مخاطب ۲۴، رضا یوسفی، مدیر مجموعه تاریخی فرهنگی فردوسی در یادداشتی نوشت: امروز درعصر تنوع گردشگری، مفهومی به نام گردشگری ادبی شکل گرفته که امکان تجربه سفر بر پایهی آثار ادبی را فراهم میکند. خراسان رضوی فراتر از مرزهای جغرافیایی، جایی است که ادبیات کهن ایران ریشه در خاک آن دوانده و روح خود را در کالبد فرهنگ مردم دمیده است. اگر بپذیریم که ادبیات آینه تمامنمای تاریخ، فرهنگ و هوّیت یک ملت است. بیتردید خراسان، خاصه شهر توس، قلب تپنده این آینهی درخشان است. در میان گنجینههای ادبی ایران، شاهنامه فردوسی جایگاه بیبدیلی دارد؛ نه فقط از نظر زبان و ادب، بلکه بهعنوان سندی حماسی که رویدادهای تاریخی، استورهای و جغرافیایی را به گونهای روایت میکند که میتوان آن را زیست، دید و تجربه کرد.
در شاهنامه، توس فقط یک شهر نیست؛ بلکه نمادی از میهن، ریشه و هویت ایرانی است. این شهرِ کهن که روزگاری یکی از آبادترین مراکز تمدن در شرق ایران بوده، امروز با نام آرامگاه فردوسی در ذهنها تداعی میشود. با این حال، ظرفیت گردشگری ادبی توس تنها به بنای آرامگاه محدود نیست. در شاهنامه، بارها از مکانهایی نام برده شده که پژوهشگران با استناد به متون تاریخی، جغرافیای آن را در نواحی پیرامون توس امروزی شناسایی کردهاند. از دشتی که نبردهای رستم در آن رخ داده تا مسیرهایی که کیخسرو در بازگشت از توران طی کرده است. این مکانها قابلیت آن را دارد که به ایستگاههایی جذاب در تورهای ادبی بدل شود.
افزون بر این، زندگینامه فردوسی و ماجرای سرودن شاهنامه، خود به تنهایی یک روایت پرکشش فرهنگی است. خانههای قدیمی پیرامون توس، مزار کهن، آبانبارها و قلعههای نیمهویران میتواند تبدیل به صحنههای بازسازیشده شود تا بتوان از آن برای اجرای روایتهای شاهنامه بهصورتی ملموستر یا در قالب تئاتر خیابانی، تجربههای چندرسانهای یا واقعیت بهره برد.
یکی از ویژگیهای ممتاز شاهنامه، تنوع جغرافیایی آن است. برخلاف تصور عمومی که شاهنامه را فقط اثری استورهای میدانند، این کتاب حماسی اطلاعات فراوانی از جغرافیای فرهنگی و تاریخی ایران باستان ارائه میدهد. نامهایی، چون بلخ، مرو، نیشابور، گرگان، هری، توس و سمنگان در سراسر شاهنامه بهوفور دیده میشود. بخشی از وقایع کلیدی شاهنامه، مانند ماجرای رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، یا حتی داستانهایی همچون بیژن و منیژه، در مناطقی روی داده که امروز در محدوده خراسان رضوی یا نزدیک به آن قرار دارد.
برای مثال، سمنگان در داستان دلاوری رستم، مکانی واقعی در شرق ایران و غرب افغانستان امروزی است که میتوان از این شهر در قالب یک تور گردشگری و شاهنامهگردی بازدید کرد. مرو و نیشابور نیز در جریان داستانهایی همچون سرگذشت سیاوش و افراسیاب یا عبور لشکر ایران بهسوی توران، نقش کلیدی دارد. با طراحی مسیرهایی که گردشگر از روی نقشه ادبی شاهنامه ترسیم میکند، که از توس به نیشابور و سپس به سرخس و پس از آن به جادههای قدیم خراسان میرسد، میتواند جذابیتی بینظیر برای علاقهمندان به تاریخ، اسطوره و ادب فارسی در پی داشته باشد.
هرچند فردوسی و شاهنامه نقطه کانونی گردشگریِ ادبی خراسان است، اما نباید از نقش دیگر بزرگان این خطه چشم پوشید. نیشابور، زادگاه عطار و خیام، دو چهره درخشان در آسمان عرفان و فلسفه است. عطار با اثر جاودانهی «منطقالطیر» و خیام با رباعیات فلسفی خود، فضای فکری و معنوی خاصی را به نیشابور بخشیدهاند.
این دو شخصیت در کنار فردوسی، مثلثی از ادب، خرد و عرفان را در خراسان شکل دادهاند که هر ضلع آن میتواند محور یک تور گردشگری خاص باشد. تلفیق تورهای عرفانی-ادبی با بازدید از آرامگاهها، برگزاری شب شعر، اجرای نمایش بر اساس آثارشان و حتی پیادهروی در مسیرهای الهامگرفته از متون، میتواند روحی تازه در گردشگری خراسان دمیده شود.
با وجود ظرفیتهای وسیع این خطه، گردشگری ادبی در خراسانرضوی همچنان در مرحله بالقوه مانده است. برنامهریزی هدفمند برای معرفی شاهنامه و زندگی فردوسی به عنوان جاذبههای گردشگری، طراحی تورهای ویژه دانشجویان ادبیات، ایرانشناسان و گردشگران خارجی علاقهمند به اسطوره و نیز تولید محتوای چندرسانهای جذاب با محوریت شاهنامه، میتواند تأثیری بزرگ در ارتقاء شناساندن و برجسته کردن وجه فرهنگی خراسان داشته باشد.
همچنین ایجاد «خانههای شاهنامه» در توس یا مشهد، موزههای تعاملی دربارهی شخصیتهای شاهنامه و برگزاری جشنوارههای روایتخوانی و شاهنامهخوانی، از جمله اقداماتی است که میتواند خاطرهای بهیادماندنی برای گردشگران به ارمغان آورد.
گردشگری ادبی در خراسان رضوی، بهویژه با محوریت شاهنامه و فردوسی، فرصتی است که از آن میتوان برای احیای هویت ملی، توسعه پایدار فرهنگی و جذب گردشگران با ذائقه فرهنگی خاص بهره برد. توس، نیشابور و دیگر شهرهای خراسان، فقط مقصد نیستند، بخشی از حافظه تاریخی ما هستند که اکنون در انتظار دیدهشدن دوباره توسط گردشگراناند. شاهنامه را نهتنها باید خواند، بلکه باید آن را زیست — در کوچههای توس، در دشتهای نیشابور، و در سطرسطر تاریخ زندهای که خراسان با خود دارد.
منبع: میراث آریا