مخاطب۲۴، فاطمه شبان - کارشناسی ارشد علوم سیاسی در یادداشتی در خصوص مخالفت تاریخی و ایدئولوژیک ایران با «راهحل دو دولت» در مناقشه فلسطین و طرح جایگزین آن یعنی رفراندوم فراگیر نوشت:
مناقشه فلسطین، که ریشههای آن به بیش از هفتاد سال پیش بازمیگردد، یکی از پیچیدهترین و پایدارترین بحرانهای سیاسی و انسانی در جهان معاصر است. این مناقشه، که در قلب خاورمیانه قرار دارد، نهتنها منطقه را تحت تأثیر قرار داده، بلکه به یکی از موضوعات کلیدی در دیپلماسی بینالمللی تبدیل شده است. در این میان، «راهحل دو دولت» به عنوان گزینهای که از سوی جامعه بینالمللی، بهویژه کشورهای غربی، به طور گستردهای حمایت میشود، مطرح شده است. این راهحل پیشنهاد میکند که سرزمین فلسطین به دو دولت مستقل، یکی برای فلسطینیان و دیگری برای اسرائیل، تقسیم شود. با این حال، جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقهای، این طرح را ناکارآمد و ناعادلانه میداند و به جای آن، ایدهای متفاوت را مطرح میکند: رفراندوم فراگیر برای تمامی ساکنان اصلی سرزمین فلسطین.
ایران معتقد است که «راهحل دو دولت» نهتنها نمیتواند به عدالت و صلح پایدار منجر شود، بلکه به ابزاری برای تثبیت وضعیت موجود و مشروعیتبخشی به اشغال تبدیل شده است. این موضع، که ریشههای تاریخی و ایدئولوژیک عمیقی دارد، در پرتو تحولات اخیر در اروپا و اقدامات دیپلماتیک برخی کشورهای غربی، معنای جدیدی یافته است. در این یادداشت، ابتدا به بررسی ریشههای تاریخی و تحلیلی مخالفت ایران با «راهحل دو دولت» میپردازیم، سپس تحولات اخیر در موضعگیریهای اروپا را از منظر ایران تحلیل میکنیم و در نهایت، طرح جایگزین ایران و چالشهای پیشروی آن را مورد بحث قرار میدهیم.
مخالفت ایران با ایده تقسیم فلسطین به دو دولت، ریشه در تاریخ معاصر و تصمیمگیریهای بینالمللی در مورد این سرزمین دارد. در سال ۱۹۴۷، هنگامی که سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۸۱ را برای تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عربی تصویب کرد، ایران یکی از معدود کشورهایی بود که به این قطعنامه رأی منفی داد. منصورالسلطانه عدل، نماینده ایران در سازمان ملل، در سخنرانی خود به صراحت اعلام کرد که این طرح از منظر عدالت و حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین غیرقابل قبول است. او هشدار داد که تقسیم فلسطین نهتنها صلح پایدار را به ارمغان نخواهد آورد، بلکه به مثابه «شعلهای زیر خاکستر» خواهد بود که صلح جهانی را تهدید میکند.
این موضع ایران، مبتنی بر فهمی عمیق از بافتار پیچیده منطقهای و تاریخی بود. از منظر ایران، تقسیم سرزمین فلسطین بدون در نظر گرفتن حقوق تاریخی و انسانی ساکنان اصلی آن، بهویژه فلسطینیانی که اکثریت جمعیت منطقه را تشکیل میدادند، اقدامی ناعادلانه بود. این دیدگاه در دوره جمهوری اسلامی ایران نیز نهتنها حفظ شد، بلکه تقویت گردید. جمهوری اسلامی معتقد است که «راهحل دو دولت» بر پایه فرضی نادرست بنا شده است: وجود توازن قدرت میان طرفین درگیر. در واقعیت، اسرائیل با بهرهمندی از برتری نظامی، حمایت گسترده سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، و همچنین نفوذ در نهادهای بینالمللی، هرگز به یک دولت فلسطینی مستقل و مقتدر اجازه شکلگیری نخواهد داد.
تجربههای تاریخی نیز این دیدگاه ایران را تأیید میکنند. توافقنامههای اسلو در دهه ۱۹۹۰، که به عنوان گامی در راستای تحقق «راهحل دو دولت» معرفی شدند، در عمل به نتایجی معکوس منجر شدند. به جای ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل، این توافقنامهها به تثبیت اشغال سرزمینهای فلسطینی، گسترش شهرکسازیهای اسرائیلی، و محدود شدن اختیارات تشکیلات خودگردان فلسطین انجامیدند. از نظر ایران، این توافقنامهها نشاندهنده ناکارآمدی ذاتی «راهحل دو دولت» هستند، زیرا این طرح به جای حل ریشهای مناقشه، به ابزاری برای مدیریت آن در جهت منافع اسرائیل و حامیان غربیاش تبدیل شده است.
علاوه بر این، ایران معتقد است که «راهحل دو دولت» نمیتواند به مسائل بنیادین مناقشه، مانند حق بازگشت آوارگان فلسطینی، وضعیت بیتالمقدس، و حاکمیت واقعی یک دولت فلسطینی، پاسخ دهد. این مسائل، که در قلب مناقشه قرار دارند، در مذاکرات مبتنی بر «راهحل دو دولت» معمولاً به حاشیه رانده شده یا به طور کامل نادیده گرفته میشوند. از اینرو، ایران این طرح را نهتنها ناعادلانه، بلکه غیرعملی و محکوم به شکست میداند.
در سالهای اخیر، برخی کشورهای اروپایی، از جمله نروژ، ایرلند، و اسپانیا، به طور رسمی فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناختهاند. این اقدام، در نگاه اول، ممکن است گامی در راستای حمایت از «راهحل دو دولت» به نظر برسد، اما از منظر ایران، این حرکت بیشتر یک تاکتیک دیپلماتیک برای مدیریت بحران است تا تلاشی برای حل ریشهای آن. برای تحلیل دقیقتر این تحولات، میتوان به چند عامل کلیدی اشاره کرد:
یکی از دلایل اصلی به رسمیت شناختن فلسطین توسط برخی کشورهای اروپایی، فشار فزاینده افکار عمومی جهانی است. در سالهای اخیر، بهویژه پس از عملیات نظامی گسترده اسرائیل در نوار غزه، که به کشته شدن هزاران غیرنظامی منجر شد، انتقادات جهانی از سیاستهای اسرائیل افزایش یافته است. این اقدامات، جایگاه کشورهای اروپایی را به عنوان مدافعان حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک زیر سؤال برده است. در نتیجه، به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک کشور، تلاشی از سوی این کشورها برای آرام کردن افکار عمومی و بازسازی اعتبار از دسترفته خود در صحنه بینالمللی است.
از منظر ایران، این اقدام نه نشانهای از تغییر سیاستهای بنیادین اروپا در قبال مناقشه فلسطین، بلکه یک حرکت نمایشی است که هدف آن کاهش فشارهای داخلی و خارجی است. ایران معتقد است که این کشورها همچنان به حمایت سیاسی، اقتصادی، و نظامی از اسرائیل ادامه میدهند و به رسمیت شناختن فلسطین، تغییری در این سیاستهای کلان ایجاد نمیکند.
یکی دیگر از دلایل این تحولات، ناامیدی کشورهای اروپایی از توانایی اسرائیل در حل نظامی مناقشه است. علیرغم برتری نظامی اسرائیل، این کشور نتوانسته گروههای مقاومت فلسطینی، مانند حماس، را به طور کامل نابود کند یا یک راهحل نظامی پایدار را تحمیل نماید. در عین حال، تفرقه و ضعف در میان گروههای فلسطینی، از جمله اختلافات میان حماس و تشکیلات خودگردان، به کشورهای غربی این اطمینان را داده است که یک دولت فلسطینی، حتی در صورت تشکیل، از نظر سیاسی و نظامی ضعیف خواهد بود.
این شرایط، کشورهای اروپایی را به سمت یک راهحل دیپلماتیک سوق داده است. به رسمیت شناختن فلسطین، در این چارچوب، میتواند به عنوان گامی برای احیای مذاکرات «راهحل دو دولت» در سازمان ملل تلقی شود. با این حال، ایران این اقدام را تلاشی برای ایجاد یک دولت فلسطینی ضعیف و وابسته میداند که تحت کنترل تشکیلات خودگردان در کرانه باختری قرار گیرد و توانایی چالش با اسرائیل را نداشته باشد.
به رسمیت شناختن فلسطین توسط برخی کشورهای اروپایی، ممکن است به عنوان بخشی از یک راهبرد جدید برای احیای «راهحل دو دولت» تفسیر شود. در این سناریو، هدف غرب، ایجاد یک دولت فلسطینی ضعیف است که عملاً تحت نفوذ اسرائیل و کشورهای غربی قرار داشته باشد. طرحهایی مانند انتقال اجباری مردم غزه به کرانه باختری یا حتی مناطق دیگر، این امکان را برای غرب فراهم میکند که ادعا کنند «ما کشور شما را به رسمیت شناختیم، اما شما خودتان قادر به مدیریت آن نیستید.» این رویکرد، از نظر ایران، نهتنها به حل مناقشه کمکی نمیکند، بلکه به تثبیت اشغال و کاهش فشار بر اسرائیل منجر خواهد شد.
در مقابل «راهحل دو دولت»، ایران طرحی جایگزین را پیشنهاد میکند که بر برگزاری یک رفراندوم فراگیر برای تمامی ساکنان اصلی سرزمین فلسطین، اعم از مسلمان، مسیحی، و یهودی، استوار است. این طرح، که مبتنی بر اصول عدالت و حق تعیین سرنوشت است، خواستار ایجاد یک دولت واحد با حقوق برابر برای همه ساکنان این سرزمین است. از نظر ایران، این راهحل تنها راهکار منطبق با عدالت تاریخی و واقعیتهای میدانی است، زیرا به مسائل بنیادین مناقشه، مانند حق بازگشت آوارگان، وضعیت بیتالمقدس، و حاکمیت واقعی فلسطین، توجه دارد.
با این حال، این طرح با چالشهای متعددی مواجه است. نخست، اجرای یک رفراندوم فراگیر نیازمند توافق همه طرفهای درگیر، از جمله اسرائیل، است که به دلیل برتری نظامی و سیاسی خود، بعید است با چنین طرحی موافقت کند. دوم، تفرقه در میان گروههای فلسطینی و فقدان یک رهبری واحد، اجرای این طرح را دشوار میسازد. سوم، جامعه بینالمللی، که عمدتاً تحت نفوذ کشورهای غربی است، از طرحهایی مانند «راهحل دو دولت» حمایت میکند و بعید است از ایده رفراندوم فراگیر استقبال کند.
علاوه بر این، ایران معتقد است که اقدامات اخیر اروپا، مانند به رسمیت شناختن فلسطین، نشانه شکست «راهحل دو دولت» نیست، بلکه تلاشی برای احیای آن از طریق مسیرهای دیپلماتیک است. این رویکرد، از نظر ایران، به بنبست خواهد خورد، زیرا مانند گذشته، به مسائل بنیادین مناقشه توجه کافی ندارد.
مناقشه فلسطین، با بیش از هفت دهه قدمت، همچنان یکی از پیچیدهترین چالشهای سیاسی و انسانی جهان است. موضع ایران در قبال این مناقشه، که ریشه در تاریخ و تحلیلهای عمیق منطقهای دارد، بر رد «راهحل دو دولت» و حمایت از رفراندوم فراگیر استوار است. ایران این طرح را به دلیل ناکارآمدی، ناعادلانه بودن، و ناتوانی در حل مسائل بنیادین مناقشه، مانند حق بازگشت آوارگان و حاکمیت واقعی فلسطین، رد میکند. تحولات اخیر در اروپا، از جمله به رسمیت شناختن فلسطین توسط برخی کشورها، از منظر ایران، تلاشی برای احیای «راهحل دو دولت» به شکلی است که در نهایت به نفع اسرائیل و حامیان غربی آن باشد.
در مقابل، طرح ایران برای رفراندوم فراگیر، اگرچه مبتنی بر اصول عدالت و حق تعیین سرنوشت است، با چالشهای عملی و سیاسی متعددی مواجه است. با این حال، این طرح نشاندهنده دیدگاهی متفاوت است که به جای مدیریت مناقشه، به دنبال حل ریشهای آن است. در نهایت، حل این مناقشه نیازمند گفتوگویی فراگیر، مبتنی بر عدالت و احترام به حقوق همه طرفها، بهویژه مردم فلسطین، است که سالهاست از حقوق اولیه خود محروم ماندهاند.