مخاطب ۲۴- به نقل از برترین ها؛ عکسی که از لحظه بالا بردن جام توسط مسی با عبای قطریها وایرال شده، محل بحث و جدلهای زیادی در میان کاربران بوده و برخی ثبت چنین تصویری را صدور فرهنگ اعراب یا مسلمانان دانستهاند و اقدام قطریها را هوشمندانه تلقی کردهاند، برخی دیگر، اما چنین رفتارهایی را خارج از قطببندیهای مرسوم تحلیل کردهاند و اعتقاد دارند که جام جهانی در هر کشور دیگری هم که بود، امکان همراهی با خواست میزبانان از سمت مسی یا هر ستاره دیگری محتمل بود، در اینجا تلاش کردیم تا حد امکان مروری کوتاه بر بحثهای پیرامون «عبای مسی» داشته باشیم.
توصیف لحظه واقعه توسط محبوبه، ولی در روزنامه توسعه ایرانی: تمیم بن حمد آل ثانی در کنار اینفانتینو حضور یافت و مسی را غافلگیر کرد. سورپرایز او با یک عبای عربی بود. عبا را بر دوش لیونل مسی انداخت و در حالی که ستاره آرژانتینی شوکه شده بود، به او کمک کرد که آن را بپوشد. در نهایت هم مسی با همان عبا، جام را بالای سرش بُرد.
محبوبه، ولی در ادامه به مقایسه جایگاه ایران و قطر پرداخته، چیزی که ذهن بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی را مشغول کرده: قطر نشان داده که بازیگر سیاسی خوبی است؛ قطر نیز مانند ایران، تحریم را تجربه کرده است، اما تجربهای که ایران طی ۴۰ سال از تحریم پشت سر گذاشته، بسیار متفاوت از تجربه قطر است. ایران در این مدت درگیر بزرگترین اعتراضات داخلی بوده که تحریمهای حقوق بشری را نیز به آن تحمیل کرده است؛ اعتراضاتی که در جهان بازتاب وسیعی داشته و برخلاف آنچه که امیر قطر در اختتامیه جام جهانی از عبای عربی نشان داد، تصویر عمامهپرانی را از ایران برای دنیا به نمایش گذاشت؛ نمایشی که در عین حال بیانگر وضعیت دو کشور همسایه، اما با سیاستهای متفاوت است!
رضا وثوقی از منظر اقتصادی ماجرا را تحلیل کرده، مساله مهمی به نام پارس جنوبی: از دیدگاه من عبایی که بر تن لیونل مسی شد تار و پودی از جنس گاز داشت، قطریها طی ۲۵ سال با وسواس از دارایی گازی خود بهره بردند، برای مترمکعب به مترمکعب آن برنامه ریزی کرده، دچار توهم و خطای سیاستگذاری نشدند و عزم کردند که این ذخیره را به ابزار تولید قدرت و تداوم حیاتشان در جهان تبدیل کنند، جام جهانی لوکس ۲۰۲۲ برای کشوری که نیم قرن قبل فاقد زمینه و استعداد همکاری جهانی بود را باید میوه درخت سیاستگذاری بی ایراد و اجرای برنامهای بدون توهم در عرصه اقتصاد انرژی بدانیم. میتوان عکس کاپیتان پرافتخار آرژانتین را در حالی که با عبای خاچیهی زردوزی شده جام طلای فوتبال را بالای سرش برده بر دیوار و مقابل دیده آویخت تا یادمان نرود سیاستگذاری درست در زمینه اقتصاد و انرژی میتواند چنین تصاویر نادری خلق کند.
خلیلالله بلوچی از دیدگاه هویت به ماجرا پرداخته: این دشداش یا عبای که تنِ مِسی کردند ریشه در هویت عرب دارد، آنها فارغ از دینشان به این پوشش متعهداند، عربِ مسلمان و غیر مسلمانم نداره؛ مثلاً بلوچها عمامه خاصی دارند که قبل از اسلام هم نقل شده؛ این نوع قضاوت درباره نمادهای ملی و قومی حساسیت برانگیزه، شاید براتون ساده باشه!
رضا صائمی در اینستاگرام نوشت: گمان کردند اگر عبای خود بر تن مسی کنند، غبار غیر از او میزدایند و به کیمیای خود، مس وجود او را زر میسازند. این قاب فقط عکس مسی با کاپ نیست، روایتی از تاریخ رویارویی جهان عرب با جهان غرب و در خوانشی کلان تر، روایت مواجهه ایدئولوژیک دنیای سنت با جهان مدرن است که گمان میکند با انداختن ردای سنت بر کالبد مدرن میتوان ادای مدرنیسم درآورد و مدرنیته را با مدنیه فاضله خود انطباق داد. گرچه مسی و آرژانتین نماد و نمود جهان مدرن نیست، اما این تصویر، تصور گفتمان سنتگرا با دنیای مدرن را به شکلی نمادین صورت بندی میکند... گفتمانی که گمان میکند با پوشاندن کسوت سنت بر کالبد مدرن، از بیگانه میتوان آشنا ساخت، غیرخودی را خودی کرد و جوهره عصر جدید را به حصر خویش درآورد!... نطق بسیاری از منادیان بومیسازی در جامعه ما بر همین منطق استوار است... بر این زعم که برای فرزند زمانه خود شدن کافیست تا ردای سنت را بر پیکر مدرن بپوشند، به جای آنکه در فهم جوهر آن بکوشند... حاصل این گفتمان نه رسیدن به جان و جهان مدرن که مدرنیته بومی بدقوارهای است که در آن زیست میکنیم!
این هم نگاه نوید غضنفری: این قبول که مِسی برای پاریسسنژرمن بازی میکند که متعلق به قطریهاست، اما لازم نبود میپذیرفت لحظهای که متعلق به ملت و تیم ملی سرزمینش است را اینگونه اسپویل و خراب کند! قطریها درکل این مسابقات، تنها میزبانانی چیپ و بیسلیقه و زورگو بودند و بس.
در هر صورت به نظر میرسد این اندازه که عبای مورد بحث در ایران بحث ایجاد ایجاد کرده در خودِ قطر ذهنها را مشغول نکرده، در ضمن کاربران زیادی از طنازانه به ماجرا نگاه کرده بودند که امکانی برای انتشارش نداشتیم.