تئاتر «مغازه خودکشی»، مخاطب ۲۴، در روزهایی که سالنهای سینما با ضعف داستانی و بیرمقی روایتها دستوپنجه نرم میکنند، سالنهای تئاتر جان گرفتهاند. مخاطب امروز، گویا بیش از آنکه به دنبال جلوههای بصری پرزرقوبرق یا بازیگران چهره در قاب نقرهای باشد، به دنبال تجربهای زنده، انسانی و باکیفیت است. در این میان، نمایش «مغازه خودکشی» به کارگردانی حمیدرضا رحیم متولی، یکی از نمونههای موفق اجرا از ادبیات داستانی در صحنه تئاتر است که با ترکیب هوشمندانهای از طنز، موسیقی و طراحی صحنه، توانسته جایگاه قابلتوجهی میان مخاطبان تئاتر این روزها پیدا کند.
این نمایش بر اساس رمان معروف مغازه خودکشی نوشته ژان تولی نوشته شده؛ اثری که سالهاست به واسطه ترجمه فارسیاش (و صدای بهیادماندنی هوتن شکیبا در نسخه صوتی) در ذهن مخاطب ایرانی جای دارد. فضای سوررئال و سیاهِ کتاب، در این تئاتر با زبانی تازه، شوخطبع و در عین حال تلخ روایت میشود. ترکیب درست موزیکال با طنز تلخ، اجرایی یکساعته را پدید آورده که مخاطب را میخنداند، میلرزاند و به فکر فرو میبرد.
یکی از امتیازات این نمایش، وفاداری صحنه به اصل داستان است. اگر کتاب را خوانده باشید یا نسخه صوتی آن را با صدای هوتن شکیبا شنیده باشید، در لحظات متعددی با خود خواهید گفت: «دقیقاً همین بود!» دیالوگها، فضا، جنس شوخیها و حتی روح تراژیک اثر، همگی به درستی بازتولید شدهاند. این نه تنها حاصل درک دقیق کارگردان از ادبیات داستانی است، بلکه نشاندهنده احترامیست که گروه اجرایی برای متن قائلاند.
در کنار وفاداری به کتاب، «مغازه خودکشی» از بازیهایی بهره میبرد که کاملاً با جنس نقش همخوانی دارند. بازیگران، نه اغراقآمیز عمل میکنند و نه در دام تیپسازی میافتند. آنها با دوز درستی از شوخی، اغراق و جدیت، موفق شدهاند شخصیتهای عجیب و غریب مغازهی مرگفروش را به انسانهایی زنده و ملموس بدل کنند.
طراحی دکور نیز از نکات برجسته این نمایش است. صحنهای که در آن تمام جزئیات مغازه – از طناب دار گرفته تا جعبه قرص و مواد سمی – بهدرستی چیده شدهاند، هم چشمنواز است و هم بخشی از روایت را به دوش میکشد. نورپردازی و استفاده از موسیقی زنده نیز، حالوهوایی خاص به اجرا داده که آن را از یک تئاتر ساده فراتر میبرد.
جنس کمدی «مغازه خودکشی» از نوع معمول صحنههای طنز ایرانی نیست. اینجا، خندهها بیشتر از جنس تلخیاند. تئاتر، موضوعی جدی و تاریک را با زبانی شوخ روایت میکند؛ و این دوگانگی، دقیقاً همان چیزیست که تماشاگر را تا پایان میخکوب نگه میدارد. موزیکال بودن نمایش نیز باعث شده ریتم اجرا بالا بماند و هر صحنه با انرژی پیش برود.
موسیقی در این اثر نقش محوری دارد. نه صرفاً بهعنوان تزئین یا تنوع، بلکه بهعنوان بخشی از روایت. ترانهها، دقیق و همراستا با موقعیتها نوشته شدهاند و اجراهای زنده، حالوهوایی خاص به فضا دادهاند.
تئاتر در ایران همیشه زیر سایه سینما بوده؛ اما به نظر میرسد این روزها ماجرا برعکس شده است. گیشههای سالنهای تئاتر در تابستان ۱۴۰۴، شلوغتر از گیشههای بسیاری از سالنهای سینماست. مخاطبانی که تا دیروز برای دیدن یک فیلم صف میکشیدند، حالا به سراغ اجرای زنده رفتهاند؛ شاید بهخاطر صداقت بیشتر، کیفیت بهتر یا تنوع موضوعی. سینما، این روزها با فیلمنامههای ضعیف و کلیشهای روبهروست، در حالی که تئاتر، با اتکا به متون قوی یا اقتباسهای هوشمندانه، مخاطب را جذب میکند.
«مغازه خودکشی» تنها یکی از نمونههای این رویکرد تازه است. نمایشی که نه بودجه کلان سینمایی دارد، نه سلبریتیهای گرانقیمت، اما با تکیه بر متن، اجرا و نگاه هنرمندانه توانسته مخاطب را خشنود کند.
اگر پیش از این، نسخه صوتی «مغازه خودکشی» را شنیدهاید یا کتاب را خواندهاید، تماشای این تئاتر برایتان یک تجربه دوچندان خواهد بود. خاطرات شنیداری یا تصویریتان با آنچه روی صحنه میبینید، همخوانی خواهد داشت و همین آشنایی، لذت تماشا را بیشتر میکند.
در عین حال، اگر هیچ پیشزمینهای هم از داستان ندارید، باز هم این نمایش آنقدر منسجم و جذاب هست که بتواند شما را با خودش همراه کند. روایت آنقدر واضح و پرکشش است که بدون دانستن زمینه، باز هم سرگرمکننده و تاثیرگذار باشد.
«مغازه خودکشی» تئاتریست که هم به مخاطب میخنداند و هم با تلخی عمیق انسانی روبهرویش میکند. وفاداری به متن، بازیهای حسابشده، دکور هوشمندانه و موسیقی زنده، همهوهمه در کنار هم، نمایشی ساختهاند که در خاطر میماند. این اثر، تنها یک تئاتر موفق نیست؛ نمادی از مسیر تازهایست که تئاتر ایران در حال پیمودن آن است: اقتباسهای باکیفیت، اجراهای هوشمندانه و احترام به مخاطب.
در روزگاری که تماشاگر به کیفیت و محتوا بیش از ستارهمحوری اهمیت میدهد، «مغازه خودکشی» ثابت میکند که میتوان بدون هیاهوی تبلیغاتی، صرفاً با هنر، سالن را پر کرد.