مخاطب 24 ، همانگونه که تسلط بر فضا در دوران جنگ سرد نماد قدرت جهانی بود، امروز هوش مصنوعی در مرکز رقابتی ژئواستراتژیک میان ایالات متحده و چین قرار دارد. اما تنها پیشرفتهای فناورانه نتیجه را تعیین نخواهند کرد. نبردی موازی بر سر حکمرانی – یعنی اینکه چه کسی قوانین، هنجارها و استانداردها را تعیین کند – میتواند به همان اندازه در شکلدهی به آینده هوش مصنوعی و فراتر از آن، برای توازن قدرت جهانی تعیینکننده باشد.
در اواخر ژوئیه، چین «برنامه اقدام جهانی برای حکمرانی هوش مصنوعی» خود را اعلام کرد. زمانبندی این اقدام آشکارا نزدیک به انتشار استراتژی اخیر دولت ترامپ با عنوان «پیروزی در رقابت» بود. در حالی که تمرکز غرب غالبا بر استراتژی پکن در حوزه هوش مصنوعی و تلاشش برای سلطه بر مدلهای پیشرفته بوده، این طرح نشانهای از یک تغییر قابل توجه – دستکم در سطح گفتار، نه در سطح راهبرد – محسوب میشود.
چین اکنون خود را بازیگری مسئول در عرصه جهانی معرفی میکند، در مقابل ایالات متحده منزویتر و ستیزهجوتر جلوه کرده است. پکن با طرح چندجانبهگرایی و «حکمرانی مشترک» در حوزه هوش مصنوعی، میکوشد پیش از آنکه واشنگتن بتواند دستورکار را تعیین کند، فناوریها و نفوذ خود را در جهان نهادینه سازد. همانطور که «لیزا توبین» در تحلیل استراتژی حکمرانی جهانی شی جینپینگ یادآور شده، این اقدامات بهندرت اتفاقی هستند و بخشی از تلاش سازمانیافته برای بازطراحی هنجارها و نهادهای بینالمللی به نفع چین به شمار میروند.
طرح آمریکا، هوش مصنوعی را فناوری دگرگونکننده معرفی میکند که میتواند توازن قدرت جهانی را تغییر دهد. این طرح توسعه و حکمرانی بر هوش مصنوعی را یک ضرورت امنیت ملی دانسته و نوآوری داخلی، مشارکتهای راهبردی و سیاست خارجی را برای حفاظت از منافع ایالات متحده یکپارچه میسازد. یکی از ارکان اصلی این استراتژی، ایجاد ائتلافی به رهبری آمریکا است که استانداردهای ایمنی، نرمافزار و سختافزار همسو با ایالات متحده را ترویج کرده و شبکهای سازگار ایجاد نماید که متحدان را به زیرساخت فناوری آمریکا پیوند دهد.
اما نسخه پکن تفاوت آشکاری دارد. این طرح صرفا بر همکاریهای دوجانبه و چندجانبه تمرکز دارد؛ حرکتی که تا حدی با دکترین دیرینه «حاکمیت سایبری» در تضاد است. منتقدان معتقدند وعده چین برای «تسهیل جریان قانونی، منظم و آزاد دادهها» بیشتر نمایشی از گشودگی است تا گامی واقعی در جهت آزادسازی اطلاعات، چرا که همچنان کنترل سختگیرانه دولت برقرار است. با این حال، این تغییر نه عقبنشینی، بلکه گامهایی جهت تکامل همان الگوست: بازتعریف غریزههای حاکمیتمحور در قالب گفتمان شفافیت و فراگیری، برای نهادینه کردن آنها در سطح جهانی.
موفقیت غیرمنتظره مدل DeepSeek R۱ در داخل چین نیز اعتمادبهنفس پکن را تقویت کرد. این مدل با استفاده از شتابدهندهها و پردازندههای گرافیکی ساخت داخل – همچون چیپهای Hygon و Ascend – توسعه یافت و با وجود محدودیتهای آمریکا در حوزه نیمههادیها، توانست به کارایی قابل مقایسه با مدلهای پیشرفته آمریکایی برسد. این دستاورد بهعنوان لحظه «اسپوتنیک» جدید توصیف شد، لحظهای که نشان میدهد چین میتواند بر گلوگاههای زنجیره تامین هوش مصنوعی غلبه کند. این جهش فنی سیاستمداران و رهبران فناوری چین را جسورتر کرده تا درباره نقش کشورشان در شکلدهی قواعد جهانی هوش مصنوعی با اعتماد بیشتری سخن بگویند. لی چیانگ، نخست وزیر چین نیز این طرح را در کنفرانسی در شانگهای با حضور رهبران و سرمایهگذاران جهانی معرفی و از ایجاد نهاد بینالمللی جدیدی برای همکاری در حوزه هوش مصنوعی – مستقر در شانگهای – حمایت کرد.
در این میان نقش پررنگ سازمان ملل بخش کلیدی محاسبات رقابتی چین است. پکن پیشتر نیز از این نهاد برای پیشبرد پروژههای توسعه اقتصادی استفاده کرده و تلاش دارد نهادهای چندجانبه را به ابزارهایی برای تثبیت ترجیحات خود تبدیل کند. سرمایهگذاری چین در نهادهای تعیین استاندارد مانند ITU نیز در همین راستا قابل تبیین است؛ جایی که پکن میکوشد چارچوبهای فنی خود را به هنجار جهانی بدل سازد.
در مقابل، استراتژی آمریکا که همانا تکیه بر نهادهای استانداردساز است، بهعنوان ابزاری راهبردی قلمداد میشود. واشنگتن به جای مقررات الزامآور جهانی، میکوشد هنجارهای خود را در قالب شفافیت، نوآوری و حفاظت از مالکیت فکری ترویج کند.
موفقیت این رویکرد وابسته به آن است که آیا فناوریهای آمریکایی همچنان برتر و جذاب باقی بمانند و آیا متحدان ایالات متحده این چارچوب را ابزاری برای منافع مشترک ببینند یا صرفا اهرمی برای برتریطلبی واشنگتن. چین هوش مصنوعی را بهعنوان «کالای عمومی بینالمللی» معرفی میکند؛ تعریفی که برای کشورهای در حال توسعه جذاب است. با تبلیغ دسترسی عادلانه، همکاری و حکمرانی فراگیر، پکن خود را همسو با نیازهای توسعهای جنوب جهانی معرفی میکند.
همانند طرح «یک کمربند ـ یک جاده»، این رویکرد شامل صدور زیرساختهای آماده هوش مصنوعی ــ از شبکههای ۵G و ۶G تا مراکز داده و هابهای محاسباتی ــ به کشورهای دیگر است. چنین پروژههایی علاوه بر فناوری، شامل تامین مالی و الگوهای حکمرانی نیز میشود و به همین دلیل برای بسیاری از کشورهای آفریقا، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین جذاب است.
این دو رویکرد یادآور دیپلماسی دوران جنگ سرد هستند؛ زمانی که ایالات متحده و شوروی هر دو مدعی صلح بودند، اما در عمل برای سلطه فناورانه رقابت میکردند. با این تفاوت که حکمرانی هوش مصنوعی بسیار پیچیدهتر از کنترل تسلیحات هستهای است، زیرا با تجارت، وابستگیهای بازار و کاربردهای غیرنظامی درهمتنیده است.
از همین رو هر دو طرف میتوانند در زمینههای محدود، مانند جلوگیری از دستیابی بازیگران غیردولتی به قابلیتهای پرخطر هوش مصنوعی، همکاری کنند. اما رقابت اصلی بر سر هنجارها، استانداردها و زیرساختهای عصر هوش مصنوعی خواهد بود. این رقابت تعیین میکند که در دهههای آینده کدام قدرت دست بالا را در توازن جهانی خواهد داشت. در این معنا، مسابقه حکمرانی بر هوش مصنوعی قلمروی تازهای از همان دستورکار تحولآفرین است: جایی که پکن میکوشد قوانین را برای نظمی جهانی بنویسد که در آن، چین – نه آمریکا – شرایط را تعیین کند. موفقیت یا ناکامی واشنگتن نیز نه در گرو هزینهکرد بیشتر، بلکه در گرو توانایی آن در شکلدهی هوشمندانه به چارچوبهای بینالمللی و جلب اعتماد متحدان است.
منبع: تجارت نیوز