مخاطب۲۴، دکتر حسن لشکری - نویسنده و تحلیل گر مسائل غرب آسیا در یادداشتی در خصوص تصمیم شورای امنیت برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران و سناریوهای محتمل پیشروی روابط هستهای و دیپلماتیک ایران نوشت:
شورای امنیت سازمان ملل متحد در جلسهای که در ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵ برگزار شد، نتوانست رزولوشن پیشنهادی برای تمدید لغو تحریمهای هستهای علیه ایران را تصویب کند. این رزولوشن که توسط روسیه و چین ارائه شده بود، ایجاد فرصتی ششماهه برای مذاکرات دیپلماتیک بود، اما با رای منفی اکثریت اعضا شکست خورد. در نتیجه، مکانیسم "اسنپبک" فعال شد و تحریمهای سازمان ملل که در چارچوب توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) لغو شده بودند، از ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۵ دوباره اعمال گردیدند. این تحریمها شامل محدودیتهای گسترده بر برنامه هستهای، موشکی و تسلیحاتی ایران میشوند و برخلاف تحریمهای یکجانبه آمریکا یا اروپا، الزامآور برای همه کشورهای عضو سازمان ملل هستند.
نتایج رایگیری بر تمدید لغو تحریمها نشاندهنده شکاف عمیق در جامعه جهانی است. کشورهایی مانند چین، روسیه، پاکستان و الجزایر با ۴ رای مثبت، موافق ادامه لغو تحریمها بودند. این موضعگیری، تمایل آنها به اولویت دادن به ملاحظات سیاسی - امنیتی، حمایت از چندجانبهگرایی و مخالفت با فشارهای یکجانبه غربی بر ایران را برجسته میکند. به عنوان مثال، نماینده چین این رزولوشن را "پیروزی دیپلماسی" توصیف کرد و بر لزوم مذاکره به جای تقابل تاکید نمود، در حالی که روسیه غربیها را به "باجگیری ناشیانه" متهم کرد. در مقابل، کشورهای غربی شامل بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده، همراه با کشورهایی مانند دانمارک، یونان، پاناما، سیرالئون، اسلوونی و سومالی (مجموع ۹ رای منفی) مخالف ادامه لغو بودند. آنها معتقدند ایران همکاری لازم با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را نداشته، شفافیت کافی نشان نداده و برنامه هستهایاش تهدیدی برای امنیت جهانی است. ایالات متحده این رزولوشن را "متن توخالی" خواند که ایران را از مسئولیت معاف میکند، در حالی که بریتانیا و فرانسه بر عدم پیشرفت دیپلماتیک ایران تاکید کردند. دو کشور گویانا و کره جنوبی نیز ممتنع بودند و بر نیاز به رویکرد جامعتر اشاره نمودند. این رایگیری، کاهش حمایت جهانی از ایران را نشان میدهد و حتی برخی کشورهای غیرغربی مانند سومالی و پاناما را در جبهه مخالف قرار داده است.
با این حال، چند سناریوی محتمل برای آینده تعامل بین ایران و جامعه بینالملل، به ویژه در حوزه هستهای و تحریمها، وجود خواهد داشت. این سناریوها بر اساس رفتار ایران، واکنش قدرتهای بزرگ و پویاییهای منطقهای تدوین شدهاند و میتوانند بر اساس تحولات آتی تغییر کنند:
فرضیه مرکزی این سناریو آن است که ایران نتواند یا نخواهد خواستههای طرفهای اروپایی (E۳) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی را برآورده کند، مانند ارائه دسترسی کامل به سایتهای هستهای یا شفافسازی در مورد ذخایر اورانیوم غنیشده (مانند ۴۵۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده که فرانسه به آن اشاره کرد). در این صورت، مذاکرات متوقف شده و تحریمها به طور کامل اجرا میشوند. پیامدهای اقتصادی برای ایران شدید خواهد بود، از جمله کاهش صادرات نفت به سطوح پایینتر از دوران ترامپ، بحران ارزی عمیقتر، تورم فزاینده و محدودیتهای بانکی که میتواند GDP را تا ۵-۱۰ درصد کاهش دهد. در عین حال، ایران ممکن است چرخش کامل به شرق را تسریع کند، با افزایش روابط تجاری و امنیتی با چین و روسیه – برای مثال، گسترش قراردادهای نفتی با چین یا همکاریهای نظامی با روسیه در زمینه دفاع هوایی. با این وجود، این وابستگی ریسکهایی مانند محدودیتهای روسیه و چین در برابر تحریمهای سازمان ملل را به همراه دارد. علاوه بر این، افزایش تنش امنیتی منطقهای محتمل است، مانند تشدید فعالیتهای نیابتی در خاورمیانه یا درگیریهای دریایی در خلیج فارس، که میتواند قیمت جهانی نفت را افزایش دهد و امنیت انرژی جهانی را تهدید کند.
فرضیه کلیدی این سناریو بر پایه نشان دادن حسن نیت از سوی ایران استوار است، مانند همکاری کامل با IAEA (مانند توافق ۹ سپتامبر ۲۰۲۵ که روسیه به آن اشاره کرد)، افزایش شفافیت در برنامه هستهای، دسترسی فوری به سایتهای مشکوک و کاهش سطح غنیسازی اورانیوم به زیر ۶۰ درصد. در مقابل، نتایج برای ایران میتواند شامل تعلیق یا تعویق مشروط تحریمها برای مدت محدود (مثلاً شش ماه) باشد، که فرصت تنفس اقتصادی ایجاد کند. اگر فضای دیپلماتیک باز شود، احتمال مذاکرات مستقیم ایران-آمریکا افزایش مییابد، به ویژه با توجه به سیگنالهای مثبت ایران برای گفتوگو که چین به آن اشاره کرد. نقطه کلیدی اجرای این سناریو، اعطای اختیارات گسترده به رئیسجمهور ایران در سفرهای بینالمللی مانند مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک است، جایی که گفتوگوهای حاشیهای (مانند دیدار با مقامات E۳ یا IAEA) میتواند کلیدیتر از برنامه رسمی باشد. علاوه بر این، حذف یا تعلیق کارزار "فشار حداکثری" دوران ترامپ میتواند مشوقی برای ایران باشد، و ایالات متحده را به سمت تعهداتی مانند عدم حملات نظامی سوق دهد. این سناریو میتواند به احیای جزئی برجام منجر شود و ثبات منطقهای را تقویت کند، اما نیازمند اعتمادسازی دوجانبه است.
فرضیه اصلی این سناریو آن است که ایران تصمیم به مقاومت بگیرد، بدون همکاری کامل یا مصالحه، و در عوض فعالیتهای نظامی یا شبهنظامی خود در منطقه را افزایش دهد – برای مثال، حمایت بیشتر از گروههای نیابتی در یمن، عراق یا سوریه، یا آزمایشهای موشکی جدید که ایالات متحده آن را تهدید میداند. در این شرایط، طرف مقابل ممکن است اقدامات متقابل اقتصادی (مانند تحریمهای ثانویه بر شرکتهای چینی) یا نظامی (مانند عملیات سایبری یا حمایت از اسرائیل) اعمال کند. پیامدهای این سناریو شامل تشدید درگیریها در منطقه، مانند جنگهای نیابتی که میتواند به بحران انسانی منجر شود؛ فشار بر متحدان ایران (مانند حزبالله یا حوثیها) برای انتخاب بین ایران یا غرب؛ زیانهای اقتصادی بیشتر برای ایران از جمله کاهش سرمایهگذاری خارجی و افزایش تورم؛ و افزایش نارضایتی اجتماعی داخلی که ممکن است به اعتراضات گسترده بیانجامد. علاوه بر این، احتمال فعالیتهای هستهای پنهانتر ایران افزایش مییابد، که نگرانیهای IAEA را دوچندان میکند و میتواند به چرخه تقابل منجر شود.
فرضیه کلیدی این سناریو، از دست رفتن کامل منافع برجام و تصمیم ایران به خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) یا تعلیق کامل همکاری با IAEA است، که ایران آن را به عنوان پاسخی به "باجگیری غربی" توصیف کرده. پیامدهای این اقدام، افزایش نگرانیهای منطقهای و جهانی خواهد بود، با احتمال اقدامات تنبیهی بیشتر مانند رزولوشنهای جدید شورای امنیت یا عملیات خرابکارانه (مانند حملات سایبری به تاسیسات هستهای). ایران ممکن است برنامه غنیسازی پیشرفتهتر را سریعتر پیگیری کند، مانند رسیدن به سطوح غنیسازی ۹۰ درصد که ایالات متحده آن را "تهدید هستهای" میخواند. برای ایران، این سناریو تاثیرات اجتماعی و اقتصادی سنگین به همراه خواهد داشت، از جمله انزوای سیاسی شدید، کاهش تجارت جهانی و افزایش فقر داخلی. در سطح جهانی، ایران به عنوان "تهدید امنیت جهانی" معرفی میشود، که واکنش شدید کشورهای منطقه (مانند عربستان و اسرائیل) و قدرتهای بزرگ را به دنبال دارد، و میتواند به ائتلافهای ضدایرانی منجر شود.
تحریمهای سازمان ملل، برخلاف تحریمهای یکجانبه آمریکا یا اتحادیه اروپا، مشروعیت بینالمللی دارند و اجرای آنها برای همه کشورهای عضو الزامی است، که حتی شرکای ایران مانند چین و روسیه را در موقعیت دشوار قرار میدهد. رایگیری اخیر نشان داد که حتی بسیاری از کشورهای غیرغربی مانند سومالی و پاناما از ادامه لغو تحریمها حمایت نکردند، که این امر کاهش همراهی جهانی با ایران را تایید میکند. در نتیجه، ایران بیش از پیش به چین و روسیه و برخی شرکای غیرغربی وابسته میشود، اما این کشورها نیز در تعاملاتشان با ایران محدودیت خواهند داشت، زیرا باید هزینه مقابله با تحریمهای سازمان ملل را بپردازند – برای مثال، روسیه ممکن است در فروش تسلیحات احتیاط کند. قدرت چانهزنی ایران نیز کاهش مییابد، زیرا ابزارهای اصلیاش مانند نفت و تجارت بیشتر محدود میشوند، و صادرات نفت ممکن است به زیر یک میلیون بشکه در روز برسد. در همین حال، نه تنها بحث غنیسازی اورانیوم، بلکه مسائل دفاعی و موشکی نیز تحت تاثیر قرار میگیرند، و موضع انتقادی-تهاجمی کشورهای غربی تقویت میشود، همانطور که ایالات متحده بر برنامه موشکی ایران تمرکز کرده. در بعد داخلی، افزایش نارضایتی اجتماعی، تمرکز بر اقتصاد غیررسمی و سیاه، و احتمال اعتراضات مردمی بیشتر میشود. در بعد منطقهای، کشورهای همسایه مانند عربستان و امارات از این وضعیت برای اعمال فشارهای امنیتی و سیاسی بیشتر بر ایران استفاده میکنند، که میتواند به مسابقه تسلیحاتی بیانجامد.
بازگشت تحریمهای سازمان ملل در ۲۰۲۵، نقطه عطفی در بحران هستهای ایران است که نشاندهنده شکست دیپلماسی برجام و افزایش تقابل ژئوپلیتیک دارد. از یک سو، این اقدام غربیها را در موقعیت برتر قرار میدهد، اما از سوی دیگر، میتواند ایران را به سمت رادیکالیسم بیشتر سوق دهد و ثبات خاورمیانه را تهدید کند. سناریوی دوم (میانجیگری موفق) محتملترین مسیر برای اجتناب از بحران است، به شرطی که ایران گامهای عملی بردارد و غرب انعطاف نشان دهد. با این حال، وابستگی ایران به شرق ممکن است موقت باشد، زیرا چین و روسیه اولویتهای خود را دارند. در نهایت، این وضعیت بر اقتصاد جهانی تاثیرگذار است، با افزایش قیمت انرژی و ریسکهای امنیتی، و نیازمند ابتکارات دیپلماتیک فوری مانند مذاکرات چندجانبه است تا از سناریوهای بدتر جلوگیری شود.