به گزارش مخاطب ۲۴: فدراسیون بینالملی آمار و ارقام (IFFHS) لیونل مسی را بهترین فوتبالیست تاریخ معرفی کرده است. بالاتر از پله و مارادونا. این ترجیح را میتوان از زوایای فنی هم نقد کرد. مثلا رونالدینیو در فهرست ده بازیکن برتر فدراسیون بینالمللی آمار و ارقام، در رتبۀ دهم و بالاتر از پلاتینی و گارینشا قرار گرفته است. در حالی که افتخارات او کمتر از گارینشا و پلاتینی است. رونالدینیو یکبار جام جهانی و یکبار توپ طلا را بدست آورده ولی گارینشا دو بار فاتح جام جهانی شده (۱۹۵۸ و ۱۹۶۲)، پلاتینی هم سه بار توپ طلا را برده (۱۹۸۳، ۱۹۸۴، ۱۹۸۵).
اگر افتخاراتی از این دست معیار انتخاب بازیکنان برتر تاریخ فوتبال است، معلوم نیست چرا رونالدینیو بالاتر از آن دو ستارۀ برزیلی و فرانسوی قرار گرفته است؛ و اگر این افتخارات ملاک نیست، معلوم نیست چرا IFFHS با استناد به هشت توپ طلای مسی یا تعداد بیشتر جامهایی که نصیب او شده، او را بالاتر از پله نشانده است؛ و اگر چنین ملاکی تکلیف بهترین بازیکنان تاریخ را روشن میکند، چرا مارادونا در رتبۀ سوم است؟ چونکه کریس رونالدو هم از حیث کسب توپ طلا و جامهای متعدد و تعداد گلهایی که به ثمر رسانده، کارنامهاش پربارتر از مارادونا است.
واقعیت این است که بعضی نامها از جنس توپ و تور نیستند، از جنس آمار و جدول و جام هم نه. بعضی نامها برای آنند که انسان به چشم آید و به یاد بماند. مثل شعر. مثل یک نگاه مهربان در عصر دلهره. مثل پله. مثل مسی.
پله را نسلهایی شناختند که در روزگارشان فوتبال هنوز به اندازۀ امروز در برابر تکنولوژی تسلیم نشده بود. نه ویدیویی بود، نه زوایای متعدد دوربین، نه اینترنتی که بعد از هر بازی، همه کارشناسی کنند. فقط خود زمین بود و مردی سیاهپوست با شمارۀ ۱۰، که لبخند میزد و گل میزد. آنقدر ساده که به نظر میرسید کار خاصی نمیکند، و آنقدر پیچیده که کس دیگری نمیتوانست جای او را بگیرد.
پله، اسطورهای بود که فوتبال را به زبان مردم تعریف کرد؛ به زبان خیابانهای سائوپائولو، به زبان کودکی که با توپ پارچهای بازی میکند، به زبان شادی بیدلیل. اما لیونل مسی، بچهای ساکت از روزاریو، دیر رسید. به جهانی که پر از سر و صدا بود، پر از مقایسه، پر از تردید. دنیایی که باید با هر گل، خودش را اثبات میکرد. در زمانهای که فوتبال، یک صنعت میلیونی بود، مسی شاعر شد. شاعر پای چپ. آنقدر فروتن، آنقدر بیادعا که انگار خودش هم باور نمیکرد که تاریخ را دارد مینویسد.
مسی نه مثل مارادونا عاصی بود، نه مثل رونالدو مغرور، نه مثل پله شاد و آشکار. او بیشتر شبیه نسیمی بود که ناگهان میوزد، بیخبر، بیسر و صدا، اما همه چیز را عوض میکند.
پله برای نسل قبل، تجسم غرور جهان جنوب بود. برای آمریکای لاتینی که میخواست فریاد بزند: "ما هم میتوانیم. " او در دورانی درخشید که جهان، تقسیمشده بود میان سفیدها و رنگینپوستها، میان اروپا و مستعمرات سابق، میان قدرت و فراموشی؛ و پله با توپ، با لبخند، با گلهایش، جهان را وادار کرد نگاه کند، ببیند، بشنود.
مسی اما، وارث دنیای شلوغتری بود. شبکههای اجتماعی، فشار رسانهای، رقابت دائمی. او در جهانی بازی کرد که هیچ لحظهای آرام نبود، هیچ شادیای بیتحلیل نماند و هیچ رکوردی بیمقایسه؛ و با اینحال، آرام ماند. مثل درختی در طوفان. مثل پدری که به فرزندانش لبخند میزند، بینیاز از ستایش.
بعضیها میگویند پله بهتر بود، چون سه جام جهانی برد. بعضیها میگویند مسی بهتر است، چون در فوتبال باشگاهی، دستنیافتنی است. اما آیا واقعاً باید مقایسه کرد؟
آیا اصلاً میتوان آن دو جهان را کنار هم گذاشت؟ یکی در زمینهای ناهموار شصت سال پیش بازی میکرد، با توپهای سنگین چرمی، با مدافعانی که بیمحابا میزدند. دیگری در عصر تاکتیکهای پیچیده، در زمینهایی صاف و منظم، با داورانی که هر حرکت را زیر ذرهبین داشتند.
مسی پرافتخارترین بازیکن تاریخ فوتبال
نگاهی به سرگذشت مسی
پله مثل اسطورههای یونانی بود؛ آشکار، قدرتمند، نمادین. کسی که وقتی پا به زمین میگذاشت، انگار زئوس آمده تا جهان را تکان دهد. مسی، اما بیشتر شبیه به شاعران ژاپنی بود؛ مینیمال، کمحرف، بیادعا. انگار با هر لمس توپ، یک "هایکو" مینوشت؛ و ما، میان این دو اسطوره، همیشه دنبال چیزی بیشتر از گل و جام بودهایم. دنبال لحظهای که قلبمان لرزیده. دنبال بازیای که در آن، انسان بودن یادمان آمده. شاید به همین دلیل، با مسی احساس نزدیکی بیشتری میکنیم. چون پله بیشتر شبیه قهرمان کتابها بود؛ مردی دستنیافتنی، که مارادونا در جوانی آرزوی دیدارش را داشت و از او امضا میگرفت.
پله اولین ستارۀ واقعی در تاریخ فوتبال بود. در میدان مسابقه انگار که فقط او به چشم میآمد. اما مسی حتی در فینال جام جهانی (۲۰۱۴) ممکن بود آن قدرها به چشم نیاید و زیر سایۀ رهبریِ ماسکرانو، فقط خوب بازی کند.
مسی، صدای آرامی بود در شلوغترین سالهای زندگیمان. او مثل کسی بود که توی کوچه راه میرود، سرت را بالا میکنی، نگاهش میکنی، و تا آخر عمر یادت نمیرود. نه، چون فریاد زد، نه، چون مشت بالا برد، فقط، چون آرام بود؛ و این آرامش، در زمانۀ پرهیاهوی ما، یک معجزه است.
پله و مسی، هر دو بخشی از حافظۀ جمعی ما هستند. بخشی از امیدهایی که گاهی فراموششان میکنیم. بخشی از شادیهایی که بیدلیل بودند، و درست به همین دلیل، واقعی بودند.
آنچه مهم است، نه تعداد گلهاست، نه جامها، نه حتی جوایز فردی. آنچه مهم است، این است که وقتی به یادشان میافتیم، لذت تماشای فوتبال را به یاد میآوریم. چندین نسل در سراسر جهان طی ۶۷ سال اخیر، از طریق رادیو و تلویزیون و اینترنت، با دلدادن به بازی پله و مسی، نه فقط لذت فوتبال، که لذت زندگی کردن و دور هم بودن و با هم شادی کردن و با هم آه کشیدن از سر افسوس و حسرت را تجربه کردهاند؛ و زندگی چیزی جز اینها نیست. پله و مسی، هر کدام به شیوه خود، طی هفت دهۀ اخیر، هیجان و شادی و زیبایی را در زندگی صدها میلیون نفر بیشتر کردند و به سهم خودشان، ملال زندگی ما انسانها را زدودند. پس چه فرقی دارد کدامیک "بهتر" بود؟ مهم این است که هر دو، بخشی از دلانگیزترین رویاهای ما مردمان این روزگار بودند.
منبع: عصر ایران