مخاطب۲۴، قدرتگیری احمد الشرع (جولانی) در سوریه را میتوان یکی از نمونههای بارز دگرگونیهای ژئوپلیتیکی معاصر دانست؛ تحولی که نه تنها تصویر سنتی از روابط بینالملل در خاورمیانه را به چالش کشیده، بلکه نشان داده است که در جهان چندقطبی امروز، برچسب «تروریست» میتواند در شرایط خاص جای خود را به «رهبر مشروع» بدهد. احمد الشرع، که سالها به عنوان رهبر یکی از گروههای جهادی اسلامگرا در فهرست سیاه آمریکا و متحدان غربی آن قرار داشت، اکنون در جایگاه رئیسجمهوری موقت سوریه نشسته است. اما این تغییر جایگاه چگونه ممکن شد؟ برای درک این تحول، باید به مجموعهای از متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی نگریست که مسیر او را از میدانهای نبرد به کاخ ریاستجمهوری دمشق هموار کردند.
احمد الشرع، متولد ۱۹۸۲ در سوریه، ابتدا به عنوان یک جهادیگرا در عراق علیه نیروهای آمریکایی جنگید و سپس در سوریه، شاخهای از القاعده را رهبری کرد. گروه او، که ابتدا "جبهه النصره" نام داشت، در ۲۰۱۶ به HTS تغییر نام داد و تلاش کرد از ایدئولوژی افراطی فاصله بگیرد. این تغییر نام و رویکرد، بخشی از استراتژی برای کسب مشروعیت محلی بود. جولانی در مصاحبههای اخیر، مانند گفتوگو با روزنامه کویتی "النهار" در ۴ شهریور ۱۴۰۴، تأکید کرده که "همه ایدئولوژیهای ناسیونالیستی و اسلامی در منطقه شکست خورده است. " این اظهارات، نشاندهنده چرخشی از ایدئولوژی به پراگماتیسم است.
از منظر روابط بینالمللی، این پوستاندازی جولانی را میتوان با نظریه واقعگرایی هانس مورگنتاو توضیح داد. مورگنتاو معتقد است که سیاست خارجی بر پایه قدرت و منافع ملی استوار است، نه ایدئولوژی. احمد الشرع، با درک این اصل، از رهبری گروه جهادی به سمت کشورداری واقعگرا حرکت کرده. او در مصاحبهها، بر تسامح تأکید دارد و میگوید: "سیاست حکومت بر پایه تسامح است، نه انتقام. " این رویکرد، به ویژه در برخورد با اقلیتهای علوی، دروزی و کرد، تلاشی برای جلوگیری از تجزیه سوریه است – مسئلهای که برای قدرتهای منطقهای مانند ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده حیاتی است.
چرا مردم سوریه چنین فردی را انتخاب میکنند؟ در شرایط پساجنگی، مردم اغلب به رهبرانی روی میآورند که وعده ثبات میدهند. نظرسنجیهای غیررسمی در ادلب (پایگاه HTS) نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد ساکنان، HTS را به دلیل ارائه خدمات عمومی مانند آب و برق، ترجیح میدهند. این انتخاب، نه لزوماً ایدئولوژیک، بلکه عملی است. در روابط بینالمللی، این پدیده شبیه به "انتخابات در شرایط بحران" است، جایی که مردم بین بد و بدتر انتخاب میکنند.
سقوط نظام بشار اسد پس از سالها جنگ داخلی، خلأ قدرتی ایجاد کرد که نه تنها ساختار سیاسی سوریه را دگرگون ساخت، بلکه ضرورت یافتن جایگزینی سریع و کارآمد برای پرهیز از فروپاشی کامل کشور را برجسته کرد. در چنین شرایطی، احمد الشرع، که رهبری «هیئت تحریر الشام» را بر عهده داشت، با تکیه بر قدرت نظامی، نفوذ اجتماعی در مناطق تحت کنترلش، و توانایی ایجاد ائتلافهای تاکتیکی با گروههای رقیب، به عنوان فردی که میتواند ثبات نسبی ایجاد کند، مطرح شد.
نکته مهم این است که انتخاب احمد الشرع به ریاستجمهوری صرفاً نتیجه محبوبیت شخصی یا ایدئولوژی او نبود، بلکه بیشتر حاصل یک موازنه قوا میان گروههای مختلف در سوریه و حمایت بازیگران خارجی بود که ترجیح میدادند قدرت در دستان فردی با سابقه و شبکه نفوذ قرار گیرد تا کشوری فروپاشیده در همسایگی اسرائیل، ترکیه و عراق باقی بماند.
در مصاحبههای اخیر، جولانی بارها تأکید کرده که «همه ایدئولوژیهای اسلامی و ناسیونالیستی در منطقه شکست خورده است.» این موضعگیری نشاندهنده تغییری اساسی در گفتمان اوست. از منظر نظریههای روابط بینالملل، چنین تغییراتی در رهبران شورشی زمانی رخ میدهد که آنان به سطحی از مشروعیت و پذیرش بینالمللی دست مییابند که برای بقا و استمرار حکومتشان نیازمند فاصلهگیری از ایدئولوژیهای افراطی هستند.
رهبران شورشی در شرایط گذار معمولاً با سه چالش اصلی روبهرو میشوند:
۱. مدیریت مشروعیت داخلی در کشوری که سالها جنگ داخلی دیده است.
۲. تعامل با بازیگران منطقهای و جهانی برای کسب شناسایی سیاسی.
۳. بازسازی اقتصاد و زیرساختها برای جلوگیری از تداوم هرجومرج.
احمد الشرع با درک این واقعیتها، تلاش میکند خود را به عنوان «رئیسجمهوری واقعگرا» معرفی کند؛ فردی که نهتنها در پی انتقام از مخالفانش نیست، بلکه حتی از دشمن دیرینهاش، حزبالله لبنان، نیز بهظاهر عبور کرده است. این رویکرد پیام روشنی برای قدرتهای منطقهای دارد: دمشق جدید به دنبال احیای نقش سوریه در منطقه است، نه شعلهور کردن جنگهای نیابتی.
تحولات اخیر در سیاست رسانهای دمشق نشاندهنده تلاش آگاهانه برای بازسازی تصویر جولانی است. از دیدار با مدیران رسانههای عربی تا بهرهگیری از تجربه مشاور رسانهای باسابقه، احمد موفق زیدان، همه بیانگر آن است که دمشق به اهمیت «دیپلماسی رسانهای» در دوران پساجنگ واقف است.
در روابط بینالملل، رسانهها ابزاری حیاتی برای تغییر ادراک بازیگران خارجی هستند. خروج «هیئت تحریر الشام» از فهرست تروریسم آمریکا و لغو جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای دستگیری احمد الشرع تنها پس از سفر هیئت آمریکایی به دمشق و تعامل دیپلماتیک صورت گرفت. این تغییر رویکرد، نتیجه ترکیب قدرت سخت (کنترل نظامی بر مناطق کلیدی سوریه) و قدرت نرم (بازسازی تصویر رهبر شورشی بهعنوان سیاستمداری عملگرا) است.
در نشستهای اخیر، جولانی بارها از آمادگی خود برای مذاکره با اسرائیل سخن گفته و حتی احتمال توافق صلح را مطرح کرده است، به شرطی که امنیت سوریه و یکپارچگی سرزمینی این کشور تضمین شود. این اظهارات در منطقهای که همواره شاهد سیاستهای ضداسرائیلی بوده، تغییری بنیادین در گفتمان دمشق محسوب میشود.
احمد الشرع همچنین از «تکامل اقتصادی با لبنان» سخن گفته و بر اهمیت روابط با عراق و اردن تأکید کرده است. از منظر نظریههای رئالیستی روابط بینالملل، چنین مواضعی نشان میدهد که دولت جدید سوریه در پی تضمین بقا و بازسازی کشور از طریق تنشزدایی با همسایگان است، حتی اگر این به معنای فاصله گرفتن از گذشته ایدئولوژیک باشد.
قدرتگیری جولانی را میتوان در چارچوب نظریه واقعگرایی (Realism) تحلیل کرد؛ مکتبی که در روابط بینالملل بر اولویت بقا، امنیت و قدرت تأکید دارد. از این منظر، تغییر چهره جولانی یک «پوستاندازی تاکتیکی» است تا بتواند حمایت قدرتهای جهانی را برای بازسازی سوریه جلب کند.
خروج از فهرست تروریسم آمریکا و تغییر نگاه غرب به دمشق نشان میدهد که رهبران شورشی در شرایط خاص میتوانند با ارائه تضمینهای امنیتی و ایجاد موازنهای مطلوب برای قدرتهای بزرگ، از حاشیه سیاست بینالملل به مرکز آن منتقل شوند. این همان الگویی است که پیشتر در تعامل با طالبان افغانستان و حتی سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) مشاهده شده بود.
سوریه امروز در مرکز رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی قرار دارد. ایران، ترکیه، روسیه، ایالات متحده و کشورهای عربی هر یک به دنبال تثبیت نفوذ خود در این کشور هستند. احمد الشرع با آگاهی از این واقعیت، سیاستی چندجانبهگرایانه را در پیش گرفته تا از هرگونه وابستگی مطلق به یک بازیگر خاص بپرهیزد.
این رویکرد فرصتهایی برای بازسازی سوریه فراهم میکند، اما خطرات جدی نیز به همراه دارد. هرگونه شکست در تحقق وعدههای سیاسی یا بازگشت به رفتارهای افراطی میتواند مشروعیت نوپای دولت جولانی را در داخل و خارج بهشدت تضعیف کند.
انتخاب یک رهبر شورشی با سابقه جهادی به ریاستجمهوری موقت، در نگاه نخست ممکن است تناقضآمیز به نظر برسد. اما در روابط بینالملل، مشروعیت بیش از آنکه مفهومی اخلاقی باشد، محصول موازنه قوا، منافع مشترک و ظرفیت دولت برای ارائه ثبات است.
قدرتهای جهانی، بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا، پس از تجربه شکستخورده تغییر رژیم در سوریه و هزینههای بالای مداخله نظامی، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که تعامل با رهبران عملگرایی، چون الشرع، حتی با پیشینه افراطی، میتواند گزینهای کمهزینهتر باشد.
قدرتگیری احمد الشرع را میتوان در چارچوب نظم جهانی در حال گذار تحلیل کرد؛ نظمی که در آن، بازیگران غیردولتی و رهبران شورشی توانستهاند به بازیگران مشروع تبدیل شوند. نمونههایی، چون طالبان در افغانستان و حوثیها در یمن نشان میدهد که در شرایطی که یک بازیگر توانایی کنترل قلمرو، ارائه خدمات حداقلی و تعامل دیپلماتیک را داشته باشد، میتواند از برچسب «تروریست» فاصله بگیرد.
سوریه با تاریخچه پیچیدهای از جنگ داخلی، به بستری برای آزمایش این الگو تبدیل شده است. احمد الشرع تلاش دارد خود را نهتنها بهعنوان رهبر سوریه، بلکه بهعنوان نماینده نسلی از رهبران منطقه معرفی کند که از دل افراطگرایی برخاسته و اکنون به سمت عملگرایی سوق یافتهاند.
تحول احمد الشرع از رهبر جهادی به رئیسجمهور سوریه نهتنها داستان فردی یک سیاستمدار است، بلکه نمادی از تحول در نظم بینالمللی معاصر است؛ نظمی که در آن برچسبهای قدیمی بهسرعت در برابر منافع جدید رنگ میبازند.
موفقیت یا شکست این رهبر در نهایت بستگی به توانایی او در ایجاد توازن میان الزامات داخلی، منطقهای و جهانی دارد. اگر جولانی بتواند سوریه را از باتلاق جنگ داخلی بیرون بکشد و روابطش را با بازیگران کلیدی بازسازی کند، ممکن است به الگویی برای رهبران شورشی در سراسر جهان بدل شود. اما اگر این تلاشها به شکست بینجامد، داستان او تنها به فهرست بلند رهبران شورشی ناکام در تاریخ معاصر افزوده خواهد شد.