مخاطب ۲۴ : آغاز روند شکایت ایران از کره جنوبی بابت مطالبات ارزی این گمانه را تقویت می کند که مذاکرات هسته ای همچنان در بن بست به سر می برد. همچنین در حالی که مطابق با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد تحریم موشکی ایران در اکتبر امسال منقضی میشود، تروئیکای اروپایی در بیانیه ای رسمی خواستار عدم رفع این تحریمها شده است که این موضوع می تواند روند احیای برجام را پیچیده تر کند.
در حالی که به نظر می رسد امریکا چندان هم از این شرایط ناراضی نیست، باید اذعان کرد تداوم شرایط کنونی صرفا به ضرر ایران است. در واقع از زمان خروج ترامپ از برجام این ایران است که به شیوه های مختلف در حال هزینه دادن است. فشار تحریم ها، کاهش مداوم ارزش ریال و ارزان فروشی نفت تنها بخشی از هزینه های یاد شده است. بنابراین لزوم تغییر در شرایط کنونی آشکار و مبرهن است. اما مشکل اساسی این است که طرفین مذاکره (ایران و امریکا) حاضر نیستند برای نیل به توافق امتیازات بیشتری بدهند و به همین دلیل مذاکرات در رکود به سر می برد. به نظر می رسد برای خروج از این وضعیت ایران دو راه پیش روی دارد:
متاسفانه برخی اصولگرایان با متهم کردن تیم مذاکره کننده قبلی به وادادگی گمان می کردند به راحتی می توانند امتیازات بیشتری از امریکا بگیرند و توافق بهتری نسبت به برجام امضا کنند. اما احتمالا حالا بعد از دو سال متوجه شده اند که روند مذاکرات بین المللی اینطور نیست که هرچه ما گفتیم و خواستیم، طرف مقابل قبول کند. در واقع باید یادآور شد میزان امتیازات کسب شده در هر توافق بین المللی رابطه مستقیمی با میزان قدرت (در معنای عام) آن کشور دارد. امتیازات کسب شده در برجام برآیند قدرت ایران به اضافه تبحر، خلاقیت و ابتکارات تیم مذاکره کننده بوده است. لذا اینطور نبوده که ایران می توانست توافق بهتری امضا کند اما مذاکره کنندگان به هر دلیل این کار را نکردند.
از آنجا که میزان قدرت ایران از سال 94 اگر کمتر نشده باشد، بیشتر هم نشده، بنابراین ایران برای تحمیل خواسته های خود به طرف مقابل نیاز به یک اهرم فشار ملموس و موثر دارد. این اهرم فشار می تواند خروج ایران از NPT یا اقدام به غنی سازی بالای 90 درصد و یا حتی تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای باشد. در واقع ایران می تواند بعد از انجام یکی از این موارد با دست پُر پای میز مذاکره بنشیند و امتیازات بیشتری طلب کند.
البته انتخاب این گزینه با ریسک هایی همراه است. خروج از NPT می تواند به انزوای بیشتر ایران و بازگشت تحریم های شورای امنیت منجر شود. غنی سازی بالای 90 درصد ممکن است حمله نظامی امریکا یا اسرائیل را در پی داشته باشد که شرایط را بیش از پیش پیچیده خواهد کرد. اعلام هدف ساخت سلاح هسته ای نیز مغایر با فتوای رهبری است و حتی اگر این موضوع را نیز به نحوی حل و فصل کرد تازه آن موقع شرایطی شبیه به کره شمالی پیدا می کنیم. اگرچه ایران نه به لحاظ جایگاه بین المللی و نه به لحاظ ژئوپولیتیکی با کره شمالی قابل مقایسه نیست، اما به هر حال این ریسک وجود دارد که امریکا در آن زمان حاضر به مذاکره با ایران نشود، چنانکه اعلام کرده تا خلع سلاح کره شمالی با این کشور مذاکره نمی کند. لذا در مجموع می توان گفت انتخاب این گزینه با ریسک نقض غرض همراه است.
مخالفت غرب با برنامه هسته ای ایران به دلیل کاربرد دوگانه این تکنولوژی است. البته ایران تاکید دارد قصد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای دارد. با این حال انرژی هسته ای یک تکنولوژی قدیمی مربوط به 70 سال پیش است. در حال حاضر فناوری های جدیدتری برای کشورهایی که می خواهند در لبه علم حرکت کنند وجود دارد.
اگر ایران قصد ساخت سلاح هسته ای ندارد (که طبق فتوای رهبری ندارد) می تواند رویکرد خود به این موضوع را عوض کرده و از برنامه هسته ای خود به عنوان امتیاز استفاده کند، در حالی که هم اکنون برنامه هسته ای تبدیل به اهرم فشاری علیه ایران شده است. قرار نیست ایران به کلی از انرژی هسته ای دست بکشد؛ فقط شرایطی فراهم کند که خیال غرب از عدم ساخت بمب اتمی توسط ایران راحت شود. در مقابل ایران هم می تواند در مذاکرات مربوطه امتیازات مهم و اساسی در جهت تغییر شرایط اقتصادی کشور طلب کند.
به طور مثال سرمایه گذاری شرکت های غربی در صنعت نفت و گاز ایران، ورود تکنولوژی های مدرن غربی به ایران، ساخت خط لوله انتقال گاز ایران به اروپا، تعهد الزام آور امریکا در بالاترین سطح مبنی بر عدم تلاش برای مداخله و براندازی نظام ایران و ... می تواند از جمله این امتیازات باشد. در عین حال ایران می تواند با ابتکاراتی که در توافق لحاظ می شود همچنان از انرژی هسته ای برای تولید برق یا مصارف پزشکی استفاده کند؛ چنانکه با توافق برجام این کار را می کرد. در واقع مسئله بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی است.
از سوی دیگر چرا نباید یک درصد احتمال دهیم که اساسا استفاده از انرژی هسته ای نقشه و برنامه ریزی دشمن بوده که در ذهن ما جا داده است تا با این بهانه مانع از پیشرفت کشور شود. درست است که ما در انرژی هسته ای پیشرفت کرده ایم (پیشرفت به معنای رسیدن به تکنولوژی 70 سال پیش) اما این پیشرفت به چه قیمتی حاصل شده است و چقدر در ایجاد رفاه عمومی تاثیرگذار است. شاید این ادعا یک توهم توطئه به نظر برسد، اما در کشوری که همه مشکلات آن توسط دشمن طراحی می شود چرا این یکی نباید کار دشمن باشد.
پر واضح است که در شرایط کنونی انرژی هسته ای همچون غل و زنجیری است که به دست و پای ایران زده شده و مانع از حرکت و پیشرفت ایران شده است. اینکه این زنجیر را خود بسته ایم یا دشمن خیلی اهمیت ندارد، مهم آن است که بفهمیم باید این غل و زنجیر را از دست و پای ایران باز کنیم. در پایان باید یادآور شد اینکه رهبران ایران کدام یک از این دو راه را انتخاب می کنند تا حدود زیادی به باورها و اولویت های آنها بستگی دارد. آنچه مشخص است ادامه شرایط کنونی قابل توجیه نیست.