مخاطب ۲۴- تاریخ و افسانهها مملو از اشیائی است که با قدرت جادویی و ماوراءالطبیعه شناخته میشود. متاسفانه برای کسانی که تمایل دارند وجود جادو را باور کنند، بسیاری از این اشیاء فقط در افسانهها و داستانها بوده و هیچ شیء شفا یا برکتبخشی در جهان وجود ندارد.
با این حال برخی اشیاء مرموز همچنان در جهان هستند که با توجه در داستانهای گفته شده، متوجه میشویم که در عصر امروزی وجود دارند و بیشتر آنها در موزهها نگهداری میشوند. به هر حال خود این اشیاء مرموز واقعی هستند و شکوشبهه موجود هم تنها در مورد اصالت قدرت ماورءالطبیعه آنان است.
مرموزترین اشیاء جهان با قدرت ماوراءالطبیعه
ما در این مطلب به معرفی ۱۰ مورد از این اشیاء مرموز میپردازیم که با داستانهای خوفناک خود، سالهاست در ذهن معتقدان به جادو و سحر جایگیری کرده و حتی از آنها برای ساخت برخی فیلمهای ترسناک الهام گرفته شده است.
دست شکوه
اگر از کتابهای هریپاتر و یا کمیکهای پسر جهنمی را خوانده باشید، احتمالا میتوانید دستهای خوفناک یا همان دستهای شکوه را به یاد بیاورید که امروزه از مرموزترین اشیاء جهان هستند.
جادوگران اروپایی معتقد بودند که باید دستهای جنایتکاران را در حالیکه از چوبه دار آویزان هستند، قطع کرد. آنها دستها را خشک کرده و سپس به مدت دو هفته در شیشهای پر از نمک و سایر مواد، نگهداری میکردند. دستها پس از خشک شدن کامل در موم ساخته شده از چربی مرد آویزان شده، به شکل شمع درمیآوردند. هر انگشت به یک شمع تبدیل میشد و سپس آن را روشن میکردند.
از این شمعهای ساخته شده از دست تنها موارد محدودی در جهان باقی ماندهاند که یک مورد از آنها در موزه ویتبی انگلستان نگهداری میشود.
آرامگاه سنت نیکولاس
سنت نیکولاس میرا یا همان بابانوئل معروف، جدا از تصور رایج در مورد هدیه دادن و شب سال نو، یکی از قدیسهای بسیار محبوب در میان کلیساهای کاتولیک و ارتدکس است. محبوبیت او تا حدی رسیده که گزارشات بسیاری از معجزات مرتبط با او و حتی پس از مرگش در دسترس است. یکی از همین معجزاتی که گمان میرود پس از مرگش در قرن چهارم همچنان به انجام آن ادامه میدهد، تولید مایع شفابخشی است که هر سال در ۹ مه از آرامگاه او بیرون میآید.
سنت نیکولاس ابتدا در شهر میرا ترکیه که در آن بهعنوان اسقف خدمت میکرد، دفن شد، اما پس از حمله مسلمانان در قرن یازدهم و بهخاطر احتمال آسیب دیدن آرامگاه او، یک ملوان ایتالیایی جسد را دزدیده و به شهر خود برد. این عملیات انتقال استخوانهای سنت نیکولاس از ترکیه به ایتالیا، هر ساله در ۹ مه طی جشنی بهنام جشن ترجمه مورد تحسین قرار میگیرد.
در این جشن از مایع اسرارآمیز مقبره سنت نیکولاس که ماننا نامیده میشود، بین مردم منطقه توزیع میشود تا از خاصیت شفابخشی آن بهرهمند شوند. طبق تحقیقات، این مایع همان آب معمولی است که هیچ خاصیت فوقالعاده و ماوراءالطبیعه ندارد، اما معتقدان آن را یکی از مایعات بهشتی میدانند.
جارو اولگا هانت
موزه جادوگری و سحر در کورنوال بریتانیا از سال ۱۹۶۰ مشغول جمعآوری آثار فولکولور، جادوهای آیینی و خرافات انگلستان است و آن را به نمایش عموم میگذارد. از بین تمام اشیائی که با حرفه جادوگری مرتبط هستند، نمادینترین آنها جاروی جادوگر است که در این موزه چندین نسخه و مدل از این جاروها وجود دارد. یکی از این جاروها توسط موزه بهعنوان «جاروی چوبی نقاشیشده» شناخته میشود، متعلق به اولگا هانت، زنی است که بهعنوان «نویسنده، هنرمند با احساس» شناخته شده و در قرن بیستم در دوون بریتانیا زندگی میکرد.
طبق داستانها، زمانی که ماه کامل شد، هانت سوار بر جاروی خود از صخرههای دارتمور گذشته و افراد کمپ کرده در آن مناطق را شگفتزده میکرد. البته برخلاف داستانهای رایج در مورد جاروها که جادوگران خبیث و بدسرشت سوار آن میشدند، اولگا هانت تنها برای گردش از آن استفاده میکرده است.
از دیگر مرموزترین اشیاء جهان با قدرت ماوراءالطبیعه در این موزه میتوان به یک عصا مارپیچی و یک دیگ اشاره کرد که وقتی سه جادوگر تلاش کردند تا با استفاده از آنها، ارواح را احضار کنند، منفجر شد.
نیزه سرنوشت
این نیزه که با نام نیزه لونگینوس نیز شناخته میشود، طبق افسانههای مسیحی نیزهای است که سربازان رومی از آن برای سوراخ کردن پهلو عیسی مسیح و آویزان کردن او به صلیب استفاده کردند. نیزه سرنوشت که در کاخ هافبورگ در وین اتریش نگهداری میشود، براساس داستانها در اختیار داشتن آن میتواند به صاحبش قدرتی بدهد تا سرنوشت جهان را هدایت کند.
از امپراطورهای مختلف روم مانند کنستانتین کبیر و شارلمانی با هدف طمع صاحب این نیزه شدهاند، اما شاید هیچکس بهاندازه آدولف هیتلر بدنام نباشد. هیتلر دستور داد تا پس از فتح اتریش، نیزه را از کاخ خارج کرده و به او بدهند. نیزه به همراه سایر اشیای غارت شده امپراتوری اتریش که در زیر قلعه نورنبرگ دفن شده بودند، در همان روزی که هیتلر در سال ۱۹۴۵ خودکشی کرد، پیدا شد و سال بعد دوباره به موزه کاخ اتریش بازگردانده شد.
کریستال جان دی
جان دی که یک ریاضیدان و ستارهشناس بود، اما امروزها بیشتر بهعنوان یک جادوگر و مشاور سلطنتی ملکه الیزابت اول شناخته میشود. او اعلام کرد که فرشته اوریل، در نوامبر ۱۵۸۲ یک کریستال بنفش روی یک زنجیر به او داده و گفته که این کریستال قدرت شفابخشی دارد و به صاحب آن اجازه میدهد با جستجوی شکل افراد و اشیاء آینده را ببیند.
این کریستال بعدها به پسر جان دی داده شده و او هم به پزشک معالج بیماری کبد پدرش بهعنوان هدیه تشکر اهدا کرد. این پزشک نیکلاس کالپپر بود که تا سال ۱۶۵۱ از آن برای شفابخشی استفاده میکرد. در آن زمان نیکلاس کالپپر ادعا کرد که در این کریستال مرموز، یک روح شیطانی وجود دارد.
سیبزمینیهای روماتیسمی
موزه پیت ریورز در دانشگاه آکسفورد بریتانیا دارای کلکسیون بزرگی از سیبزمینیهای بسیار قدیمی است که در اواخر قرن نوزدهم به موزه اهدا شدهاند. در آن زمان شایع شده بود که این سیبزمینیها میتوانند بیماریهای روماتیسمی فرد را برطرف کرده و دارای قدرت ماوراءالطبیعه هستند.
اصطلاح قدیمی «روماتیسم» از لحاظ تاریخی شامل برخی از بیماریهای مختلف ناشی از التهاب در مفاصل و عضلات، مانند آرتریت یا نقرس میشود. در بازه زمانی پس از ورود سیبزمینی از قاره آمریکا به اروپا، حمل یک سیبزمینی خام در جیب سریعا در بین عموم به یک سنت تبدیل شد؛ چراکه مردم معتقد بودند با حمل این سیبزمین دردهای روماتیسمی کاهش مییابد.
با گذشت زمان مردم متوجه شدند که حمل و یا گذاشتن سیبزمینی روی مفاصل تغییری روی درد و مشکل آنها ایجاد نمیکند و تنها این خود سیبزمینی است که پس از مدتی چروکیده میشود.
جغد دیژون
در منطقه بورگوندی شهر دیژون فرانسه، کلیسای جامعی متعلق به قرن سیزدهم قرار دارد که در اواخر قرن پانزدهم نیز یک کلیسا کوچک به آن اضافه شده است. یک صنعتگر ماهر، مجسمه جغدی با قد کمتر از یک فوت را در گوشه کلیسا قرار داده و هیچ کس نمیداند که از نماد جغد استفاده کرده است.
پس از آن زمان اعتقاد بر این شد که هر کس بتواند با دست چپ صورت جغد را بمالد، آرزویش برآورده میشود. در طول قرنها بهقدری صورت جغد لمس شده که حالا بهسختی میتوان آن را به یک جغد تشبیه کرد.
از آن زمان این جغد بهعنوان نماد فرهنگی شهر دیژون شناخته میشود و کوچهای که از کنار آن میگذرد نیز به خیابان جغد مشهور شده است. این جغد متاسفانه در سال ۲۰۰۱ توسط معترضان متنفر از پرندگان آسیب دید، اما بعدها بدون از دست جلوهاش دوباره تعمیر شد.
کریستال مرموز لوتایر با قدرت ماوراءالطبیعه
لوتایر دوم از نوادگان شارلمانی پس از پادشاهی با تئوتبرگا، دختر یک کنت قدرتمند ازدواج کرد. اما مشکل در این بود که صاحب فرزند نمیشدند و در طرف دیگر هم معشوقه لوتایر از پادشاه چهار فرزند داشت. در نتیجه لوتایر سعی کرد تا از تئوتبرگاطلاق گرفته و با معشوقه خود ازدواج کند تا بتواند فرزندانش را بهعنوان جانشین معرفی کند.
هنگامیکه پاپ با این موضوع مخالفت کرد، لوتایر دوم به نشانه اتحاد و علاقه با تئوتبرگا، یک کریستال گرانبها به او هدیه داد که به کریستال لوتایر یا کریستال سوزانا معروف شده است.
این کریستال از یک دیستک کوارتز به طول ۴.۵ اینچ با حکاکی داستان سوزانا در هشت پانل جداگانه طراحی شده است. اعتقاد بر این بود که کریستال سوزانا مجهز به دعاهای عرفانی است که میتواند از هر طلسم مانع از بارداری شدن تئوتبرگا جلوگیری کند. بههر حال سحر یا جادو، این کریستال اثر نکرده و تئوتبرگا هیچگاه باردار نشد. لوتایر دوم در راه بازگشت به خانه از مقر پاپ درگذشت و تاج و تخت هم به برادرش رسید. بعدها هم قلمرو او بین پادشاهیهای فرانک تقسیم شد.
آینه تواردوفسکی
در افسانههای لهستانی، از یک نجیبزاده قرن شانزدهمی به نام پان تواردوفسکی داستانهایی گفته میشود که روح خود را در ازای خرد و قدرتهای ماوراءالطبیعه به شیطان فروخت. تواردوفسکی در مدت کمی به یک قهرمان عامیانه بسیار محبوب تبدیل شده و داستان او بارها در ادبیات، هنر و فیلمهای مختلف اقتباس شده است.
براساس دیگر افسانهها، تواردوفسکی در برابر پادشاه لهستان و همسرش از طریق یک آینه مخصوص ظاهر شده و توانست برای مدتی معشوقه خود را ببیند. مکان دقیق این آینه در حال حاضر مشخص نیست، اما گفته میشود که در یکی از کلیساهای شرق لهستان قرار گرفته و دور آن را با قاب حکاکی شده از آیات عرفانی تزئین کردهاند.