مخاطب۲۴، پریسا احتشام نیا - دکترا مطالعات شبه قاره هند در یادداشتی در خصوص پیمان دفاعی مشترک عربستان سعودی و پاکستان در سپتامبر ۲۰۲۵ و پیامدهای ژئوپلیتیکی، امنیتی و راهبردی آن در خاورمیانه و جنوب آسیا نوشت:
پیمان دفاعی مشترک امضا شده توسط عربستان سعودی و پاکستان در ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۲۵، بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی داشته است و نشاندهنده تغییر عمدهای در صفبندیهای جهانی است. در این «پیوند ژئوپلیتیکی»، عربستان سعودی، به عنوان رهبر جهان اسلام و یک قدرت اقتصادی بزرگ، قرار است در سال مالی ۲۰۲۶-۲۰۲۵ به بزرگترین تأمینکننده مالی خارجی اسلامآباد تبدیل شود (با بیش از ۶ میلیارد دلار وام و سپرده)؛ در همین حال، پاکستانِ دارای سلاحهای هستهای، از نظر تئوری میتواند چتر هستهای خود را بر روی پادشاهی عربستان بگستراند.
«توافقنامه دفاع متقابل استراتژیک» تصریح میکند که هرگونه تجاوزی علیه هر یک از دو کشور، تجاوزی علیه هر دو کشور تلقی میشود و هدف آن توسعه جنبههای همکاری دفاعی بین دو کشور و تقویت بازدارندگی مشترک در برابر هرگونه تجاوزی است. اگرچه جزئیات بیشتری از محتوای این توافقنامه منتشر نشده است، اما این پیمان «شامل تمام ابزارهای نظامی» از نیروهای مسلح گرفته تا همکاری هستهای و اشتراکگذاری اطلاعات است. این تفاهم همچنین برای حمایت از استقلال دفاعی عربستان سعودی در درازمدت طراحی شده است: همکاری در صنعت دفاعی، انتقال فناوری، تولیدات مشترک نظامی، ظرفیتسازی و آموزش بخشهایی از این پیمان هستند.
این توافقنامه از همکاری طولانی مدت و تاریخی بین عربستان سعودی و پاکستان نشأت گرفته است؛ از پیمان دوستی که در سال ۱۹۵۱ امضا شد تا توافقنامه سازمانی امنیتی در سال ۱۹۸۲ که به نیروهای پاکستانی اجازه داد برای آموزش در عربستان سعودی مستقر شوند. در طول سالها، بالغ بر ۲۰ هزار سرباز پاکستانی در عربستان سعودی مستقر شدهاند و پرسنل نظامی پاکستان در دهههای اخیر در زمینۀ آموزش همتایان سعودی خود نقش فعّالی داشتهاند. نیروهای پاکستانی همچنین در جریان تصرّف مسجد الحرام در سال ۱۹۷۹ نقش حیاتی ایفا کردند و در زمانی که تهدید امنیتی داخلی شدیدی وجود داشت، به مقامات سعودی کمک کردند. در سال ۲۰۱۸، پاکستان همچنین نیروهایی را در یک مأموریت آموزشی و مشاورهای به عربستان سعودی اعزام کرد. در طول این سالها، هر دو کشور رزمایشهای نظامی مشترک منظمی نیز برگزار کردهاند و افسران سعودی تحت نظارت پاکستان آموزشهای گستردهای دیدهاند، و پادشاهی عربستان اغلب در مواقع بحرانی، با کمکهای مالی هنگفت خود به پاکستان از این کشور حمایت کرده است.
توافق اخیر که پس از حمله اسرائیل به دفتر سران حماس (جنبش مقاومت اسلامی فلسطین) در دوحۀ قطر (۹ سپتامبر ۲۰۲۵) اعلام شد، پیام گستردۀ ژئوپلیتیکی دارد. برای عربستان سعودی، پیمان دفاعی متقابل بخشی از سیاست تنوعبخشی - آن هم در حوزه دفاعی - است که این پادشاهی برای مقابله با بازدارندگی آمریکا در خاورمیانه دنبال میکند. ریاض سالهاست که برای به دست آوردن و تقویت ضمانتهای امنیتی از واشنگتن تلاش میکند و رویای یک پیمان دفاعی متقابل را در سر میپروراند. اما هیچکدام از اینها، از جمله خرید جنگندههای اف-۳۵، به واقعیت تبدیل نشده است. این روند با حمایت کامل دولت ترامپ از اعمال و رفتارهایی که دولت اسرائیل پس از ۷ اکتبر در منطقه انجام میدهد، همراه بوده است که منجر به حمله آمریکا به ایران و ناکارآمدی جلوگیری از هدف قرار گرفتن قطر نیز شده است.
امضای این پیمان با پاکستان از منظر پادشاهی سعودی به طور کلی در مورد امنیت عربستان سعودی و خلیج فارس است؛ این پیمان دفاعی متقابل با پاکستان به عنوان ابزاری برای بازدارندگی مضاعف در خدمت ریاض است و این پادشاهی را در برابر اسرائیل نیز محافظت میکند، که نظامی گری بیحد و حصر آن، به ویژه پس از حمله به دوحه، باعث ایجاد ترس در سراسر منطقه شده است.
از سوی دیگر، اسلام آباد به عنوان تنها قدرت هستهای با اکثریت مسلمان و شریک امنیتی دیرینه ریاض، اهمیت تازهای پیدا کرده است. این پیمان ادعای پاکستان را مبنی بر اینکه بازیگر اصلی در ژئوپلیتیک اسلامی است، تقویت میکند و شریانهای حیاتی مالی عربستان را در زمان شکنندگی اقتصادی پاکستان تضمین میکند. با این حال، این پیمان همچنین خطر دشمنی واشنگتن و دهلی را به همراه دارد، که هر دو به طور فزایندهای نسبت به دکترین هستهای و برنامه موشکی پاکستان محتاط شدهاند. اگرچه این پیمان، پاکستان را در صحنه خلیج فارس ارتقا میدهد، اما ممکن است عزم هند را برای منزوی کردن دیپلماتیک اسلامآباد به دنبال داشته باشد، ضمن اینکه نگرانیهایی را در ایالات متحده و اسرائیل در مورد گسترش سلاحهای هستهای ایجاد میکند.
همچنین، این توافق میتواند ترسهای آمریکا و اسرائیل را مبنی بر اینکه برنامههای هستهای و موشکی پاکستان تهدیدی مستقیم برای اسرائیل هستند، احیا کند و باعث بررسی بیشتر و احتمال تحریمهای جدید علیه توسعه موشکهای بالستیک اسلامآباد شود. برخی از مقامات سابق پاکستانی هشدار میدهند که توافقی که قرار است جایگاه پاکستان را ارتقا دهد، میتواند خطر نتیجه معکوس و یک عقبگرد استراتژیک را نیز به همراه داشته باشد.
میتوان گفت این توافق دفاعی مشترک بین عربستان سعودی و پاکستان نه تنها برای توازن امنیتی در خلیج فارس و آسیا، بلکه برای رقابت نفوذ جهانی بین ایالات متحده و چین نیز تحولی بزرگ محسوب میشود. بنابراین، میتواند پیمانهای دفاعی مشترک بیشتری بین کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیا را در پی داشته باشد. در بحبوحه حملات مداوم اسرائیل، و اکنون احتمالاً برای ایجاد توازن در برابر ریاض و اسلامآباد، بسیاری از کشورهای خاورمیانه نیاز فوری به تقویت بازدارندگی ملّی خود میبینند. عربستان سعودی و پاکستان فصلی غیرقابل پیشبینی از تغییرات ژئوپلیتیکی در خلیج فارس و آسیا را آغاز کردهاند که امنیت ملّی ستارۀ راهنمای اصلی آن است.
در عین حال، این توافق میتواند صفبندیهای جدیدی را در خارج از منطقه ایجاد کند. به طور کلی توافق فعلی سه پیامد فوری میتواند داشته باشد. اول، امنیت خلیج فارس و آسیا را بیشتر به هم پیوند میدهد و وابستگی متقابل استراتژیک را افزایش میدهد. دوم، این امر یک بازیگر امنیتی جدید، اسلام آباد، تنها قدرت هستهای با اکثریت مسلمان، را به معادله امنیتی در حال تغییر خلیج فارس اضافه میکند و یک قدرت آسیایی- هستهای رسماً وارد این صفحه شطرنج میشود. سوم، ریاض را وارد ژئوپلیتیک و اختلافات جنوب آسیا، از تنشهای هر از گاهی مرزی پاکستان با هند و ایران گرفته تا طالبان در افغانستان، میکند.
متن عمومی توافق بر تعهد متقابل به استفاده از تمامی ابزارهای دفاعی و نظامی که لازم دانسته شود، تأکید دارد و طرف سعودی از منظر سیاسی و مالی و طرف پاکستان از منظر نظامی ظرفیتهایی را در اختیار طرف مقابل قرار میدهند. در بیانیهها تأکید شده که مسئلۀ سلاحهای هستهای صریحاً موضوع توافق نیست، اما برخی تحلیلگران هشدار دادهاند که با توجه به وضعیت هستهای پاکستان، این پیمان ممکن است بهعنوان نوعی» چتر بازدارندگی «غیررسمی برای ریاض تلقی شود.
باید به این نکته توجه داشت که این پیمان دو بُعد قابل تأمل دارد: نخست، متنی که دولتها امضا کردهاند که محدود به تعهدات نظامی مشترک و تبادل اطلاعات و آموزش و همکاریهای طولانیمدت میشود، و دوم، تأویل خارجی خصوصاً از منظر قدرتهای منطقهای و غربی، که ممکن است این توافق را به مثابه گسترش نفوذ بازدارندگی پاکستان در خلیج فارس تعبیر کنند.
از منظر عملی، این توافق بالقوه پیامدهای زیر را نیز به همراه دارد:
۱.افزایش هماهنگی نظامی ریاض و اسلامآباد در زمینه تبادل اطلاعات، تمرینات نظامی و تأمین امنیت دریایی.
۲.پیچیدهتر شدن محاسبات بازدارندگی در برابر تهدیداتِ متقابل به ویژه در شرایطی که ایران و اسرائیل و بازیگران منطقهای دیگر نیز محاسبات پیچیدهای دارند؛
۳.ایجاد فشار ژئواستراتژیک بر واشنگتن برای بازتعریف نقش خود در خلیج فارس، زیرا ریاض میکوشد تنوع شرکای امنیتی را برای کاهش تکیۀ سنّتی و صرف بر آمریکا گسترش دهد.
هر چند بسیاری از منابع تحلیلی بر این نکته تأکید دارند که این توافق در کوتاه مدت ممکن است بیشتر نمادین باشد تا عملیاتی، اما اثر روانی و استراتژیک آن قابل چشمپوشی نیست.
رویکرد ایران نسبت به این پیمان را میتوان در دو سطح بررسی کرد:
اول سطح رسمی که شامل بیانیههای دولتی و نظامی میشود و دوم سطح راهبردی که پیشبینی تغییرات راهبردی و پاسخهای متوازن را در برمی گیرد.
۱. بیانیهها و واکنش رسمی: رسانههای ایرانی و برخی منابع رسمی سیاسی و نظامی، از جمله تحلیلها و مواضع مقامات، ضمن هشدار نسبت به افزایش بیثباتی منطقه، از امکانِ مذاکره یا پیشنهاد چارچوبهای امنیت جمعی سخن گفتهاند. برخی مقامات نظامی ایران حتی اشاره کردهاند که تهران آمادۀ پیوستن و یا تعامل در چارچوبهای امنیت منطقهای است؛ بیانیههایی که هم برداشت هشدارآمیز و هم تلاش برای مطرح کردن ایران بهعنوان بازیگر اجتنابناپذیر منطقهای را منعکس میکند. سرلشکر یحیی رحیم صفوی، دستیار و مشاور عالی رهبر ایران، این پیمان را «مثبت» خواند و مشارکت ایران را توصیه کرد. از آنجایی که دو کشور پاکستان و عربستان سعودی اعلام کردهاند که کشورهای دیگر نیز میتوانند به این پیمان بپیوندند، پیوستن به این پیمان مهّم میتواند حوزه دیپلماسی نظامی و سیاست خارجی کشورمان را گستردهتر کرده و ایران را به عنوان کشوری فعّال در پیمانهای دفاعی-امنیتی منطقهای مطرح کند.
پیوستن ایران به این پیمان از چند منظر حائز اهمیت است:
این هم پیمانی اگر به وقوع بپیوند نشاندهنده تلاش ایران برای تقویت همکاریهای منطقهای است. همچنین این رویکرد مثبت میتواند به کاهش نفوذ قدرتهای خارجی در منطقه کمک کند. ایران علاوه بر تأکید بر جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقهای، به دنبال ایجاد توازن در برابر دخالتهای خارجی و به حداقل رساندن این دخالتها میباشد. نگاه مثبت و به دنبال آن اعلام آمادگی ایران برای مشارکت در چنین پیمانی را میتوان به عنوان پیامی راهبردی به کشورهای منطقه و جهان در نظر گرفت که نشان میدهد ایران با قاطعیت همچنان خود را به عنوان بازیگری کلیدی در تأمین امنیت منطقهای میداند.
۲. محاسبات راهبردی تهران: از منظر راهبردی، ایران با توجه به شرایط حاکم در منطقه و جهان دو هدف اصلی دارد:
۱.جلوگیری از ایجاد شکافهایی که امکان انزوای تهران در منطقه را فراهم سازد؛ ایران بر این امر واقف است که درگیری مستقیم با این گونه اتحادها در شرایط کنونی جز هزینۀ بالا چیزی ندارد. اما از طرفی دیگر به صورت تدریجی از ابزارهای سیاسی، دیپلماتیک، و در مواردی ظرفیتهای نامتقارن (مانند شبکههای قدرت در کشورهای همجوار و تقویت بازدارندگی منطقهای) استفاده خواهد کرد.
۲.نشان دادن انعطافپذیری و افزایش اهرمهای بازدارنده خود؛ تهران ممکن است کوشش کند پیوندهایش با بازیگران کلیدی منطقهای از جمله عراق، سوریه، لبنان و نیز برخی گروهها و احزاب منطقه را بازتعریف کرده و با استقبال از پیمانهایی این چنینی هزینۀ هرگونه اقدام ضدایرانی را بالا ببرد.
در جمع بندی میتوان بیان کرد که با توجه به سازوکارها و ظرفیتهای ایران و انعقاد این پیمان دفاعی بین عربستان و پاکستان، چند سناریو احتمالی را میتوان مورد بحث قرار دَاد:
اولین سناریو محتمل و خوش بینانه این گونه است که عربستان به جای تکیه بیش از حد به مفاد این پیمان، همچنان سعی در گسترش گفتوگوهای امنیتی مستقیم با ایران خواهد کرد. ایران میتواند با بهره گیری از پیوندهای اقتصادی (نفت، ترانزیت، پروژههای زیرساختی و مشترک) برای کاهش جذابیت امنیتیِ ائتلافهای رقیب و حفظ جایگاه موثر ایران در شبکۀ منطقهای تلاشهای مستمری داشته باشد و جایگاه خود را به عنوان یکی از اهرمهای امنیت پایدار در منطقه خلیج فارس حفظ کند.
دومین سناریو قابل پیش بینی بعد از انعقاد این پیمان این است که ایران با تلاش برای بازکردن کانالهای دیپلماتیک با کشورهایی که میتوانند میانجی یا تعدیلکنندۀ تنش باشند (مانند عراق، عمان یا دیگر بازیگران منطقهای)، دست به تبلیغ گستردۀ ایدۀ «امنیت مشترک منطقهای» بزند؛ که در این وضعیت ایران با مدیریت وضعیت رقابتی جدید، بدون درگیری مستقیم جایگاه خود را حفظ خواهد کرد. آخرین سناریو احتمالی پیش رو که از دیدگاه نویسندۀ این متن به سبب همکاریها و روابط گسترده و ریشه دار ایران با پاکستان بعید به نظر میرسد اعمال فشار مضاعف امنیتی و ژئوپلیتیکی (مثلا در مورد موضوع یمن و رقابتهای نفتی با عربستان) از طرف عربستان بر ایران به پشتوانه این همکاری دفاعی با پاکستان باشد.
در حال حاضر میتوان این گونه ادعا کرد که اگرچه این پیمان در لایههای زیرین خود میتواند باعث نگرانی ایران شده باشد ولی این طور به نظر میرسد که بیشتر جنبهای نمادین داشته باشد و تهران از پررنگتر شدن روابط ریاض و اسلامآباد در شرایط کنونی منطقه خردسند است و بر این اعتقاد است که این گونه پیمانها میتواند به تقویت همسویی و همگرایی میان ایران، پاکستان و عربستان کمک نماید. واکنش مثبت ایران بعد از انتشار خبر انعقاد این پیمان دفاعی، نشان دهنده ترجیح تهران برای ترتیبات امنیتی منطقهای بر مداخله خارجی است.
به طور کلی، این توافق دفاعی نشان دهنده یک تحول عمیق در معماری امنیتی خاورمیانه است. پویاییهای سنّتی قدرت همچنان در حال تکامل هستند، زیرا کشورها در بحبوحه عدم مشارکت آمریکا، به دنبال حمایتهای جدید میباشند. با این حال پیوسته باید این موضوع را در نظر گرفت که اگر شرایط منطقهای متشنج شود هر کدام از این بازیگران منطقهای برای بقا و حفظ امنیت کشور خود میتوانند دست به اقدامات غیرقابل پیش بینی نیز بزنند. این پیمان در نهایت ممکن است به عنوان مقدمهای برای چارچوبهای امنیتی منطقهای گستردهتر عمل کند که به نگرانیهای جمعی در مورد مداخله خارجی و ثبات داخلی در سراسر خاورمیانه میپردازد.