یادداشت سید محمد حسینی، مخاطب ۲۴، با بهرهمندی از نظریههای ژئوپلتیک و تجربه زیسته در نظام بینالملل آموختهایم، «خلاء قدرت» خالی نمیماند بلکه همواره توسط رقبا پر میشود، توافق آذربایجان و ارمنستان برای احداث کریدور زنگزور با عاملیت و کارگزاری امریکا، محصول رایزنی دیپلماتیک چند روزه و حتی چند ماه نیست بلکه مجموعهای از مولفههای گوناگون طی سالها درسطوح ملی، منطقهای و بینالمللی زنجیروار کنارهم جمع شده و موجب شکلگیری چنین توافقی شدهاند؛ بیتردید احداث زنگزور برای ایران یک بحران ژئوپلتیک است.
احداث این کریدور منازعه سرزمینی آذربایجان و ارمنستان را کاهش خواهد داد و برای این دو کشور، توافقی ثباتزا خواهد بود و زمینه همکاری و صلح پایداررا میان این دو کشور فراهم خواهد کرد، از این جهت احداث زنگزور برای ایران به واسطه صلحی که میان دو همسایه شمالی ایجاد میکند، مفید است، از سویی دیگر اما کریدور زنگزور توازن قدرت منطقهای را به سود آذربایجان، ترکیه، امریکا و اسرائیل و به ضرر ایران و روسیه تغییر خواهد دارد؛ زنگزور نفوذ روسیه و ایران را در قفقاز کاهش میدهد و بر نفوذ امریکا، ترکیه و اسرائیل در قفقاز جنوبی خواهد افزود.
کارگزاری امریکا در کریدور زنگزور، در اینده امکان استقرار ناتو را در مرزهای شمالی ایران فراهم خواهد ساخت؛ علاوه بر آن راه ارتباطی ایران به اروپا محدود و تحت نظارت امریکا، ترکیه و آذربایجان قرار خواهد گرفت. زنگزور، نخجوان جدا افتاده از آذربایجان را به آذربایجان متصل خواهد کرد وبه این ترتیب اهرم ژئوپلتیکی ایران نسبت به آذربایجان از بین خواهد رفت. اگرچه این کریدور قراردادی میان ارمنستان با آمریکاست و هر کشوری مختار است تا بخشی از خاک خود را در اختیار کشور خارجی اجاره دهد، اما نتیجه عملی کارگزاری آمریکا بر کریدور زنگزور، حائل شدن امریکا میان ارمنستان و ایران است پس ایران در عمل یکی از همسایگان خود را نیز از دست خواهد داد و برای اتصال به اروپا از خاک ارمنستان؛ لاجرم از دالان (تجاری!) آمریکایی باید عبورکند. کریدور زنگزور را باید نتیجه فرآیند سیاسی و اقتصادی بدانیم که طی سالهای اخیر درمنطقه قفقاز در قالب روندهای آیندهساز شکل گرفته بودند و حالا پس ازسالها، مجموعه روندها به بار نشستند و میوه زنگزوررا برای بازیگران منتفع به بار نشاندند.
١.در سطح سیستمیک، زنگزور محصول دوران گذار از نظم قدیم به نظم جدید بینالمللی است. حاملان نظم قدیم و قدرتهای نوظهور در نظام بینالملل هر کدام در صدد نفوذ در زیرسیستمها برای سهمخواهی و تثبیت موقعیت خود در نظم آتی بینالمللی هستند.
٢. ارتقاء جایگاه ژئوپلتیکی روسیه و جذابیتهای ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک قفقاز جنوبی برای قدرتهای غربی و اسرائیل، طی سالهای گذشته موجب توجه قدرتهای رقیب به این منطقه شده است.
٣. کاهش نفوذ ژئوپلتیکی روسیه در قفقاز، متعاقب حمله روسیه به اوکراین و گسترش ارتباطات سیاسی کشورهای حوزه قفقاز با اروپا و امریکا نیز زمینهساز این تحول ژئوپلتیک بوده است.
٤. کاهش نفوذ ژئوپلتیکی ایران در قفقاز نیز طی سالهای در این تحول نقش داشته است. تعارض ایران با اسرائیل و تقابل فعال ایران با امریکا، انرژیِ بسیاری از سیاست خارجی ایران به خصوص در ۲۰ سال گذشته گرفته است. بحرانهای مختلف در خلیجفارس و ظهور ادواری تهدیدهای مختلف امنیتی در مناطق شرقی ایران باعث شده است تا سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز و آسیای میانی، امکان کنشگری فعال نداشته باشد.
٥. نفود بطئی ترکیه در قفقاز و تشکیل محور ترکی-آذری در بطن دور شدن جبری روسیه و ایران از قفقاز جنوبی نیز زمینه ساز این تحول ژئوپلتیک در منطقه قفقاز شده است.
۶. دو قطبی شدن نظام بینالملل پس از جنگ اوکراین و ضمیمه کردن ایران به روسیه در جنگ اوکراین موجب غلطیدن آذربایجان و ارمنستان به جبهه غربی شده است.
۷. نتیجه این تحولات، ائتلاف منطقهای نانوشته میان امریکا-اسرائیل-ترکیه-آذربایجان و کشورهای عربی همپیمان امریکا شده است و ارمنستان نیز در این فضا و تنهایی استراتژیک «غیر از تسلیم و رضا، کو چارهای»
۸. کریدور زنگزور، مصداق جدیدی برای فرایند «کنارگذاری ایران» از کریدورهای مهم منطقهای نیز هست که در سالهاست در محیط پیرامونی ایران آغاز شده است (مفهوم بی ربط شدگی Irrelevance)
۹. با توجه به تحولات منطقهای پس از ۷ اکتبر و کلان پروژه اسرائیل برای تضعیف ایران و جبهه مقاومت، احتمالأ لابیهای صهیونیستی نیز در پشت پرده نقش ویژهای در توافق میان آذربایجان و ارمنستان با عاملیت امریکا ایفاء کردهاند (استقبال سریع بنیامین نتنیاهو از توافق!)
۱۰. غالب شدن گفتمان «صلح از طریق تجارت پایدار» ارمنستان و آذربایجان را به این نتیجه رسانده است که حل منازعه تاریخی میان آنها از طریق «درونگذاری در شبکه تجارت بینالمللی» تسهیل خواهد شد و به این ترتیب به کارگزاری امریکا در احداث و مدیریت کریدور زنگزور رضایت دادهاند.
۱. انفعال در قفقاز به دلائلی که گفته شد میتواند فرایند «کنارگذاری ایران» را در این منطقه تقویت نماید.
۲. تعادلبخشی در سیاست خارجی ایران نسبت به محیطهای پیرامونی نیازمند حل ابرچالش سیاست خارجی ایران طی دو دهه اخیر یعنی تعارض بر سر مسئله هستهای با امریکا است.
۳. تقویت روابط دو جانبه ایران با ترکیه و روسیه با دستور کار جامع؛ نفوذ منطقهای ایران در قفقاز را حفظ و تقویت میکند.
۴. حضور اسرائیل در قفقاز جنوبی اکنون بیش از گذشته برای ایران تهدید سرزمینی محسوب میشود.
۵. در آینده تقویت «پانترکیزم» در قفقاز جنوبی هموزن حضور اسرائیل در قفقاز برای ایران تهدیدآفرین خواهد بود.
۶. سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز به تدریج ابعاد امنیتی به خود گرفته است و به نظر میرسد ونیازمند تصمیمات کلان و در سطوح بالاست.
۷. سیاست خارجی ایران در قفقاز همواره بر اساس الزامات ژئوپلتیک بوده است بنابراین عملگرایی در این منطقه سهلتر از سایر مناطق است.
۸.مهارت و تجربه دکترلاریجانی دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی در کنشهای عملگرایانه و فعالانه میتواند کانالهای باقی مانده ایران در قفقاز را حفظ و تقویت نماید.