مخاطب24:دیپلماسی ایرانی: به نظر میرسد برای امریکا خاورمیانه دیگر آن جایگاه سابق را ندارد. بعد از کشف نفت شیل در امریکا و کاهش وابستگی این کشور به انرژی خاورمیانه، نگاههای استراتژیک امریکا به این منطقه نیز کاهش یافته است. در مقابل کشورهای عربی که طی دهههای گذشته همواره به ایالات متحده وابسته بودند همچنان نسبت به امریکا احساس وابستگی میکنند و از این کم توجهی امریکا نگرانند. شاید یکی از دلایل نگاه آنها به چین و تلاش برای جایگزین کردن این کشور در مباحث امنیتی به همین موضوع بازگردد. این در حالی است که نگرانی کشورهای عربی نسبت به یک کشور قدرتمند و پرنفوذی مثل ایران همچنان به قوت خود باقی است و حتی با تغییر رویکرد امریکا نسبت به خاورمیانه افزایش هم یافته است. در این رابطه گفت وگویی را با دکتر مهدی کردی، دکترای تخصصی روابط بین الملل و برنده جایزه رساله برتر دانشگاه علوم انسانی آزاد اسلامی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
آیا به نظر شما ایالات متحده امروز همانند زمانهای پیش به دنبال منابع انرژی مثل نفت و گاز در خاورمیانه است؟
خیر. دولت آمریکا به دنبال راههای دیگری برای تامین انرژی خود است. آمریکا طی سالیان اخیر توانسته است به تکنولوژی نفت شیل دست یابد. کشور آمریکا یکی از معدود کشورهایی است که دارای منابع بسیار غنی ذغال سنگ قابل فرآوری برای استحصال نفت شیل است. ایالت داکوتا؛ دارای یکی از برخوردارترین منابع ذغال سنگ برای انجام این منظور است. این یکی از دلایلی است که خاورمیانه دیگر جذابیتهای انرژی همچون دهه ۱۹۷۰ را برای آمریکا ندارد. همچنین آمریکا از سال ۱۹۷۳ میلادی تاکنون؛ از هیچ یک از منابع نفتی شناسایی شده خویش استفاده نکرده و این منابع را در حد بسیار مناسبی ذخیره سازی کرده است؛ لذا این یکی دیگر از دلایل کاهش اهمیت انرژی منطقه خاورمیانه برای آمریکاست. البته این به معنی بلا استفاده شدن کامل منابع انرژی خاورمیانه برای آمریکا نیست. بلکه دولت آمریکا بر اساس دکترین کارتر، همچنان به هر قیمت ممکن به دنبال تداوم صدور حاملهای انرژی از منطقه خاورمیانه به سمت غرب است. اما با توجه به دلایلی که ذکر شد و همچنین اتخاذ سیاست چرخش به شرق و تغییر تاکتیک حضور آمریکا در خاورمیانه، از شکل مدیریت مستقیم به مدیریت غیر مستقیم و نیابتی، باید به این نکته اشاره کرد که خاورمیانه دیگر دارای آن جذابیت و اهمیت انرژی سابق خویش برای آمریکا، همچون دهههای گذشته ندارد.
آیا کشورهای خاورمیانه مانند عربستان، امارات، بحرین، قطر و... در برابر ایران و قدرت نظامی آن به آمریکا وابسته هستند؟
بله. وابستگی کشورهای عربی منطقه، نظیر آنهایی که مثال زدید به آمریکا در مقابل قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران از دو منظر قابل بررسی است. اول نیروی انسانی: کشورهای مورد نظر در زمینه نیروی انسانی متخصص در نیروهای مسلح خود دارای ضعف و عقب ماندگی بسیاری نسبت به جمهوری اسلامی ایران هستند. خود این چالش مجددا از دو منظر قابل بررسی است. الف: ضعف نیروی انسانی کمی که در عرصه تعداد نفرات زیر پرچم و احتیاط این کشورها تعریف میشود. برای مثال عربستان سعودی در حال حاضر دارای ۲۵۱ هزار نیروی زیر پرچم و ۳۲۵ هزار نیروی ذخیره گارد ملی است. قطر دارای ۳۶ هزار نفر نیروی زیر پرچم و ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر نیروی ذخیره است. امارات دارای ۶۵ هزار نفر نیروی زیر پرچم و ۹۰ هزار نیروی ذخیره است. اما در مقابل جمهوری اسلامی ایران دارای ۶۱۰ هزار نفر نیروی زیر پرچم و ۳۵۰ هزار نفر نیروی ذخیره است. تنها مقایسه میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی حاکی از این است که حتی شمار نیروهای زیر پرچم ایران از تمام نیروهای زیر پرچم و ذخیره سعودی بیشتر است.
ب: در حوزه نیروی انسانی کیفی، جمهوری اسلامی ایران دارای برتریهای کاملا قابل ملاحظهای نسبت به این کشورهاست. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، امروزه در زمینههای مختلف مانند آفند و پدافند موشکی، جنگال، طراحی و تولید تسلیحات سنگین مانند هواپیمای جنگنده و بسیاری از موارد خرد و کلان دیگر دارای توانمندیهای گستردهای هستنند که با کشورهای عربی قابل مقایسه نیست.
دوم: در حوزه تجهیزات و تسلیحات؛ باید به این نکته اشاره کرد که اگرچه کشورهای عربی به واسطه رابطه خوب با آمریکا دارای تسلیحات بسیار مدرنی هستند؛ اما در دو حوزه بهره برداری عملیاتی از این تلسیحات و آماد و نگهداری آنها همچنان به آمریکا وابسته هستند. در صورتی که جمهوری اسلامی ایران علی رغم تمام تحریمهای ۴۴ سال گذشته هیچ وابستگی به هیچ قدرت خارجی در خصوص تجهیزات خود ندارد و امروزه صد در صد بهره برداری و نگهداری از این تجهیزات در داخل کشور انجام میشود. همچنین کشورهای عربی هنوز توان طراحی و تولید تسلیحاتی مانند موشکهای بالستیک، هایپرسونیک و هواپیماهای جنگنده مانند جمهوری اسلامی ایران را دارا نیستند و در این زمینه نسبت به جمهوری اسلامی ایران سالها و بلکه دههها عقبتر هستند.
به نظر شما چین میتواند رقیبی سرسخت در برابر آمریکا در خاورمیانه بدل شود؟
چین به موازات افزایش قدرت اقتصادی خود در حال حضور در اقصی نقاط دنیا از جمله خاورمیانه حضور دارد. حضور فعلی چین در منطقه را به هیچ رو نمیتوان با حضور پنج سال پیش این کشور مقایسه کرد. شاید برای آینده نزدیک عبارت رقابت سرسختانه پکن با واشنگتن در خاورمیانه دور از ذهن باشد. اما از هم اکنون علائم و قرائنی مانند تحسین روابط حد بالای چین با عربستان سعودی و نقش آفرینی چین در اقتصاد و توسعه منطقه از طریق طرح ابتکار کمربند و جاده وجود دارد که حاکی از تنگاتنگ شدن رقابت پکن با واشنگتن ظرف دهههای آینده در خاورمیانه است. آنچه این رقابت را سختتر خواهد کرد تلاش چین برای حضور نظامی در منطقه است. اکنون اخباری دال بر احداث پایگاه نظامی دریایی چین در امارات وجود دارد که به نظر میرسد ظرف سالهای آینده باید منتظر اخبار بیشتری از این دست پایگاههای چین در منطقه بود.
آیا توصیههایی که اندیشکدههای آمریکایی میکنند در آینده خاورمیانه تاثیری دارد؟
بله قطعا دارای تاثیر هستند. اندیشکدههایی مانند رند، بروکینگز، شورای روابط خارجی آمریکا، کارنگی و. قطعا دارای چنین تاثیری هستند. چراکه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران این اندیشکده ه در ادوار مختلف مدیران سیاست خارجی آمریکا در شورای عالی امنیت ملی، سیا و وزارت امور خارجه بوده اند. یک مثال میزنم. دو یا سه روز بعد از جنایت ترور سردار سلیمانی، ویلیام برنز و جیک سالیوان، یک مقاله انتقادی درباره این ترور در سایت اندیشکده کارنگی به رشته تحریر درآوردند و نه از منظر اخلاق گرایانه بلکه از یک رویکرد کاملا واقع گرایانه این پرسش را مطرح کردند که آیا اساسا این ترور به امنتر شدن آمریکا و متحدینش منجر خواهد شد یا خیر؟ یک سال بعد که همین افراد مصدر شورای عالی امنیت ملی آمریکا و ریاست سازمان سیا شدند به خوبی ملاحظه شد که دولت بایدن، کوچکترین عذرخواهی از بابت انجام این جنایت از دولت و ملت ایران انجام نداده و تا همین اکنون هم چنین موردی اتفاق نیافتاده است. همچنین این اندیشکدهها در نقش اتفاق فکر برای دولت آمریکا حضور دارند و تلاش میکنند با ترسیم تجویزهای راهبردی، مسیر سیاستگذاری سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را برای کاخ سفید و نهادهای سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا هموار کنند.
به غیر از این موارد، نظریه پردازان مشهور آمریکایی، نقش بسیار بزرگی در این زمینه دارند. برای مثال، استفن والت و جان مرشایمر، طی سالیان اخیر برای دولت آمریکا تجویز کرده اند که آمریکا باید به وسیله احاله مسئولیت به متحدین خود در خاورمیانه حواس و توان خود را بر مهار قدرت یابی چین در شرق آسیا متمرکز کند.