مخاطب ۲۴- دیپلماسی را میتوان به بازی شطرنجی پیچیده تشبیه کرد که هر مهرهاش از رسانهها و احزاب گرفته تا نهادهای مدنی و افکار عمومی نقشی تعیینکننده در نتیجه بازی دارد. وزارت امور خارجه، درست در قلب این میدان پرپیچ و خم قرار دارد، جایی که باید میان منافع ملی، خواستههای داخلی و الزامات بینالمللی تعادلی مناسب برقرار شود.
یک حرکت نادرست در این عرصه زنجیرهای از واکنشهای غیرقابل پیشبینی را بهدنبال دارد و دیپلماتی موفق است که همه بازیگران صحنه را بشناسد و بتواند با هرکدام در زمان مناسب تعامل کند.
تصور کنید در حال مذاکره با کشوری هستید که در آن احزاب ریشهدار و نهادهای مدنی فعال و تاثیرگذار هستند.
شما اگر تنها به گفتمان رسمی حاکمیت خود توجه کنید یک سوی پازل را نادیده گرفتهاید، اما وقتی با فعالین سیاسی تاثیرگذار از طیفهای مختلف یا انجمنهای صنفی گفتوگو کنید متوجه خواهید شد که چنین کاری فقط به پشت درهای بسته محدود نبوده و قدرت عمومی نیمی از بازی را جلو میبرد.
با همین دیدگاه بود که دکتر سید عباس عراقچی بلافاصله پس از تصدی مسئولیت وزارت امورخارجه برنامه کاری خود را نه صرفا در قالب میز مذاکره، بلکه در سطحی چندلایه و همه جانبه تعریف نمود.
نقشه راهی که مشتمل بود بر صبر از جنس ایرانی، تاکتیکهای ظریف و شناخت عمیق از بافت اجتماعی ایران و کشورهای در تعامل.
باید در نظر داشت که اگر شرایط کار سیاسی خصوصا سیاست خارجه رعایت نشود هرقدر هم توافق بر روی کاغذ توافق خوب باشد دوام آن را نمیتوان تضمین نمود.
فرد دیپلمات اگر نداند در کشور خودش از سوی کدام گروهها پشتیبانی یا نقد شده و چگونه میتوان پایگاه خود را در میان موافقان قویتر و در بخش منتقدان گسترش دهد، حتما در تعامل با خارج خصوصا قدرتها زمینگیر خواهد شد.
همینطور مواردی نیز وجود دارد که اگر نادیده گرفته شوند میتوانند باعث نابودی تمام آن چه برای آن زحمت کشیده شده است بشوند.
نقد آشکار دولت میزبان، دخالت در امور داخلی کشورها، واکنش هیجانی به بحرانها و غافلگیری در برابر افکار عمومی همگی از خطاهای مرگبار دیپلماتیک هستند.
دکتر عراقچی این درسها را از مدتها پیش و علاوه بر شکل تئوریک، در میدان عمل آموخته است.
چه در مذاکرات هستهای منتهی به قرارداد برجام، چه در مواجهه با بحرانهای منطقهای.
وی میداند وقتی فشارها از سوی کشورهای مختلف روند مذاکرات را مختل یا همانند جنگ اخیر به طور کلی از بین میبرد میبایست با آرامش و تکیه به زبان حقوق بینالملل واکنش نشان دهد نه براساس عصبانیت و شعار.
همین خونسردی حساب شده باعث شده است علیرغم برخورد اولیه و خصوصا مخالفتهای صحن علنی مجلس در روز رای اعتماد به کابینه دولت چهاردهم بتواند رفته رفته حمایتهای سیاسی گروههای مختلف را جلب نماید.
نکته جالب توجه که بر آن اساس میتوان خط و مشی فعلی وزارت امورخارجه رو ترکیبی از گفتمان دکتر ظریف و شهید امیرعبدالهیان دانست آن است که به میز رسمی مذاکره اکتفا نشده و سفرها به مسکو، پکن، بیروت، قاهره و سایر کشورهای عضو پیمان بریکس نشان میدهد در این عرصه نگاه صرفا تک بعدی نبوده و به خوبی درک شده است که اگر با غرب در حال مذاکره هستیم میبابست در شرق و منطقه هم توازن مناسبی ساخته شده تا طرف مقابل متوجه شود گزینهها محدود نیستند.
میتوان اینطور نتیجه گیری کرد که کار وزارت خارجه بیشتر از آنکه بازی روی یک زمین صاف و آرام باشد شبیه به حرکت بر روی طناب آن هم در حالی است که از یک سو تندبادهای سیاست داخلی وزیده و از سوی دیگر فشارهای بینالمللی وجود دارند
در چنین شرایطی اگر دستگاه و دیپلماسی بخواهد فقط با تکیه بر استراتژیای تک بعدی به جلو برود با اولین بحران سقوط خواهد نمود.
اما اگر وزارت خانه و در راس آن وزیر امورخارجه بر هنر توازن مسلط باشند و بدانند کجا میبایست سکوت و کجا باید قاطعانه برخورد نمایند آن وقت میتوانند بر روی این طناب باریک آرام، اما مطمئن قدم بردارند.
عباس عراقچی نمونهای از همین سبک است، نه شلوغ کار و پرهیاهو، نه منفعل و خاموش.
او با متانت و نگاه چند جانبه توانست به دنیا نشان دهد قدرت سیاسی ایران فقط در اتاق مذاکره خلاصه نشده و شبکهای از بازیگران داخلی را دارا است که هوشمندانه کنار همدیگر چیده شده و میتوانند در سختترین میدانها (حتی جنگ) به نتایج درخشان برسند.
دیپلماسی موفق تنها هنر گفتوگو نیست، هنر شناخت صحنه و بازیگران، درک ظرافتهای داخلی و بینالمللی و حفظ توازن میان همه اقشار است.
پرسش اینجاست که آیا این مدل چندلایه میتواند ایران را در شرایط متلاطم امروز از چالشهای بزرگ دیپلماتیک عبور دهد؟