مخاطب ۲۴- یک مطالعه تازه نشان میدهد که بچه وسطیها در خانواده پرجمعیت، در مقایسه با سایر فرزندان، از ویژگیهایی مانند پذیرا بودن، صداقت و فروتنی بیشتری برخوردار هستند. این یافتهها در تضاد آشکار با نتایج پژوهشهای پیشین در این حوزه قرار میگیرد.
نتایج پژوهش جدید با یافتههای مطالعات پیشین در زمینه ارتباط ترتیب تولد و ویژگیهای شخصیتی در تضاد است و به تحقیقات گستردهتری برای تأیید آنها نیازمند است.
در روانشناسی عامیانه، تصورات رایجی درباره تأثیر ترتیب تولد کودکان بر شکلگیری شخصیت افراد وجود دارد. این تصورات اغلب فرزند اول را فردی سختکوش، فرزند میانی را شخصی صلحجو و فرزند آخر را فردی لوس و بیمسئولیت جلوه میدهند. با این حال، اکثر پژوهشهای علمی از این کلیشهها پشتیبانی نمیکنند.
یک بررسی جامع در سال ۲۰۱۵ که در مجله PNAS منتشر شد، به این نتیجه رسید که مطالعات انجام شده در دو دهه گذشته نتایج متناقضی در مورد رابطه بین ترتیب تولد و ویژگیهای شخصیتی ارائه دادهاند. برخی از این مطالعات همبستگی قوی بین این دو عامل گزارش کردهاند، در حالی که برخی دیگر هیچ ارتباطی بین آنها نیافتهاند. یکی از دلایل اصلی این تناقض، استفاده از نمونههای کوچک و غیرنماینده در بسیاری از این مطالعات است.
در سال ۲۰۱۵، دو مطالعه گسترده با نمونههای آماری بزرگ منتشر شد که به دنبال یافتن ارتباط میان ترتیب تولد و ویژگیهای شخصیتی بودند. اولین مطالعه، ۲۰ هزار نفر را از ایالات متحده، بریتانیا و آلمان مورد بررسی قرار داد و از مدل پنج عامل بزرگ شخصیت (یک چارچوب شناختهشده در روانشناسی برای توصیف شخصیت انسان که عبارتند از برونگرایی/ درونگرایی، پذیرا بودن، گشودگی به تجربه، روانرنجوری و وظیفهشناسی) استفاده کرد. مطالعه دوم نیز با نمونهای متشکل از ۲۷۲ هزار بزرگسال آمریکایی که که در سال ۱۹۶۰ دبیرستان را به پایان رسانده بودند، رویکردی مشابه داشت.
نتایج هیچ یک از این مطالعات، شواهد قاطعی مبنی بر تأثیر قابل توجه ترتیب تولد بر شخصیت ارائه نکرد. مطالعه بینالمللی هیچ ارتباطی میان ترتیب تولد و ویژگیهای شخصیتی پیدا نکرد. در حالی که مطالعه دوم، ارتباط بسیار ضعیفی بین هوش و فرزند بزرگتر بودن شناسایی کرد که احتمالاً به دلیل نقش آموزش و انتقال دانش از فرزند بزرگتر به کوچکتر است. با این حال، حتی با وجود این تفاوت آماری کوچک، محققان تاکید کردند که در چهار مورد از هر ده مورد، فرزندان کوچکتر در آزمونهای هوش نمره بالاتری کسب میکنند. این یعنی این یافته، توانایی پیشبینی هوش در دنیای واقعی را به شدت محدود میکند.
یک مطالعه جدید ادعا میکند که تفاوتهای قابل توجهی در ساختار شخصیت افراد وجود دارد و نکته حائز اهمیت این است که این تفاوتها به شدت تحت تأثیر محیط خانوادگی قرار میگیرند. این پژوهش که بهتازگی در مجله PNAS منتشر شده است، از یک مدل شخصیتی ششعاملی به نام HEXACO استفاده کرده است که توسط مایکل اشتونا (Michael Ashtona) و کیبوم لی (Kibeom Lee) توسعه یافته است.
مدل HEXACO با مدل پنجعاملی بزرگ شخصیت همپوشانیهایی دارد، اما در عین حال تفاوتهای مهمی نیز با آن نشان میدهد. دستههای این مدل شامل صداقت/فروتنی، عاطفی بودن، برونگرایی، خوشرویی، وظیفهشناسی و گشودگی به تجربه است. لازم به ذکر است که مفهوم خوشرویی در مدل HEXACO با مفهوم مشابه در مدل پنجعاملی بزرگ تفاوت دارد. در مدل HEXACO، خوشرویی به معنای گرایش به انعطافپذیری، مهربانی و بخشندگی است، در حالی که در مدل پنجعاملی بزرگ، خوشرویی بیشتر با گرمی و همکاری مرتبط است.
محققان از پایگاه دادههای hexaco.org بهره بردند. این پایگاه به افراد امکان میدهد با انجام یک آزمون شخصیتی، جایگاه خود را در مقیاسهای شخصیتی مشخص کنند. اطلاعات مربوط به ترتیب تولد ۷۱۰۷۹۷ نفر در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، برای ۷۴۹۲۰ نفر، دادههایی در خصوص ترتیب تولد و تعداد کل خواهر و برادرها در دسترس بود.
در تحلیل این مجموعه دادهها، محققان به یافته جالب توجهی دست یافتند: بچه وسطیها در خانواده، به طور متوسط، بیشترین نمره را در ویژگیهای صداقت/فروتنی و خوشرویی از خود نشان دادند. پس از آنها به ترتیب، فرزندان کوچکتر، بزرگتر و تکفرزندها قرار میگیرند. این مطالعه همچنین نشان میدهد که با افزایش تعداد خواهر و برادر، میزان بروز این ویژگیهای مثبت در افراد نیز بیشتر میشود.
از آنجایی که خانوادههای مذهبی معمولاً تعداد اعضای بیشتری دارند، پژوهشگران با کنترل دقیق عامل مذهبی بودن در تحقیقات خود، دریافتند که تقریباً ۲۵ درصد تفاوتهای مشاهده شده بین خانوادهها را میتوان به مذهب نسبت داد. با این حال، ترتیب تولد هر فرد در خانواده و تعداد کل اعضای خانواده همچنان نقش تعیینکنندهای در توضیح تفاوتهای باقیمانده ایفا میکنند. اگرچه تفاوتهای بین خواهران و برادران یک خانواده اغلب ناچیز است، اما نویسندگان این مطالعه بر این باورند که همکاری اجباری در خانوادههای پرجمعیت ممکن است دلیل اصلی بروز این تفاوتهای اندک باشد.
یک تفسیر منطقی این است که داشتن خواهر و برادر بیشتر، افراد را مجبور میکند تا به جای اولویت دادن به خواستههای شخصی خود، به طور مداوم با دیگران همکاری کنند. به عبارت دیگر، زندگی در یک خانواده پرجمعیت، فرصتهای بیشتری برای تمرین و تقویت مهارتهای همکاری را فراهم میکند. همانطور که لی و اشتونا بیان کردهاند، این تعاملات مکرر میتواند در طولانی مدت، تمایل افراد به همکاری در موقعیتهای مختلف را افزایش دهد.
اگرچه نتایج این پژوهش در حوزه ترتیب تولد میتواند بسیار جالب توجه باشد، اما بعید است که نقطه پایان این دسته از تحقیقات باشد. برای مثال، یک مطالعه گسترده در سال ۲۰۲۰ که با هدف بررسی تفاوتهای شخصیتی میان فرزندان تنها و آنهایی که خواهر یا برادر دارند انجام شد، نتوانست تفاوت معناداری در میزان خودشیفتگی این دو گروه شناسایی کند. همچنین، پژوهشی دیگر که در سال ۲۰۱۹ صورت گرفت و با استفاده از یک مدل شش عاملی، شخصیت فرزندان تنها را با افرادی که دارای خواهر یا برادر بودند مقایسه کرد، تنها به تفاوتهای بسیار جزئی دست یافت.