گوته، زندگی به مثابه هنر: بازآفرینی زمانه و تجربه زیسته
به گزارش مخاطب ۲۴، به نقل از نیویورکر، در میان نامهای درخشان ادبیات جهانی، گوته همواره چهرهای استثنایی بوده است؛ نه فقط به خاطر حجم آثار یا گستره رشتههایی که در آنها دخالت کرده، بلکه از آن رو که زندگی و اندیشه او نمونهای نادر از تلاشی مداوم برای فهم چگونگی زیستن است. «مروه امری» نویسنده و محقق ترک تبار در مقالهاش تصویری زنده و لایهمند از گوته ارائه میکند: شاعری که میان سیاست و هنر، جسم و روح، طبیعت و فرهنگ، دائم در حال رفتوآمد است و از این رفتوآمد، «نوعی سازش غیرمعمول» میآفریند؛ سازشی که هنر او را به نیرویی جهانساز بدل میکند.
۱. گوته: زندگی به مثابه عصر
یکی از جذابیتهای اصلی خوانش امری، تاکیدش بر رابطه ناگسستنی گوته با زمانه خویش است. گوته نه فقط نویسنده عصر خویش، بلکه صورتبخش آن است؛ تا جایی که مفهوم «عصر گوته» سالهاست در تاریخ فرهنگی اروپا ریشه دوانده. امری نشان میدهد که چگونه یک زندگی میتواند به مثابه یک منظومه تاریخی فهم شود: از «گوتس فون برلیخینگن» که روح آلمان را در آستانه دوران مدرن میگیرد تا «ورتر» که روانشناسی حساسیتزده قرن هجدهم را با دقتی بیرحمانه عریان میکند.
گوته در این تصویر، موجودی تکسویه نیست؛ بلکه نوعی نیروی گریز از مرکز است که همزمان قانون را درباریانه اجرا میکند و در خفا به بدنمندی، شهوت، شور، و نافرمانی شاعرانه پناه میبرد.
۲. نوشتن به مثابه بازآفرینی زندگی
جملهای از «شعر و حقیقت» در متن امری بازتابی محوری دارد: «ما همواره تمام زندگی خود را دوباره میآفرینیم.» این جمله نه فقط نوعی خودزیستنویسی را پیشبینی میکند، بلکه شیوه تولید اثر ادبی در اندیشه گوته را نیز روشن میسازد. او زندگی را ماده خام میبیند، اما نه به شیوه اعترافنامههای رمانتیک؛ بلکه با نوعی فاصلهگذاری هنری که تجربه شخصی را به بیان ساختاری یک دوران بدل میکند.
از این منظر، ورتر دیگر صرفاً عاشقی نومید نیست؛ بلکه نقطه اتصال فردیت رمانتیک با ساختارهای سخت جامعه مدرن است. تراژدی ورتر، ناکامی تحولیافته «من» در مواجهه با جهانی است که نظم آن اجازه بروز تام احساس را نمیدهد.
۳. بدن، اشیا، طبیعت: رنسانس دیرهنگام گوته
بخشهای مربوط به سفر ایتالیا، که امری با تیزهوشی روایت میکند، از برجستهترین نقاط ادراک ما از گوته است: کشف بدن، کشف نور، کشف فرمهای ارگانیک، و پیوند میان تجربه حسی و داوری زیباییشناختی. «رومان السلوگیها» آموزههای ادراکی است، تمرینهای جسمانی برای دیدن. گوته در این تجربه نوعی «اکتاو» تازه از جهان را لمس میکند: جهانی که در آن بدن و اندیشه در یک مدار قرار میگیرند.
این بخش از مقاله امری، گوته را نه چهرهای خشکاندیش یا دفنشده در برگههای دولت، بلکه انسانی میبیند که میان طبیعت و سیاست، لذت و وظیفه، دائم در حالت ارتعاش و نوسان است.
۴. تضادهای سازنده: میان انقلاب و محافظهکاری
یکی از نکات برجسته تحلیل امری، توجه به تناقضهای ظاهری گوته است. او که «ورتر» را در ستایش رهاسازی احساس مینویسد، در جهان سیاست منادی نظم و ترجیح «ظلم بر بینظمی» است. اما امری این تناقض را نه نشانهای از ضعف، بلکه مثال روشن سنت اندیشه مدرن میداند: امکان اینکه یک فرد در برابر آشوب تاریخ، پناهی در شکل، نظم، و ساختار بیابد.
در اینجا گوته به چهرهای میماند که پیشاپیش جدال عصر مدرن را حس کرده است: جدال میان آرزوی آزادی مطلق و ترس از فروپاشی بنیانهای اجتماعی.
۵. چرا گوته هنوز مهم است؟
مقاله امری تلویحاً به این پرسش پاسخ میدهد: گوته خاص است، زیرا زندگی را نه به مثابه روایتی یکباره، بلکه به شکل فرآیندی سیال و بازآفریننده میفهمد. او هنرمندی است که همزمان مورخ، دانشمند، دولتمدار، عاشق، و متفکر است؛ انسانی که برای فهم جهان، همه ابزارهای ممکن — از میکروسکوپ تا وزن شعر — را به خدمت میگیرد.
در روزگاری که تجربه زیسته از طریق شبکههای اجتماعی پارهپاره و تکهتکه میشود، گوته یادآوری میکند که زیستن و آفریدن، هر دو نیازمند نظمی درونیاند؛ نظمی که از دل آشوب برمیخیزد، نه در فاصله از آن.
