وارد میدان شده اند و دولت ها می دانند که در صورت مقابله با آنها نه تنها باید نیروی خود را صرف تهدیدهای جدید کنند بلکه با این کار به خود ضربه خواهند زد. در کشورِ قدیم با مرزهای دیواری، دولت ها باید با تهدیدهای مشخصی دست و پنجه می کردند: آنها می دانستند که حمله اسب سواران و محاصره پایتخت پشت دیوارهای آن یا ریختن سم به داخل رودخانه شهر و این دست موارد تهدیدهایی علیه این کشورها هستند. کشور سیال امروزی اما می تواند در فضا، اقتصاد الکترونیکی و توسط شرکتی چون فیسبوک که بیش از دو میلیارد کاربر روزانه از آن استفاده می کنند مورد تهدید واقع شود. در این میان، تفکری که به دنبال فیلتر کردن اینترنت است این بازیگر جدید را مهاجمی علیه استقلال کشور می بیند چرا که نمی تواند اینترنت یا فیسبوک را کنترل کند. و این ها همه به این سبب است که تصور این تفکر از کنترل، استقلال و مرزها هنوز همان تفکر قدیمی است که به روز رسانی نشده است. درست مثل داشتن تصویری قدیمی از مرز و تلاش برای کشیدن دیوار به دور آن، این تفکر هم به دنبال کشیدن دیوار به دور اینترنت است.
کشوری مثل آمریکا با این همه نیروی نظامی هنوز هم نمی تواند مرزهای خود را به طور کامل کنترل کند و یا شاید بهتر باشد اگر بگوییم که قصد انجام این کار را با دیوار و سیم خاردار به طور افراطی ندارد. جالب است بدانید که میلیون ها نفر مهاجر غیر قانونی در آمریکا زندگی می کنند و جالب تر از آن اینکه شماری از ایالات در آمریکا به این مهاجران خدمات بهداشتی رایگان ارائه و امکان دریافت گواهینامه رانندگی می دهند. بدین شکل است که همین مهاجران برای دریافت خدمات بهداشتی و گواهینامه رانندگی که برای زندگی و امرار معاش ضروری است با پای خود وارد سیستم اداری و ثبت اطلاعات این کشور شده و مورد کنترل قرار می گیرند.
تفکر دیواری هنوز تفکر پیش از زمان معاصر است که در آن آلمان و فرانسه همدیگر را چند بار نابود کردند تا اینکه امروز عبور کشوری به کشور دیگر برای ساکنان آن اصلا مشخص نشود. حالا امروز ساکنان هلند به بلژیک می روند و تا در آن جا بنزین بزنند و بلژیکی ها هم برای ماهیگیری به هلند می روند. اگر مرزها و کنترل تغییر شکل داده اند، باید قبول کنیم که استقلال هم تغییر شکل داده است. تفکر دیواری که به دنبال حفظ استقلال با کشیدن دیوار است امروز بیش تر بر دیوار موزه های کشورهای پیشرفته به چشم می خورد تا در سیاست گذاری های آنها.
حالا در این جهان باید به «گفتمان» خود نگاه کنیم و به دنبال ساختن آن باشیم. مقامات کشورمان در سفرهای خارجی از چه چیزی صحبت می کنند؟ تا یک زمانی، گفتمان جمهوری اسلامی را به خارج عرضه می کردیم که با وجود مشکلات، قوی، جذاب و منحصر بفرد بود. اما آیا امروز این گفتمان را عرضه می کنیم؟ آیا توان عرضه آن را داریم؟ اگر قصد حمایت از مستضعفین جهان را داریم که با این شکاف طبقاتی، تقسیم نابرابر ثروت و فقر داخلی کمتر کسی در خارج حرف ما را باور خواهد کرد. اگر حاکمیت مردمی جنبه روشن گفتمان جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ما خواهد بود که حرف و حدیث ها پیرامون انتخابات آن را تضعیف کرده است. اگر حمایت از مظلومان عالم باشد که هم پیمانی با روسیه در جنگ علیه اوکراین آن را غیر قابل باور ساخته است. در حال حاضر، با نوعی «سردرگمی گفتمانی» هم در داخل و هم در خارج کشور مواجه هستیم. به همین دلیل هم هست که یک دولت همواره علیه هولوکاست صحبت می کند، دولت دیگر از برجام می گوید و دولت دیگر جبهه مقاومت را سربرگ اهداف خود می داند. اما این ها هیچ یک گفتمان نیستند و روایتی به جهانیان عرضه نمی کنند. این ها نه جهان و اتفاقات آن را معنا می کنند و نه تفسیری از جهان ارائه می دهند تا دیگران پای صحبت ما بنشینند و از گفتمان ما در جهان بینی خود استفاده کنند. این ها مقطعی هستند و تاریخی نیستند. اگر گفتمان فصلی در تاریخ یک ملت باشد، این ها تنها پاراگرافی از تاریخ آن ملت هستند.
و اما اینکه درباره «گفتمان ضد امپریالیسم» که امروزه به موضع «ضد آمریکایی» تقلیل پیدا کرده (چرا که مثلا جنگ روسیه، متحد ما علیه گرجستان یا اوکراین خود می تواند مثالی از امپریالیسم باشد) است باید گفت که این فریادهای ضد آمریکایی با هیچ راهکار جایگزینی همراه نیستند. اگر می گوییم که مدل آمریکایی بد است، چه مدلی را ارائه می کنیم؟ چه راه جایگزین سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ارائه می کنیم؟ آن چه انجام می دهیم تنها فریاد زدن علیه آمریکاست اما نمی گوییم که چاره چیست و گفتمان و مدلی ارائه نمی دهیم. رویای آمریکایی را به عنوان کابوس جهانی ارائه می کنیم اما رویایی جایگزین ارائه نمی کنیم. نمی گوییم کشورهایی که از آنها می خواهیم تا علیه آمریکا با ما «هم فریاد» بشوند چه مدلی را باید به جای آن انتخاب کنند! تنها نیروی خود را تلف می کنیم. البته شاید فکر کنیم که علیه آمریکا می جنگیم، اما دلیلی برای اتلاف این همه نیرو نداریم. درست مثل کسی که چمن های باغچه اش را می شمرد، می توان گفت که شمردن تمامی چمن ها و آگاهی از تعداد آنها قطعا موفقیت است اما آیا کسی واقعا می خواهد آن را انجام دهد؟!
گقتمان جمهوری اسلامی هم در داخل و هم در خارج نیازمند به روز رسانی است. استقلال را در جهان شبکه ای چگونه تعریف می کنیم و چگونه می خواهیم؟ منظور ما از آزادی در دوره ارتباطات و هوش مصنوعی چیست؟ جمهوری اسلامی را در گفتمان جهانی شدن چگونه ارائه می دهیم؟ این ها همه سوالاتی است که باید درباره آن همفکری کنیم، گفت و شنود کنیم و جدل فکری کنیم تا همان طور که در بحث سخت افزار پیشرفت می کنیم از پیشرفت نرم افزاری غافل نمانیم.
اما در پایان اجازه بدهید تا همگی بر یک نکته توافق کنیم. بیایید تا بدون در نظر گرفتن اینکه طرفدار کدام طیف سیاسی هستیم بر این نکته توافق کنیم که آمریکا در دشمنی آشکار با ایران است. اما دشمنی آن با ما به دشمنی آمریکا با شوروی در زمان جنگ سرد می ماند یعنی همان زمان که بلوک غرب با افزایش هزینه های تسلیحاتی شوروی را بازی داد و مجبور کرد تا تمام توان خود را روی شکست بلوک غرب در این «مسابقه تسلیحاتی» بگذارد. اسم آن را هم «مسابقه» گذاشت، غافل از اینکه این مسابقه تمام نیروی شوروی را به باد داد و کمر آن را شکست! بیایید یک بار هم که شده قبول کنیم آمریکا قصد نابودی ایران را دارد، اما با وارد کردن کشورمان به «مسابقه» ضد آمریکایی!