به گزارش مخاطب۲۴، جایزه صلح نوبل، معتبرترین و در عین حال بحثبرانگیزترین جایزه جهانی، هر ساله نگاهها را به اسلو، پایتخت نروژ، خیره میکند. این جایزه که نام خود را از آلفرد نوبل، مخترع دینامیت و مردی که ثروتش را از فروش مواد منفجره به دست آورد، به ارث برده است، در ذات خود با یک پارادوکس عمیق گره خورده است. چگونه است که "سوداگر مرگ"، آنطور که یک روزنامه فرانسوی به اشتباه پس از مرگ برادرش او را خطاب قرار داد، به بزرگترین حامی صلح در جهان مدرن بدل شد؟
آلفرد نوبل (۱۸۳۳-۱۸۹۶)، مهندس و شیمیدان سوئدی، با اختراع دینامیت در سال ۱۸۶۷، چهره جنگ و صنعت را برای همیشه دگرگون کرد. این اختراع که برای مقاصد عمرانی مانند ساخت تونل و معدنکاری طراحی شده بود، به سرعت به یک ابزار ویرانگر در میدانهای نبرد تبدیل شد. نوبل که خود فردی صلحجو و علاقهمند به ادبیات و فلسفه بود، از کاربرد نظامی اختراعاتش عمیقاً آزردهخاطر بود. بسیاری معتقدند که خواندن آگهی ترحیم زودهنگام و اشتباهی خودش در یک روزنامه فرانسوی با تیتر "سوداگر مرگ مُرد"، ضربه روحی بزرگی به او وارد کرد و او را مصمم ساخت تا میراثی متفاوت از خود بر جای بگذارد.
نوبل در وصیتنامه مشهور خود که در سال ۱۸۹۵، یک سال پیش از مرگش، تنظیم کرد، بخش عمدهای از ثروت عظیم خود را به تأسیس پنج جایزه در رشتههای فیزیک، شیمی، پزشکی یا فیزیولوژی، ادبیات و صلح اختصاص داد. برخلاف چهار جایزه دیگر که توسط نهادهای سوئدی اعطا میشوند، نوبل مسئولیت انتخاب برنده جایزه صلح را به کمیتهای پنج نفره منتخب پارلمان نروژ (Storting) سپرد. دلیل این انتخاب هرگز به صراحت بیان نشد، اما گمانهزنیها حاکی از آن است که نوبل، نروژ را به دلیل نداشتن سنتهای نظامیگری قوی سوئد و فعالیتهای پارلمانش در زمینه میانجیگری و حل مناقشات بینالمللی، گزینهای بیطرفتر و مناسبتر میدانست.
متن وصیتنامه نوبل، دستورالعمل اصلی برای اهدای این جایزه است. او تصریح میکند که این جایزه باید به فردی اعطا شود که:
"... بیشترین یا بهترین کار را برای برادری میان ملتها، انحلال یا کاهش ارتشهای دائمی و همچنین برگزاری و ترویج کنگرههای صلح انجام داده باشد. "
این سه معیار، سنگ بنای فلسفه جایزه صلح نوبل را تشکیل میدهند. این جایزه نه برای آرزوی صلح، که برای اقدام عملی در جهت تحقق آن در نظر گرفته شده است. تأثیر دوستی نوبل با برتا فون سوتنر، فعال صلحطلب اتریشی و نویسنده رمان "سلاحهایتان را زمین بگذارید" که خود در سال ۱۹۰۵ برنده این جایزه شد، در شکلگیری این دیدگاه انکارناپذیر است.
فرآیند انتخاب برنده جایزه صلح نوبل، مسیری طولانی و محرمانه است که همواره با انتقاداتی مبنی بر تأثیرپذیری سیاسی همراه بوده است. دایره افرادی که صلاحیت معرفی نامزد برای این جایزه را دارند، گسترده، اما مشخص است. این افراد شامل اعضای پارلمانها و دولتهای ملی، اعضای دادگاههای بینالمللی، رؤسای دانشگاهها، اساتید برجسته علوم اجتماعی، تاریخ، فلسفه، حقوق و الهیات، مدیران مؤسسات تحقیقات صلح و امور بینالملل و همچنین برندگان پیشین جایزه صلح نوبل میشوند. هر ساله صدها نامزد (شامل افراد و سازمانها) به کمیته نوبل نروژ معرفی میشوند، اما فهرست کامل نامزدها به مدت ۵۰ سال محرمانه باقی میماند.
تصمیمگیرنده نهایی، کمیتهای پنج نفره است که توسط پارلمان نروژ منصوب میشوند. اعضای این کمیته معمولاً سیاستمداران بازنشسته یا چهرههای دانشگاهی و حقوقی هستند. اگرچه این کمیته مستقل عمل میکند، اما ترکیب سیاسی آن که منعکسکننده توازن قدرت در پارلمان نروژ است، نمیتواند از گمانهزنیها درباره انگیزههای سیاسی در امان بماند.
پس از دریافت نامزدها تا پایان ماه ژانویه، کمیته در طول چندین ماه به بررسی و ارزیابی آنها میپردازد. ابتدا یک فهرست کوتاه تهیه شده و سپس هر یک از نامزدهای نهایی توسط مشاوران دائمی و کارشناسان بینالمللی مورد بررسی دقیق قرار میگیرند. جلسات متعدد بحث و بررسی سرانجام در اوایل ماه اکتبر به تصمیمگیری نهایی و اعلام نام برنده منجر میشود.
در طول بیش از یک قرن، کمیته نوبل با انتخابهای خود، تفسیر وصیتنامه نوبل را گسترش داده و آن را با چالشهای زمانه تطبیق داده است. برندگان این جایزه را میتوان در چند دسته کلی طبقهبندی کرد:
بنیانگذاران و فعالان بشردوستانه: اولین جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۰۱ به طور مشترک به هانری دونان، بنیانگذار کمیته بینالمللی صلیب سرخ، به پاس تلاشهایش برای مراقبت از مجروحان جنگی و تدوین کنوانسیون ژنو، و فردریک پسی، فعال صلح فرانسوی، اهدا شد. این انتخابها مستقیماً با روح وصیتنامه نوبل همخوانی داشتند.
میانجیگران و سیاستمداران: چهرههای سیاسی متعددی برای نقشآفرینی در پایان دادن به درگیریها این جایزه را دریافت کردهاند. تئودور روزولت (۱۹۰۶) برای میانجیگری در پایان جنگ روسیه و ژاپن، و مارتین لوتر کینگ جونیور (۱۹۶۴) برای رهبری جنبش حقوق مدنی آمریکا از طریق نافرمانی مدنی و پرهیز از خشونت، از جمله این افراد هستند. با این حال، برخی انتخابها مانند اهدای جایزه به هنری کیسینجر (۱۹۷۳) برای پیمان صلح ویتنام، به دلیل نقش او در جنگ، بسیار جنجالی بود.
فعالان حقوق بشر و دموکراسی: از نیمه دوم قرن بیستم، کمیته نوبل به طور فزایندهای مفهوم "صلح" را با "حقوق بشر" و "دموکراسی" پیوند زده است. این کمیته با این استدلال که سرکوب و فقدان حقوق اساسی شهروندان، ریشه اصلی بسیاری از جنگها و درگیریهاست، جایزه را به فعالانی اهدا کرده که در کشورهای خود برای این آرمانها مبارزه میکنند. آنگ سان سوچی (۱۹۹۱) در میانمار، شیرین عبادی (۲۰۰۳) از ایران برای تلاش در زمینه حقوق بشر بهویژه حقوق زنان و کودکان، و نرگس محمدی (۲۰۲۳) نیز از ایران برای مبارزه علیه سرکوب زنان و ترویج حقوق بشر و آزادی، نمونههای برجستهای از این رویکرد هستند. این انتخابها اغلب ماهیت سیاسی داشته و با واکنش تند دولتهای مربوطه مواجه شدهاند.
سازمانها و نهادها: جایزه صلح نوبل تنها به افراد محدود نمیشود. سازمانهایی مانند کمیته بینالمللی صلیب سرخ (که سه بار این جایزه را دریافت کرده)، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد (۱۹۸۸)، و اتحادیه اروپا (۲۰۱۲) به پاس تلاشهای جمعیشان برای ترویج صلح، همکاری و حقوق بشر، مفتخر به دریافت این جایزه شدهاند.
پیشبینی برنده جایزه صلح نوبل همواره کاری دشوار و همراه با حدس و گمان است. با این حال، تحلیل روندهای جهانی و انتخابهای پیشین کمیته میتواند سرنخهایی به دست دهد. در سالهای اخیر، موضوعاتی، چون تغییرات اقلیمی، خلع سلاح هستهای و مبارزه با اطلاعات نادرست به عنوان زمینههای بالقوه برای اهدای جایزه مطرح بودهاند. اما در این میان، یک نام بیش از هر نام دیگری توجهات را به خود جلب کرده است: دونالد ترامپ.
با وجود گمانهزنیهای اخیر درباره احتمال دریافت جایزه صلح نوبل توسط دونالد ترامپ، کارشناسان روابط بینالملل و پژوهشگران حوزه صلح بر این باورند که عملکرد رئیسجمهور آمریکا با اصول و اهداف جایزه نوبل مغایرت دارد. پیتر والنستین، استاد برجسته روابط بینالملل در دانشگاه اوپسالای سوئد، اظهار داشت: «نه، امسال ترامپ برنده نخواهد شد. شاید سال آینده؟ تا آن زمان غبار پیرامون اقدامات او، از جمله بحران غزه، فرو خواهد نشست.»
او با اشاره به اینکه جایزه صلح نوبل معمولاً به افرادی اعطا میشود که سهمی پایدار و غیرجنجالی در برقراری صلح جهانی داشتهاند، افزود: «اقدامات اخیر ترامپ، هرچند با ادعای میانجیگری در غزه همراه بوده، هنوز از نگاه جامعه جهانی مورد ارزیابی مثبت قرار نگرفته است.» در همین زمینه، نینا گرائگر، رئیس مؤسسه پژوهشهای صلح اسلو (PRIO)، نیز گفت: «فراتر از تلاش برای میانجیگری در بحران غزه، سیاستهای ترامپ در تضاد با وصیتنامه آلفرد نوبل است. نوبل در وصیت خود بر همکاری بینالمللی، برادری میان ملتها و خلع سلاح تأکید داشت، اما سیاستهای ترامپ خلاف این مسیر بوده است.»
او در ادامه افزود: «فهرست اقداماتی که ترامپ انجام داده و با آرمانهای جایزه صلح نوبل ناسازگار است، بسیار طولانی است؛ از خروج آمریکا از سازمانها و پیمانهای بینالمللی گرفته تا آغاز جنگهای تجاری، تهدید برای تصرف گرینلند، اعزام گارد ملی به شهرهای آمریکا و محدود کردن آزادی بیان و فعالیتهای دانشگاهی.» بسیاری نیز معتقدند ادعاهای ترامپ درباره نقش «صلحطلبانه» خود در تحولات خاورمیانه، بهویژه در بحران غزه، اغراقآمیز است و بیشتر در راستای اهداف انتخاباتی او مطرح میشود. آنان میگویند سیاست «اول آمریکا»ی ترامپ عملاً موجب تشدید تنشهای بینالمللی و تضعیف نهادهای چندجانبه جهانی شده است.
جایزه صلح نوبل معمولاً به افرادی تعلق میگیرد که با اقداماتشان زمینهای واقعی برای صلح پایدار فراهم کردهاند؛ نه کسانی که سیاستهایشان موجب چنددستگی و بیاعتمادی میان ملتها شده است. در حالی که ترامپ خود را «میانجی صلح» معرفی میکند، منتقدان میگویند تلاشهای او در بحران غزه بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و هنوز نتوانسته است توافقی پایدار میان اسرائیل و فلسطین رقم بزند. به نظر میرسد تا زمانی که سیاستهای ترامپ در عرصه جهانی تغییر نکند و دستاوردی ملموس در جهت تحقق صلح و همکاری بینالمللی به ثبت نرسد، احتمال قرار گرفتن نام او در فهرست برندگان جایزه صلح نوبل بسیار اندک باشد.
جایزه صلح نوبل از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۰۱، راهی پرفرازونشیب را پیموده است. این جایزه از دل یک وجدان معذب زاده شد تا به نمادی از امید برای جهانی بهتر تبدیل شود. با گذر زمان، تفسیر مفهوم "صلح" از صرفاً پایان دادن به جنگ، به حوزههایی، چون حقوق بشر، محیط زیست و دموکراسی گسترش یافته است.
با وجود تمام انتقادات و جنجالها، این جایزه همچنان قدرتمندترین ابزار برای جلب توجه جهانی به یک فرد یا یک آرمان است. نامزدی چهرهای مانند دونالد ترامپ، بیش از آنکه شانس واقعی برای برنده شدن او باشد، آزمونی برای هویت و ارزشهای بنیادین جایزه صلح نوبل است. انتخابهای آینده کمیته نوبل نشان خواهد داد که آیا این جایزه به وصیت بنیانگذار خود برای ترویج "برادری میان ملتها" وفادار خواهد ماند یا در برابر فشارهای سیاسی و تعاریف جدیدی از قدرت، تسلیم خواهد شد. اما تاریخ نشان داده است که نوبل صلح، جایزهای برای امید و انسانیت است، نه صرفاً برای اعمال قدرت.