بنسلمان در واشنگتن؛ اهداف و انگیزهها
دکتر منصور براتی، کارشناس مسائل اسرائیل در گفتوگو با مخاطب۲۴ درباره اهداف سفر بنسلمان به آمریکا و تلاشها برای عادیسازی روابط با اسرائیل همراه با منافع امنیتی و تسلیحاتی سخن گفت.
مشروح این گفتوگو به شرح زیر است:
بنظر شما بن سلمان از سفر به آمریکا چه اهدافی را دنبال میکند؟
از گذشته، موضوع عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی مطرح بوده و عادیسازی روابط بین این دو طرف برای منطقه و برای هر یک از آنها اهمیت زیادی دارد. این موضوع برای اسرائیلیها به این دلیل اهمیت دارد که وقتی عربستان سعودی آنها را به رسمیت بشناسد یا رابطه عادی با آنها برقرار کند، احساس میکنند که بقیه کشورهای عربی و اسلامی نیز پشت سر عربستان این کار را انجام خواهند داد و آن مسئلهای که اسرائیلیها همیشه داشتند — اینکه کشورهای عربی و اسلامی آنها را به رسمیت نمیشناختند و ارتباط برقرار نمیکردند — به نظرشان برای همیشه حل میشود.
طرف مقابل هم این موضوع را در حقیقت به نوعی میخواهد به یک سری امتیازات از آمریکا وصل کند و در عین حال، امتیازی هم برای فلسطینیها گرفته شود تا این برقراری رابطه انجام شود. چهار شرط در طول سالهای گذشته برای عربستان سعودی مطرح بوده است: یکی بحث توافق امنیتی با آمریکا، یکی بحث فروش جنگندههای اف-۳۵، یکی بحث انرژی هستهای و دیگری تشکیل دولت مستقل فلسطینی.
در مورد سه تا از این مباحث، بحثهایی شده و جلو رفتهاند و حالا در همین سفر هم دیدیم که ترامپ اعلام کرد که میخواهد این کارها را در قالب یک دستور اجرایی انجام دهد، نه در قالب یک توافق امنیتی یا توافق همپیمانی. مسئله این است که دستور اجرایی تا زمانی که رئیسجمهور خاصی در قدرت باشد، معنی دارد.
مسئله بعدی این است که در همان نشستی که بنسلمان با ترامپ داشت، درباره اینکه باید به سمت دولت مستقل فلسطینی حرکت شود در ازای به رسمیت شناختن اسرائیل صحبت شد و گفته شد که قرار است روی این موضوع کار شود. اولاً مسئلهای که وجود دارد این است که این مورد باز مطرح شد، چون تأکید میشد که مسئله دولت مستقل فلسطینی خیلی برای بنسلمان از اهمیت برخوردار نیست و احتمالاً آن را رها خواهد کرد؛ یعنی سه شرط دیگر برای او مهم است که به منافع عربستان مستقیماً ارتباط دارد و در عین حال نشان داد که همچنان روی این موضوع عربستان تأکید دارد.
اما خیلی مبهم است که باید کار کنیم برای اینکه به سمت دولت مستقل فلسطینی حرکت کنیم. عبارتها خیلی مبهم هستند؛ اولاً چه دولت مستقلی؟ مثلاً در چه محدودهای؟ در محدوده ۱۹۶۷ یا محدوده دیگری که شرایط فعلی سرزمینهای اشغالی در کرانه باختری و شهرکسازیهای گسترده اسرائیل ایجاد کرده است؟ نسبت آن با غزه چگونه است؟ اینها اصلاً در جملات مشخص نبوده و خیلی مبهم است. اما اصل موضوع همین بوده و تأکید شد و خود ترامپ هم آن را تأیید میکند، حالا مشخص نیست منظور دقیق چیست.
این نکته را باید گفت که هیئت حاکمه فعلی اسرائیل، یعنی کابینه نتانیاهو، اساساً ظرفیت این را ندارد که در مورد دولت فلسطینی — حتی اگر بخواهد — همه شهرکهایی که در مناطق مختلف کرانه باختری ساخته شده را حفظ کند و به تشکیلات خودگردان اختیارات بیشتری بدهد که نزدیک به اختیارات یک دولت باشد. کابینه اسرائیل تندرو است و از تندروترین و راستگراترین شخصیتها و احزاب تشکیل شده و اساساً ظرفیت دادن امتیاز سرزمینی به فلسطینیها را ندارد. باید تا انتخابات آینده صبر کنند تا ببینند کابینهای که سر کار میآید حاضر به دادن چه میزان امتیاز است. فعلاً در حد حرف است و اسرائیلیها حاضر به دادن چنین امتیازی نیستند.
آقای دکتر، ترامپ تصمیم گرفته است که به عربستان F۳۵ بدهد. این مسئله در تل آویو چگونه تحلیل میشود؟
عربستانیها برای به رسمیت شناختن اسرائیل چهار شرط گذاشتند، یکی از آنها بحث دریافت اف-۳۵ بود. در دوره دولت قبلی اسرائیل که کمی میانهروتر بود، امارات متحده عربی نیز وارد مذاکره با آمریکا شد و در دوره بایدن تلاش کرد در واقع اف-۳۵ را دریافت کند. در دولت قبلی اسرائیل نظر مثبتتری نسبت به این موضوع وجود داشت، اما از زمانی که ترامپ آمد و نتانیاهو برگشت، مجدداً شرایط به حالت قبلی بازگشت.
حالاً به نظر میرسد که نتانیاهو کمکم نسبت به این موضوع چراغ سبز نشان میدهد، به شرطی که در ازای شناسایی دولت اسرائیل، عربستانیها اسرائیل را به رسمیت بشناسند. اما نارضایتی در درون اسرائیل نیز نسبت به این موضوع ایجاد شده است. یکی از مسائلی که اسرائیلیها همیشه دنبال میکنند، از نظر امنیتی و نظامی، مسئله برتری نظامی است؛ این موضوع در آمریکا به قانون تبدیل شده و گفته میشود که برتری نظامی اسرائیل تحت هیچ شرایطی نباید مخدوش شود.
این قانون در کنگره تصویب شده و باعث میشود که به دولتهای عربی منطقه — حتی آنهایی که سابقه جنگ مستقیم با اسرائیل ندارند — اف-۳۵ یا تسلیحات استراتژیک داده نشود، تا امنیت اسرائیل به خطر نیفتد. حالاً به نظر میرسد که دارند به سمت این حرکت میکنند که اسرائیلیها چراغ سبز نشان دهند و در ازای آن، عربستانیها در مورد به رسمیت شناختن اسرائیل اقداماتی انجام دهند. بله، این مسیر مستقیماً به عادیسازی روابط بین عربستان و اسرائیل منتهی میشود.
الان جامعه داخلی خود عربستان چه واکنشی نشان خواهد داد به این حرکت؟
تا جایی که من دنبال کردم، درصد بسیار زیادی از جامعه عربستان و بهطور کلی در کشورهای عربی و اسلامی مخالف این اقدامات هستند. مثلاً نظرسنجی بزرگی که در کشورهای اسلامی در سال فرض بفرمایید ۲۰۲۱ برگزار شد، نشان داد که حدود ۸۰ درصد مخالف بودند. بعد از آن، جام جهانی که در قطر برگزار شد، این میزان در مجموعه کشورهای اسلامی به حدود ۷۵ درصد کاهش یافته بود؛ یعنی مقدار اندکی کم شده بود، اما هنوز سهچهارم جوامع نظرشان این است که عادیسازی انجام نشود.
بنابراین، بهصورت مشخص، اگر قرار باشد عادیسازی در دستور کار قرار بگیرد، این موضوع بیشتر در سطح دولتها و در میان عناصر نزدیک به دولتها، تاجرانی که با دولتها کار میکنند و اینها باقی خواهد ماند. جامعه بهطور کلی خیلی درگیر این موضوع نمیشود و نسبت به آن موضع دارد، مگر اینکه سالها روی این کار سرمایهگذاری شود و سعی کنند میزان مخالفتها را کاهش دهند، که این کار بسیار سخت و زمانبر است.
آقای دکتر یک مسئله مهمی که وجود دارد اینست که اسرائیل به دنبال گسترش پیمان ابراهیم به سمت آسیای مرکزی است و قزاقستان هم از این موضوع استقبال کرده است، تحلیل شما از این مسئله چی هست؟
مسئلهای که وجود دارد این است که اسرائیلیها همیشه سعی در به رسمیت شناخته شدن داشتهاند. یکی از مسائلی که فکر میکنند باید حل و فصل شود، دولتهای آسیای مرکزی است. اسرائیلیها از سال ۲۰۱۵ به بعد سیاستی تحت عنوان «چرخش به شرق» دنبال میکنند که چند هدف دارد. یکی از اهداف آن این است که به سمت چین، روسیه و دیگر کشورها ارتباط بهتری پیدا کنند. البته همیشه رابطه اسرائیل با روسها خوب بوده و رابطهشان بد نبوده است.
بعد از تنوع دادن به شرکای خود، فشاری که بعضی وقتها غربیها به اسرائیل وارد میکنند — مثلاً در برخی مسائل مثل پایان دادن به جنگ یا اقداماتی شدید علیه فلسطینیها که متحدان غربی آنها را راضی نمیکنند — باعث میشود که اسرائیل در این مواقع شرکای دیگری داشته باشد و از پتانسیل آنها استفاده کند. این سیاست را اسرائیلیها دنبال میکنند.
در مورد کشورهای عربی و اسلامی هم، کشورهایی با جمعیت اکثریت مسلمان که سابقه ارتباط خیلی نزدیک با اسرائیل ندارند، هدف اسرائیل این است که این مسیر را برای حل این مشکل دنبال کنند. فکر میکنم هرچه تعداد کشورهای اسلامی که اسرائیل را به رسمیت بشناسند بیشتر شود، عربستانیها — که به نوعی سردمدار کشورهای اهل سنت و عرب هستند — دلایل و مبنای بیشتری برای برقراری رابطه رسمی با اسرائیل خواهند داشت و هزینه پیوستن عربستان به توافق ابراهیم پایینتر میآید. برای همین است که اسرائیل در واقع به سمت آسیای مرکزی حرکت میکند.
یک مسئله دیگر که اسرائیل دنبال میکند این است که در مناطقی که اطراف ایران است نفوذ بیشتری داشته باشد. الگویی که مد نظرشان است، در حقیقت تکرار شرایطی است که امروز در جمهوری آذربایجان حاکم است یا مثلاً در اقلیم کردستان. بخشی از این موضوع به افزایش نفوذ اسرائیل در این کشورها و مناطق برمیگردد و بخشی دیگر به انفعال ایران؛ یعنی به نظر میرسد که هر جا اسرائیل نفوذ کرده، ایران عقبنشینی کرده، در حالی که برعکس باید عمل میکرد.
در مناطقی که اسرائیل حضور داشته، ایران باید روابط خود را تقویت میکرد. مثلاً در جمهوری آذربایجان که امروز روابط نزدیکی با اسرائیل دارد، این برای ایران به نفعش نیست که یکی از همسایگانش چنین نسبتی با اسرائیل پیدا کند. ایران باید ارتباط خود با این همسایه را بهتر نگه میداشت. یا در مورد اقلیم کردستان هم، واقعیت این است که اسرائیل ارتباط برقرار کرده و ایران عقبنشینی کرده و ارتباطاتش کاهش یافته است. این وضعیت فضای بیشتری در اختیار اسرائیل قرار میدهد تا نفوذ خود را توسعه دهد. اسرائیل قصد دارد در آسیای مرکزی نیز همین شرایط را رقم بزند و میزان حضور و بروز ایران کاهش یابد.
