مخاطب ۲۴، رضا رضوی - روزنامه نگار و کارشناسی ارشد روابط بین الملل در یادداشتی در خصوص تهدیدات ناشی از توافق صلح قفقاز برای ایران نوشت:
امضای "بیانیه مشترک" میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن، که با حضور و شهادت رئیسجمهور آمریکا رسمیت یافته، علیرغم ظاهر صلحجویانه و پایان دادن به یک مناقشه دیرینه، از منظر منافع راهبردی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، رویدادی عمیقاً نگرانکننده و حاوی پیامدهای ژئوپلیتیکی خطیری است. این سند، بیش از آنکه یک معاهده صلح دوجانبه باشد، به نظر میرسد اعلام رسمی تغییر معماری امنیتی قفقاز جنوبی به رهبری ایالات متحده و در جهت تضعیف و به حاشیه راندن بازیگران سنتی منطقه، از جمله ایران و روسیه، است.
مهمترین و حساسترین بخش این بیانیه برای تهران، بند سوم آن است که به "اتصال بدون مانع" بین بخش اصلی خاک آذربایجان و نخجوان از طریق خاک ارمنستان اشاره دارد. اگرچه در متن با عبارات دیپلماتیک مانند "احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی" پوشانده شده، اما این بند در عمل چیزی جز تحقق "کریدور زنگزور" به شکلی که باکو و آنکارا به دنبال آن بودند، نیست. از دیدگاه ایران، مرز مشترک با ارمنستان نه یک مرز عادی، بلکه یک شریان حیاتی و راهبردی است که عمق استراتژیک ایران را به قفقاز و از آنجا به دریای سیاه و اروپا متصل میکند. ایجاد هرگونه کریدور خارج از حاکمیت کامل ارمنستان که این اتصال تاریخی و ژئوپلیتیکی را قطع یا محدود کند، یک "خط قرمز" مسلم برای امنیت ملی ایران محسوب میشود. این توافق، این خط قرمز را به طور جدی به چالش میکشد و خطر انسداد ژئوپلیتیکی ایران از شمال و تکمیل حلقه محاصره توسط محور ترکیه-آذربایجان را به واقعیت نزدیکتر میکند.
نکته دوم، نقشآفرینی محوری و علنی ایالات متحده در این توافق است. حذف رسمی "گروه مینسک" که روسیه در آن نقش کلیدی داشت، و جایگزینی آن با میانجیگری مستقیم واشنگتن، یک شکست استراتژیک برای دیپلماسی منطقهای ایران و روسیه به شمار میرود. این به معنای استقرار یک بازیگر فرامنطقهای متخاصم در حیاط خلوت شمالی ایران است. حضور آمریکا به عنوان ضامن و ناظر این صلح، نفوذ این کشور را در هر دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان به شکل بیسابقهای افزایش میدهد. این امر میتواند به تعمیق همکاریهای نظامی-امنیتی آذربایجان با آمریکا و بهویژه رژیم صهیونیستی منجر شود که حضور فعال آن در مرزهای شمالی، تهدیدی مستقیم برای ایران است.
معرفی پروژه "مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی" (TRIPP) در بند چهارم، وجه دیگری از این پازل راهبردی است. این پروژه در ظاهر یک طرح اقتصادی برای ارمنستان است، اما در باطن، تلاشی برای ایجاد یک کریدور ترانزیتی شرق به غرب است که ایران را به طور کامل دور میزند. این مسیر، رقیبی جدی برای کریدور شمال-جنوب (INSTC) و دیگر مسیرهای ترانزیتی عبوری از ایران خواهد بود و در بلندمدت، جایگاه ژئواکونومیک ایران را در منطقه تضعیف میکند. در حقیقت، آمریکا با سرمایهگذاری در ارمنستان، این کشور را از وابستگی سنتی به ایران و روسیه خارج کرده و آن را به نظم اقتصادی تحت رهبری غرب پیوند میزند.
بنظر میرسد این توافق در حالی بر "تمامیت ارضی" و "اعلامیه آلماتی" تأکید میکند که در عمل، با ایجاد یک کریدور ویژه، مفهوم کلاسیک حاکمیت را به چالش میکشد. برای ایران، این توافق یک پیروزی برای محور پانترکیسم، یک گام بلند برای نفوذ آمریکا و اسرائیل در قفقاز، و یک زنگ خطر جدی برای انزوای ژئوپلیتیکی و اقتصادی است. این تحول، دیپلماسی ایران را در برابر یک واقعیت جدید و دشوار قرار میدهد و ضرورت اتخاذ رویکردی فعالانهتر، هوشمندانهتر و قاطعانهتر را برای حفاظت از منافع حیاتی خود در مرزهای شمالی، بیش از هر زمان دیگری آشکار میسازد. دوران نظارهگری در قفقاز به پایان رسیده و ایران نیازمند کنشگری مؤثر برای مقابله با نظم جدیدی است که بدون حضور و برخلاف منافع آن در حال شکلگیری است.