مخاطب۲۴- ورزشکار- این که این تلاش تا چه اندازه در برابر نسلی که چندین قدم از همه نسلهای پیشین خود در ابعاد متعدد جلوتر هستند، موفق و مثمر است، سئوالی است مهم. در این میان، اما عرفان ۲۷ساله، یا همان حجت الاسلام عرفان خزایی، حداقل از نگاه بسیاری از مخاطبان و هم لباسی هایش در نهاد مذهب، پا را فراتر از «دیگر پا پیش نهادگان»، پیش نهاده است؛ روزی اگر با لباس روحانیت عکسی را پست میکند، اما روز دیگر، فیگور ورزشکارانه خود را در حالی که صرفا یک شورت ورزشی بر اندام دارد به اشتراک میگذارد. هرچند از نظر بخشی کوچک از مخاطبان او، هر دو تصویر، عادی تلقی میشود که متناسب با دو حوزه حرفهای متفاوت اوست، اما بازتابها و واکنشهایی متفاوت هم جریان دارد که گاهی هزینه بردار میشود.
این قهرمان ورزشی، برای خود اهداف، ایدهها و ظاهرا ماموریتی ویژه قایل است؛ البته که در این میان و با آن تصاویر موجود در صفحات شبکههای اجتماعی، کامنتهای همه جوره مخاطبان جورواجور و حواشیهای احتمالی دیگر، در برابر دوستان هم لباس مذهبی و استادانش کار سختی پیش رو دارد.
ضمن این که در سویی دیگر هنوز خیلی از مخاطبان هم، با او کنار نیامده اند و کارهایش را نمایشی و هدفمند میدانند. اما او در هر حال یک قهرمان ورزشی است و روز بعد از این مصاحبه نیز در فینال انتخابی تیم ملی شرکت کرده است.
بخش اول با عرفان خزایی، مهمان ویژه سرویس فرهنگی_اجتماعی، که البته به موضوعاتی همچون واکنش علما و نیز نحوه پوشش در جامعه و ... ختم شد، را باهم میخوانیم.
شما یک روحانی هستید؛ اما در توجه کامل به وضعیت جسمانی. تلاقی این دو در شما چگونه است و چه اتفاقی را سبب شده است؟
-همین ابتدا یک مطلبی را باید عرض کنم. معیار ما همیشه و همواره حضرت علی (ع) است. نه فلان عالم یا شخصیت. صرفا حضرت امیرالمومنین (ع).
علاوه بر این، من هیچ امامی را نیافتم که به لحاظ جسمانی، ضعف داشته باشند و توانشان بالاتر از دیگران نباشد. دیدم اگر من میخواهم در این مسیر طلبگی گام بردارم باید سَبک زندگی و لایف استایل این ائمه بزرگوار را در پیش بگیرم.
این تلنگر از چه سن و سالی در شما شکل گرفت؟
-ما از بچگی ورزشکار بودیم...
منظورم دقیقا این بخش تلنگری است که مبتنی بر شناختتان از ائمه (ع) به شما دست داد...
-این، تقریبا دو سال است که در من شکل گرفته. پی بردم که همه اهل بیت یک قهرمان بودند. فیتنس کار نبودند، اما ورزشکار بودند. این ویژگیها در امامان بزرگوار ما، اتفاقا قابل ارائه هم بودند. مثلا در روایات داریم که ویژگی بدنی حضرت علی (ع) چگونه بوده است. بازوهای به هم پیچیده داشتند. در آن زمان مثلا عنوان بازوی سه بعدی مطرح نبوده. ولی از بازوهای به هم پیچیده سخن گفته شده است.
منِ طلبه الان رجوع کرده ام و در روایتها و در مورد حضرت علی (ع) این موارد را میبینم، یعنی ایشان بازویی خاصتر از بازوی دیگران داشته اند.
یا در مورد امام صادق علیه السلام روایات میگویند که پوست رقیقی داشته اند. در بدنسازی امروز، پوست رقیق نشان، دهنده درصد چربی اندک است و درصد چربی کمی دارد. یعنی مشخص است تغذیه درستی داشته اند که چربی را پایین آورده.
همچنین در مورد حضرت علی (ع) روایت هست که ساق پایشان باریک بوده. ما، ساق پای باریک نداریم؛ مگر این که چهار سر ران، خیلی قوی و درشت باشد که ساق پا را باریک نشان بدهد. همین موضوع امروز در مورد ورزشکاران رشته سوار کاری وجود دارد.
در واقع اهل بیت ما اندامی ورزیده داشتند. لفظ سیکس پک نبوده، اما در واقع بوده چنین چیزی. یعنی بزرگواران و قهرمانانی بوده اند که توجه به این مسائل هم داشته اند.
اینها باعث شد تا این علاقه در بنده ایجاد شود.
به نقش تغذیه اشاره کردید که تغذیه خوب در رقیق شدن پوست و مسائلی از این دست در اندام امامان ما و اهل بیت (ع) نقش داشته است. چیزی که به ما به واسطه روایات و منبرها و سخنرانیها ارائه شده، عمدتا از نان و نمک و نهایتا خرما و شیر به عنوان تغذیه اصلی این بزرگواران یاد میکند. یعنی شما همان نان و نمک را تغذیه مناسب برای داشتن چنان اندامی میدانید؟ عاملش همین نوع تغذیه بوده؟
-بله. اتفاقا در بدنسازی هم همینها هست و نیز در فیتنس؛ که در برابر بدنسازی، رشته کم هزینه تری است. یعنی هزینههای مربوطه، نسبت به بدنسازها بسیار پایینتر است. در سیره اهل بیت (ع) هم همین است. مثلا موقع خوابیدن شیر میخوردند. شیر، کازئین دارد و نمیگذارد بدن شما ضعف برود. یعنی این الگوی تغذیهای را داشته اند.
بدون علم تغذیهای مکتوب امروزی، اما به این موارد توجه داشتند.
من الان داخل برنامه تغذیه ام نان جو هست. یا گوشت هست که آن زمان هم بوده. سبزیجات و شیر و ... همه اینها در تغذیه یک بدنساز هم وجود دارد. همین هاست که باعث میشود تا بگویم الگوی زندگی ما در این ورزش، با انبیا و ائمه تطابق ۹۰درصدی دارد.
یعنی الان استادان شما و علمای بزرگوار با همین دریافت شما کنار آمده اند و میپذیرند؟
-راجع به اینها و بدنسازی بحث نکرده ایم.
استدلالهایتان را عرض کردم. قطعا شما استادانی دارید که مخالف روش و شیوه فعلی شما هستند. یا لباس ورزشی که دارید که صرفا و عمدتا یک شورت ورزشی است و ممکن است خیلیها با این روال، مساله داشته باشند. تلاشی برای اقناعشان کرده اید؟
-این، یک حقیقت است. خیلی هایشان کنار آمده اند. اما بعضیها گارد میگیرند. میگویند تو اینها را برای توجیه کارهای خودت میگویی. اما با استادانی که واقعا دنبال شنیدن حرفها بودند اتفاقا مباحث خوبی هم داشته ایم.
ببینید من در واقع همان کاری را انجام میدهم که هادی چوپان هم انجام میدهد. اما در مورد ایشان اصلا کسی توجه نمیکند که شیوه پوشش ورزشی اش چیست؟ رنگ شورت ورزشی اش چه بود، ولی در مورد من، صرفا روی این موارد جزئی بحث میشود.
کسی حواسش نیست که اتفاقا ورزش کردن یک طلبه، قهرمان شدنش و تربیت ذهنی و جسمی توامان و موضوعاتی از این دست چقدر میتواند خوب باشد. اما نهایتا به ماجرا، به گونهای که حتما مساله ساز شود، نگاه میشود.
در حالی که اصلا در مورد پوشش طلبه ها، فقهی جداگانه نداریم که بخواهیم نگاهی جداگانه هم نسبت به موضوع داشته باشیم.
مثلا در مورد پوشش بانوان تاکیداتی روی پوشش وجود دارد که فقط گِردی صورت و مچ دست به پایین باید نمایان باشد. غیر از این مساله، هیچ نداریم.
پس از نگاه شما، یعنی اگر دختر خانمی فقط گردی و هلال صورت و مچ به پایین دستش مشخص باشد، با هر پوششی مبتنی بر این اصل پس میتواند ورزش کند و یا در جامعه حاضر باشد؟
-پوشش اسلامی صرفا چادر نیست. خانمی که فقط گردی صورتش مشخص باشد و مچ به پایین دستش، و البته لباسش بدن نما و چسبناک نباشد، میتواند ورزش کند و در جامعه حضور داشته باشد. کما این که امروز دختران خودمان را میببننیم که با این شرایط در میادین ورزشی حضور دارند. هیچ کس طبق شریعت نمیتواند از اینها ایرادی بگیرد.
یعنی اگر خانمی همین شرایط را رعایت کند، اما در همین جامعه با یک پیراهن کوتاه و شلوار و با رعایت همان شیوه سفارش شده، تردد داشته باشد، هیچ مسالهای نیست و مطابق با قوانین اسلام محسوب میشود؟
-بله. مثلا یعنی به جای چادر، لباسش حالت عبایی و ... داشته باشد...
نه. اصلا تیپ بسیار راحت بزند. اما موازین مورد نظر را هم رعایت کرده باشد...
-اگر چسبندگی نداشته باشد، و اگر باعث نگاه هرز مردی نشود، خیر. مسالهای نیست.
اما یک مرد ممکن است در هر شرایطی نگاه هرز داشته باشد، چرا باید مسئولیت نگاه آن مرد، بر گردن خانمی باشد که اتفاقا اصول را هم رعایت کرده است؟
-ببینید اگر خانم، رعایت کند، ولی مرد همچنان نگاه بد داشته باشد، مسئولیت از گردن خانم، ساقط است.
البته این از نظر نگاه تئوریکی به دین اسلام است و در واقع روی کاغذ. در حالی که مساله من با این تجویزها حل نخواهد شد. چون در جامعه و در واقعیت، در نهایت مسئولیت همان نگاه مرد هم بر گردن زن میافتد و اوست که باید محدود شود. چرا؟
-ببینید ...
میخواهم عرض کنم که... به نظر من پبیش از آن که حجاب، در پوشش طرف مقابل باشد، ابتدا باید در چشمان فرد نگاه کننده شکل بگیرد؛ یعنی به شکل حجب و مبتنی بر تربیتی که شده است. منِ نوعی ممکن است یک خانم محترم چادری را ببینم و نگاه هرزه داشته باشم، اما با یک تربیت و در فضای دیگری، افرادی هستند که زنانی نیمه برهنه هم از کنارشان رد میشوند و اصلا فرد، حواسش نیست و نگاه هرزه هم ندارد.
-بله. برای همین هم است که تاکید اسلام روی حفظ نگاه مرد هم است و بعد از آن میرود از لزوم پوشش مناسب زنان صحبت میکند. حالا اگر به فرض فقط یک درصد مردان نتوانند نگاهشان را کنترل کنند، پس همان خانم باید به خاطر همان تعداد اندک هم که شده... رعایت کند.
مگر غیر از این است که خداوند وقتی به پیامبر گرامی درباره شیوه راه و رفتن و رفتار زنانشان دستور میفرمایند، بعد بلافاصله درباره دلیل صدور فرمان، به یک موضوع مهم اشاره میکنند که ما خیلی توجه به این بخش نداریم. در ادامه اشاره دارد «چون مردانی هستند در قلب هایشان مرض است». یعنی در برابر توجه به پوشش زنان، موضوع توجه به قلبهای مریض را هم بیان میکند که باید تربیت کرد و درمان؛ لذا ظاهرا همین ِصرف بردن ماجرا به یک سمت است که سوء تفاهمها را ایجاد میکند.
-بله. بنده عرض میکنم که بالاخره یک درصد از مردان ممکن است این مرض را داشته باشند. پس برای در امان بودن از نگاههای آنها، یک زن باید حواسش به پوشش اسلامی اش باشد. در مواردی واقعا نگاه کردن، تصویری ذهنی است که حتی منجر به جنون هم میشود. در برخی از جوامع نمونههای آن را دیده ایم و خوانده ایم؛ و به نظر من مبتنی بر همین شناخت خداوند از آفرینش مردان و این که در وجود آنها این شرایط وجود دارد (که نگاههایشان به سمت هرزه بودن برود)، است که در دین اسلام، مجوز ازدواج مجدد یا صیغه نامحدود به مردان ارایه میشود.
اما وقتی به خانمها این مجوز را نداده است، یعنی تفاوتی در این بین وجود دارد. خداوند با توجه به علمی که از آفرینش انسان داشته است، این تفاوت را میداند و شرایطی را مبتنی بر آن، برای این دو آفریده خود، رقم میزند.
اما در این موضوع هم ما شاهد دستورات و فرامینی متفاوت و گاه متضاد، در ادیان متعدد ابراهیمی هستیم که کاملا با هم متفاوتند. اگر موضوع، مبتنی بر علم خداوند است، دستورات الهی هم از یک منبع صادر شده، چرا اینها در ادیان مختلف، متفاوتند؟
-بالاخره اسلام دین کاملی اسیت و تکمیل شده است.
بعضی موضوعات ربطی به تکامل دین یا تفاوت شرایط زمانی و مکانی ندارند. اصولا اگر ایراد محسوب میشده، باید امروز هم همان ایراد مطرح باشد. اما در واقع چنین نیست. مثلا حضرت یعقوب (ع) که نبی خداست، همزمان دو خواهر را توامان به عنوان همسران خود داشته است. اما در دین ما اصلا چنین موضوعی نمیتواند مطرح باشد؛ تا زمانی که خواهر اول فوت کند و بعد از آن، اگر مرد تمایل داشته باشد میتواند با خواهر وی ازدواج کند.
این، موضوع اصلی. سئول بنده است. اگر ایراد محسوب میشود، پس برای پیامبر خدا هم باید همان ایراد جاری بوده است. اگر شیوه درستی است، پس همچنان میتواند جریان داشته باشد. چه اتفاقی میافتد که در دین اسلام، این موضوع کار درستی به حساب نیاید؟ آیا علم خدا تغییر کرده، تغییری در انسان ایجاد شده؟ همان خدا، همان انسان و دو روش کاملا متفاوت...؟
-خب در قبل از دین اسلام حتی شراب هم آزاد بود و دین اسلام بعدا ان را حرام میکند. شاید رشدی فردی به آن حد رسیده که احکام جدیدی اضافه شود و یا موضوعات دیگری دخیل باشد.
البته مواردی هم هستند که ما اگاهی از دلایل و فلسفه آنها نداریم. هنوز خیلی از مسایل و روابط در دنیا برای ما ناشناخته است.
قبول دارید که امروز و در برابر نسل جدید و معروف به نسل زد، خیلی نمیتوان با تکیه بر موضوعاتی که خودمان از فلسفه آن بی خبریم، حرف زد و انها را قانع کرد؟
-من قبول دارم کسی که میگوید دروغ نگو، اما خودش همان پایین منبر دروغ بافی میکند، حرفش خریدار نخواهد داشت.
بر خلافِ خیلی از کسانی که ادعای اسلام دارند، من صرفا، حرف نمیزنم. در صفحات شبکههای اجتماعی خودم، صحبت هایم را در واقع عمل میکنم. اگر ورزش را مهم میدانم، میروم ورزش میکنم. آن را هم به عنوان یکی از شاخصهای لایف استایل اسلامی تبلیغ میکنم. از دیدن این شرایط، مخاطب، حس خوبی پیدا میکند و ترغیب میشود.
باور کنید مخاطبانی دارم که میگویند از روزی که شما را دیدیم که با این محدودیتهای موجود، و در لباس روحانیت، فیتنس کار میکنید، و در قهرمانی کشور، رتبه میآورید، ترغیب شدم که حداقل یک سری به باشگاه بزنم و ببینم اصلا این فیتنس چگونه ورزشی است.
خب، حالا در این شرایط، من فیتنس را آورده ام و در کنار اسلام قرار داده ام.
تطابق دارند باهمدیگر؟
-اتفاقا به نظر من، یکی هستند. من به این اعتقاد دارم و حتی در حال نگارش کتابی هستم که تاکید میکند سبک زندگی در اسلام، در نود درصد تطابق با فیتنس دارد.
دنبال توجیه که نیستید برای تبیین این رابطه؟
_نه اصلا. اتفاقا فقط روی واقعیت تاکید خواهم داشت. در ابتدا، اسلام بوده و بعد فیتنس در این دوره آمده است. ولی نهایتا چیزی را که دریافتم تطابق فیتنس با سبک زندگی و لایف استایل اسلامی است.
پایان بخش اول