به گزارش مخاطب۲۴، درگیریهای خونین که از آوریل ۲۰۲۳ (فروردین ۱۴۰۲) سودان را فرا گرفته، نه یک شورش ناگهانی، بلکه اوج روندی طولانی از رقابتهای تاریخی و ساختاری است که از قلب جنگ داخلی دارفور متولد شده است. نبرد میان نیروهای مسلح سودان (SAF) به فرماندهی ژنرال عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) به رهبری محمد حمدان دقلو، ملقب به «حمیدتی»، تجلی دوگانگی قدرت و دولت موازیای است که در دوران حکومت عمر البشیر، رئیسجمهور سابق، عمداً به وجود آمد تا کنترل داخلی را تضمین کند. ریشههای RSF به شبهنظامیان جنجوید در دارفور بازمیگردد که در اوایل دهه ۲۰۰۰، توسط دولت برای مقابله با شورشهای ضد دولتی مسلح شدند و مرتکب جنایات جنگی و نسلکشی شناخته شده در آن منطقه شدند. این نیروهای شبهنظامی، که به تدریج رسمیت یافته و در سال ۲۰۱۳ تحت عنوان RSF سازماندهی شدند، به جای ادغام کامل در ساختار ارتش منظم، به عنوان نیرویی مستقل و تحت امر مستقیم البشیر باقی ماندند. هدف البشیر از این استراتژی، ایجاد یک نیروی وفادار و قدرتمند بود که بتواند ارتش کلاسیک را مهار کند، تا خطر کودتای نظامی کاهش یابد. این اقدام در واقع بذر بلای کنونی را کاشت؛ زیرا حمیدتی با تسلط بر این نیروهای آموزش دیده، مجهز و دارای منابع مالی مستقل (عمدتاً از معادن طلای دارفور)، به سرعت به یک بازیگر مهم سیاسی و اقتصادی تبدیل شد که دیگر نیازی به اطاعت از ارتش یا دولت مرکزی نداشت.

پس از انقلاب ۲۰۱۹ و سرنگونی البشیر، البرهان و حمیدتی، که در کودتا علیه رئیسجمهور مخلوع با یکدیگر متحد بودند، رهبری شورای حاکمیتی انتقالی را به دست گرفتند. این ائتلاف، ناپایدار و بر مبنای منفعت مشترک برای حذف غیرنظامیان از قدرت بود. پس از کودتای ۲۰۲۱ که به دوره انتقالی دموکراتیک پایان داد، تنشها بین این دو ژنرال بر سر یک موضوع کلیدی به نقطه انفجار رسید: ادغام کامل و بلامنازع RSF در ارتش و سهم هر یک از طرفین از منابع قدرت و ثروت سودان. البرهان، به عنوان فرمانده ارتش، خواستار ادغام سریع و قرار گرفتن حمیدتی تحت سلسله مراتب نظامی رسمی بود، در حالی که حمیدتی میخواست این ادغام به صورت تدریجی و با حفظ خودمختاری و کنترل بر نیروهایش صورت گیرد. این اختلاف نه بر سر اصول دموکراسی یا منافع ملی، بلکه بر سر سهمخواهی مطلق از قدرت، امنیت و اقتصاد بود. نهایتاً، امتناع هر دو طرف از تسلیم شدن در برابر دیگری و تلاش برای تسلط نهایی بر پایتخت و دارفور، جنگ داخلی کنونی را در آوریل ۲۰۲۳ آغاز کرد و سودان را وارد یک جنگ شهری وحشتناک در خارطوم و یک فاجعه انسانی در دارفور ساخت.
جریان درگیریها در سودان به شدت فرسایشی و خونین بوده و چشمانداز آینده را تاریک کرده است. درگیریها از زمان آغاز، دو جبهه اصلی را شامل شدهاند: خارطوم، که به میدان جنگی برای کنترل زیرساختهای حیاتی دولتی و نظامی تبدیل شد، و دارفور، زادگاه RSF، که صحنه پاکسازیهای قومی و خشونتهای فاجعهبار علیه غیرنظامیان بوده است. در ماههای اخیر، موازنه قدرت در میدان نبرد به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در حالی که ارتش سودان (SAF) توانست با استفاده از برتری هوایی خود، مناطقی از خارطوم را بازپس بگیرد و تا حدودی فرماندهی خود را بر نقاط استراتژیک احیا کند، نیروهای RSF با تکیه بر قابلیتهای مانور بالا، حملونقل سریع، و نبردهای چریکی شهری، موفق شدند در بخشهای مهمی از پایتخت و بهویژه در دارفور دست بالا را پیدا کنند. سقوط الفاشر، پایتخت دارفور شمالی و آخرین پایگاه مهم ارتش در منطقه گسترده دارفور، یک نقطه عطف حیاتی است که توازن استراتژیک را به نفع RSF تغییر داده و کنترل عمدهای از غرب کشور را به دستان حمیدتی سپرده است. این پیروزی نظامی نه تنها دسترسی RSF به منابع طلا را تقویت میکند، بلکه پتانسیل تجزیه عمودی کشور به مناطق تحت کنترل شبهنظامیان را افزایش میدهد. اکنون درگیریها به فاز شدیدتر و فاجعهبارتری وارد شده است که در آن، بحران انسانی به دلیل محاصره شهرها، کشتار سیستماتیک و گرسنگی گسترده، ابعاد نسلکشی (به ویژه در دارفور) به خود گرفته است.
در این بازی خونین، منافع ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی نقش حیاتی ایفا میکنند و سودان را به یک جنگ نیابتی تبدیل کردهاند. هیچ یک از طرفین بدون پشتیبانی خارجی نمیتوانستند بیش از این دوام بیاورند.
• طرفداران ارتش سودان (SAF): ارتش از حمایت سنتی مصر برخوردار است که نگرانیهای امنیتی مرزی و نفوذ خود را در خطر میبیند. همچنین، ایران نیز با ارسال تسلیحات پیشرفته (از جمله پهپادها) و پشتیبانی نظامی، در ماههای اخیر به یکی از حامیان کلیدی ارتش تبدیل شده است، با این هدف که نفوذ خود را در سواحل دریای سرخ تقویت کند و یک نقطه اتکای استراتژیک در مقابل رقبا ایجاد نماید. ترکیه و تا حدودی اوکراین نیز به دلایل ژئوپلیتیکی و معاملات تسلیحاتی، در مقاطعی از ارتش حمایت کردهاند. عربستان سعودی نیز در ابتدا موضعی محتاطانه داشت، اما به دلیل رقابت با امارات، بیشتر به سمت حمایت از ارتش گرایش یافته است.

• طرفداران نیروهای پشتیبانی سریع (RSF): بزرگترین و قویترین حامی خارجی حمیدتی امارات متحده عربی است. بر اساس گزارشهای متعدد، امارات با هدف تضمین دسترسی به معادن طلا و گسترش نفوذ منطقهای خود، پشتیبانی لجستیکی، مالی و تسلیحاتی گستردهای را از طریق کشورهای همسایه مانند چاد و جمهوری آفریقای مرکزی به RSF ارائه میدهد. این پشتیبانی، نقش محوری در توانایی RSF برای ادامه جنگ داشته است. علاوه بر این، گروه واگنر روسیه (تا پیش از تحولات داخلی روسیه) نیز با هدف بهرهبرداری از منابع طلا و ایجاد پایگاه نفوذ در آفریقا، از RSF حمایت کرده است. لیبی (ارتش ملی لیبی به رهبری خلیفه حفتر) و اتیوپی نیز به دلایل منافع مرزی و منطقهای، حامیان غیرمستقیم RSF محسوب میشوند.
نتیجه این رقابتهای داخلی و خارجی، فروپاشی کامل دولت، زیرساختها و جامعه در سودان است. ادامه این مسیر، جز تشدید فاجعه انسانی، آوارگی گسترده و تبدیل سودان به یک دولت شکستخورده با پتانسیل بالای تجزیه منطقهای، نتیجهای نخواهد داشت. جامعه بینالملل، که تاکنون در واکنش به این بحران، کند و ناکارآمد عمل کرده، باید با اعمال فشار حداکثری بر حامیان خارجی و داخلی طرفین درگیر، مسیر را برای یک راهحل سیاسی با محوریت قدرتهای غیرنظامی و حذف کامل شبهنظامیان از ساختار سیاسی، هموار سازد. تا زمانی که منافع خارجی بر آتش این درگیری میدمند و رهبران نظامی بر سر مالکیت یک کشور ویرانشده میجنگند، کابوس سودان ادامه خواهد داشت.
بهزاد نصیری - کارشناسی ارشد روابط بین الملل