مخاطب۲۴، علی صالحیان - پژوهشگر ارشد اندیشکده حکمرانی شریف در یادداشتی در خصوص نقش ذهنیت خلاق و بنبستشکن در مدیریت بحرانها و تهدیدات و تبدیل آنها به فرصت نوشت:
واکنش طبیعی و اولیه انسانها به رخدادها و بحرانهای ناگهانی، تجربهی شوک و بهتزدگی است. این واکنش به خودی خود بخشی از طبیعت انسانی است و در لحظهی وقوع، کاملاً قابل درک و پذیرفتنی است. با این حال، مشکل زمانی آغاز میشود که این شوک اولیه به حالتی ماندگار تبدیل شود یا بدتر از آن، به انفعال، ترس، و در نهایت تسلیم در برابر شرایط منجر گردد. این وضعیت شباهت زیادی به موقعیت یک مشتزن حرفهای در رینگ مسابقه دارد: دریافت ضربه در جریان مبارزه امری اجتنابناپذیر است، اما اگر مشتزن به گوشهی رینگ پناه ببرد و از واکنش فعالانه دست بکشد، شکست تنها نتیجهی ممکن خواهد بود. در چنین شرایطی، آنچه تعیینکنندهی پیروزی یا شکست است، توانایی بازگشت به مرکز رینگ، تحلیل شرایط، و ارائهی پاسخ مناسب است.
ذهنیت سرد و بنبستشکن، که قادر است شرایط بحرانی را به فرصتی برای پیشرفت و کسب منفعت تبدیل کند، نیازمند خروج از دوگانهی خطرناک تسلیم یا پذیرش هزینههای سنگین و مطلق است. این ذهنیت، که میتوان آن را «ذهنیت استراتژیک» نامید، ویژگیهایی دارد که با بهرهگیری از تدابیر هوشمندانه میتواند نهتنها از شدت بحران بکاهد، بلکه منافع بلندمدتی را برای کشور به ارمغان بیاورد که حتی فراتر از سطح پیش از بحران باشد. دلیل این پتانسیل بالای کسب منفعت در شرایط بحرانی، به ماهیت این موقعیتها بازمیگردد: در دوران بحران و تحول، ساختارهای قدرت و توزیع منافع بهسرعت دستخوش تغییر میشوند و این امکان را فراهم میکنند که بازیگران هوشمند با اقدامات بهموقع، جایگاه خود را در نظم جدید تثبیت کنند یا ارتقا دهند.
اولین الزام، آمادگی ذهنی و عملی برای اقدام و کنشگری فعال است. انفعال ممکن است در کوتاهمدت سادهتر و کمهزینهتر به نظر برسد، اما در بلندمدت به از دست رفتن فرصتها و حتی تشدید آسیبها منجر میشود. به تعبیر عامه، «باید حال و توان اقدام داشت»؛ یعنی باید از نظر ذهنی و عملی آمادهی پذیرش ریسکها و هزینههای لازم برای تغییر معادلات بود. این آمادگی نیازمند شجاعت، ارادهی قوی، و باور به امکان تغییر شرایط است. بدون این آمادگی، هرگونه تلاش برای خروج از بحران به نتیجهی مطلوب نخواهد رسید.
دومین الزام، ارائهی ابتکارات و خلاقیت در مواجهه با بحران است. این الزام تنها زمانی محقق میشود که بازیگر بحران، ابعاد تهدیدات و فرصتهای موجود را بهخوبی شناسایی و تحلیل کند. شناخت دقیق از نقاط قوت و ضعف خود، درک عمیق از ماهیت تهدید، و آگاهی از پتانسیلهای محیطی، بستری را فراهم میکند که بتوان از دل بحران، راهحلهای خلاقانه و غیرمنتظره استخراج کرد. این شناخت به معنای تحلیل واقعبینانهی توانمندیها و محدودیتهای داخلی، در کنار ارزیابی دقیق از تهدیدات خارجی و فرصتهای نهفته در دل بحران است.
این دو الزام، یعنی آمادگی برای اقدام و خلاقیت در ارائهی راهحل، با یک توصیهی کلیدی تکمیل میشوند: تمرکز در تصمیمگیری. در شرایط بحرانی، که پیچیدگیها و سرعت تحولات میتوانند تصمیمگیران را سردرگم کنند، تمرکز بر اولویتها و بهرهگیری متمرکز از ظرفیت نخبگان کشور، امری ضروری است. در سطح حکمرانی، تصمیمگیریهای پراکنده و متفرق، توانایی کشور برای همگامسازی با سرعت تحولات منطقهای و جهانی را کاهش میدهد. در مقابل، تمرکز در تصمیمگیری، همراه با استفادهی بهینه از دانش و تجربهی نخبگان در حوزههای مختلف، میتواند به انسجام و اثربخشی اقدامات منجر شود. این تمرکز به معنای ایجاد یک هستهی تصمیمگیری قوی است که بتواند با سرعت و دقت، تحولات را تحلیل کرده و پاسخهای مناسب را طراحی کند.
تجربهی تاریخی ایران در مواجهه با بحرانها، گواه روشنی بر امکان موفقیت این ذهنیت بنبستشکن است. بهعنوان مثال، زمانی که ایالات متحده به دو کشور همسایهی ایران، یعنی عراق و افغانستان، حمله کرد و برخلاف شرایط کنونی، تمایل و توان بالایی برای اقدام نظامی تمامعیار داشت، ایران به جای انفعال، رویکردی فعالانه در پیش گرفت. ایران با تدابیر هوشمندانه و استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک و منطقهای، تلاش کرد تا در عراق پس از صدام حسین و افغانستان پس از طالبان، نقشآفرینی مؤثری داشته باشد و منافع خود را تأمین کند. همچنین، زمانی که تهدید گروههای تکفیری در کشورهای همسایهی غربی ایران، مانند عراق و سوریه، شدت گرفت، ایران با بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی و غیرمردمی، سنگرهایی فرامرزی ایجاد کرد که نهتنها از منافع ملی حفاظت کرد، بلکه نفوذ منطقهای ایران را تقویت نمود. نمونهی دیگر، شکلگیری حزبالله در لبنان است که در پاسخ به تهدیدات حیاتی علیه شیعیان این کشور و با هدف مقابله با رژیم صهیونیستی ایجاد شد و به یکی از بازیگران کلیدی منطقه تبدیل گردید. انصارالله در یمن نیز مثالی دیگر از این بنبستشکنی است که نشاندهندهی توانایی تبدیل تهدید به فرصت در دل بحران است.
اکنون که منطقهی خاورمیانه، از جمله ایران، لبنان، عراق، قفقاز، و یمن، در معرض بحرانهای متعدد و پیچیده قرار دارد، ذهنیت بنبستشکن میتواند بهعنوان یک راهبرد کلیدی عمل کند. این ذهنیت نهتنها قادر است تهدیدات را خنثی کند، بلکه میتواند فرصتهایی برای تقویت جایگاه کشور در نظم جدید منطقهای و جهانی ایجاد نماید. یکی از اثرات برجستهی این رویکرد، ایجاد اختلال در طرحها و برنامههای دشمنان است. برخلاف برخی تحلیلها که معتقدند امکانات ایران برای کنشگری در شرایط کنونی محدود یا نزدیک به صفر است، به نظر میرسد که مسئلهی اصلی، نه کمبود امکانات، بلکه فقدان ذهنیت استراتژیک و فقدان اجرای دو الزام ذکرشده (آمادگی برای اقدام و خلاقیت) است. تجربهی جنگ ۱۲ روزه (که احتمالاً اشاره به یکی از درگیریهای اخیر منطقهای دارد) میتواند از این منظر مورد تحلیل قرار گیرد. بررسی دقیق ابعاد این درگیری، از جمله نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدات، و درسهای آموختهشده، میتواند بهعنوان یک راهنما برای مواجهه با بحرانهای احتمالی آینده عمل کند.
در این راستا، ابزارهای مختلفی برای عملیاتی کردن این ذهنیت بنبستشکن در دسترس است. ابزارهای دیپلماتیک میتوانند از طریق مذاکرات هوشمندانه و ائتلافسازی منطقهای، منافع کشور را تضمین کنند. ابزارهای سیاسی، از جمله تقویت انسجام داخلی و بسیج افکار عمومی، میتوانند به افزایش قدرت نرم کشور کمک کنند. ابزارهای اقتصادی، مانند استفاده از ظرفیتهای تجاری و سرمایهگذاری در شرایط بحرانی، میتوانند به تثبیت موقعیت اقتصادی کشور منجر شوند. اما شاید مؤثرترین ابزار در شرایط کنونی، ابزارهای نظامی و امنیتی باشند که با دقت و هوشمندی میتوانند معادلات منطقهای را به نفع ایران تغییر دهند. با این حال، بهینهترین حالت، طراحی و اجرای یک اقدام کلیدی و «تغییردهندهی بازی» در یکی از این حوزههاست که بتواند با کمترین هزینه، بیشترین تأثیر را بر معادلات منطقهای بگذارد. این اقدام میتواند شامل یک ابتکار دیپلماتیک غیرمنتظره، یک عملیات نظامی هدفمند، یا حتی یک پروژهی اقتصادی بزرگمقیاس باشد که دشمنان را غافلگیر کرده و جایگاه ایران را در منطقه تقویت کند.
در نهایت، موفقیت در این مسیر نیازمند ترکیبی از شجاعت، خلاقیت، و انسجام است. ایران با تکیه بر تجربههای گذشته، ظرفیتهای داخلی، و درک عمیق از تحولات منطقهای، میتواند از دل بحرانها، فرصتهایی برای رشد و پیشرفت خلق کند. این امر نهتنها به معنای حفظ منافع ملی است، بلکه میتواند به ارتقای جایگاه ایران در نظام بینالملل منجر شود.