به گزارش مخاطب ۲۴: ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، به آرامشی وهمآور در خانه دست یافته است. اندکی پس از به دست گرفتن ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۰، او الیگارشی سابقاً مستقل را به دولت پیوند داد و در عین حال طبقه متوسط رو به رشد را با افزایش استانداردهای زندگی و رفاه مادی آرام کرد. او به تدریج، از تکههای گذشته روسیه، یک ایدئولوژی حاکم گرد هم آورد، ایدئولوژیای که به اندازه کافی ملیگرایانه بود تا غرور را برانگیزد، اما نه آنقدر ملیگرایانه که تفرقهانگیز باشد.
نقطه تعادل
در نتیجه، پس از یک ربع قرن در قدرت بودن، پوتین روسیه را به نقطه تعادل رسانده است. زندگی روسی اکنون میتواند به طرز آرامشبخشی قابل پیشبینی باشد، حتی اگر گاهی اوقات نیاز به سازگاری داشته باشد. هرج و مرج خاورمیانه را فرا گرفته است، سیاست آمریکا میتواند طوفانی باشد و اروپا شاهد بدترین جنگ خود از سال ۱۹۴۵ است. اما پوتین به روسها هدیهای داده است که مشتاق دریافت آن بودند: ثبات. این کشور شاهد مشکلات قابل مشاهده یا آشوب سیاسی نیست. در واقع، روسیه به سختی سیاست داخلی دارد. فاقد احزاب سیاسی واقعی است و انتخابات معناداری برگزار نمیکند. دولت که حق سرکوب را برای خود محفوظ میدارد، عمدتاً کسانی را که جرأت ابراز مخالفت دارند، سرکوب میکند، اقلیتی که رو به زوال از روسها هستند. به این ترتیب، کرملین کنترل را حفظ میکند و اکثر روسها میتوانند به کار خود ادامه دهند، مشروط بر اینکه کارشان نامحسوس باشد.
بر اساس گزارش فارنافرز، واقعیت دیگری بر این تعادل با دقت طراحیشده سایه افکنده است. پوتین مدتهاست که به روسها وعده کشوری مزین به جاهطلبی، قدرت و شکوه را داده است. او از همان «مانیفست هزاره» خود در سال ۱۹۹۹، مقالهای که کمی قبل از تصدی ریاست جمهوریاش در یک روزنامه روسی منتشر شد، بر «باور به عظمت روسیه» تأکید کرد.
در آن مقاله، پوتین تلویحاً گفت که میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، و بوریس یلتسین، اولین رئیس جمهور روسیه پس از فروپاشی شوروی، روسیه را به زانو درآوردهاند. وظیفه تاریخی پوتین، از نظر او، بازگرداندن روسیه به عنوان یک بازیگر اصلی در صحنه بینالمللی بود. او در کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۰۷، ایالات متحده و متحدانش را به خاطر «اقدامات یکجانبه و اغلب نامشروع» که «باعث تراژدیهای انسانی جدید و ایجاد تنش شده است» سرزنش کرد.
روسیه اوکراین ناتو
چهار ماه بعد، پوتین دهها هزار سرباز روسی را به گرجستان اعزام کرد و یک پنجم خاک آن کشور را تصرف کرد. در سال ۲۰۱۴، روسیه به دونباس در شرق اوکراین حمله کرد و کریمه را ضمیمه خود کرد. سال بعد، ارتش روسیه قابلیتهای خود را در سوریه به نمایش گذاشت و در سال ۲۰۲۲، پوتین با هدف ترسیم مجدد نقشه اروپا و تثبیت جایگاه جهانی روسیه، جنگی تمامعیار را علیه اوکراین آغاز کرد.
با این حال، زیادهروی در خارج از کشور پوتین را در یک دوراهی قرار داده است. سیاست خارجی روسیه به طور فزایندهای با شکست مواجه شده است. جنگ در اوکراین به بنبست رسیده است. برخلاف امیدهای پوتین، انتخاب دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در سال ۲۰۲۴، غرب را مجبور به ترک کیف نکرد. در خاورمیانه، اسرائیل به شرکای روسیه حمله کرده است. ممکن است وسوسهانگیز باشد که این تحولات را به عنوان منادی عقبنشینی نهایی روسیه از اوکراین در نظر بگیریم، اما اینطور نیست. پوتین میتواند نفوذ خود را در خاورمیانه که برای او یک مهم نیست، از دست بدهد، اما در اوکراین، جایی که هیچ دوراهی را نمیشناسد، مسیر خود را تغییر نخواهد داد. اگر تحت فشار قرار بگیرد، احتمالاً تعادل روسیه را فدای بسیج عمومی و اقدامات قهری شدید خواهد کرد. ظهور روسیه به سوی عظمت ممکن است برای پوتین سیزیفگونه باشد، اما او برای جلوگیری از شکست به هر کاری دست خواهد زد. در اوکراین، پوتین همه چیز را به خطر خواهد انداخت. برای او تعادل، رضایتی که او به مردم روسیه القا کرده است، در خطر تبدیل شدن به یک تجمل کمرنگ است. ضرورت غیرقابل اجتناب، جنگ است.
جنگ اوکراین
پوتین این اقدام متعادلکننده؛ رفتار قاطعانه در خارج از کشور و در عین حال مصون نگه داشتن جبهه داخلی از خطر را دو دهه پیش آغاز کرده بود. تا سال ۲۰۲۲، او آن را به کمال رسانده بود. در ابتدا، مردم برای درک جنگ تمامعیار علیه اوکراین مشکل داشتند، اما پوتین از این درگیری برای برانگیختن احساسات میهنپرستانه و تحکیم وفاداری به دولت سوءاستفاده کرد. مهاجرت بسیاری از روسهای مخالف جنگ و صدها روزنامهنگار و چهره رسانهای منتقد دولت به او کمک کرد. پوتین هرگز از انتقاد استقبال نکرده بود. پس از سال ۲۰۲۲، او میتوانست هرگونه تلاش برای مخالفت سیاسی را به عنوان توهینی به تلاشهای جنگی انگ بزند. احساسات ضد جنگ مبهم جرمانگاری شد و بسیاری از منتقدان صریح تبعید یا زندانی شدند.
برای بسیاری از روسهایی که ماندند، جنگ فرصتهایی را به ارمغان آورد. فعالیت اقتصادی در بخشهای تولیدی مرتبط با دفاع افزایش یافت و نرخ بیکاری به شدت کاهش یافت. در حال حاضر این نرخ در پایینترین سطح تاریخی خود یعنی ۲.۲ درصد قرار دارد. کرملین صدها هزار مرد جوان را برای ثبت نام جذب کرد و آنها را با پاداشهای ثبتنام قابل توجه وسوسه کرد، در حالی که بسیاری از روسها میتوانستند جنگ را به کلی نادیده بگیرند. تحریمها و محدودیتهای ویزا برخی از لذتهای مصرفگرایانه سطح بالا را محدود کرده است و تعطیلات در اروپا عمدتاً ممنوع است، اما بسیاری از کشورها همچنان به روسیه صادرات دارند و روسها میتوانند آزادانه در سراسر آسیا، ترکیه، امارات متحده عربی و قفقاز جنوبی سفر کنند. میتوان در روسیه پوتین بدون میهنپرستی شدید، به زندگی ادامه داد و پیشرفت کرد، البته تا زمانی که از میهنپرستی شدید اجتناب شود.
برخلاف جوزف استالین، پوتین پتانسیل دیکتاتوری دولت را به حداکثر نرسانده است. رئیس جمهور روسیه از خونریزی گسترده در داخل کشور اجتناب کرده است. در عوض، او در اعمال خشونت نمایشی مهارت پیدا کرده است. امروزه حدود ۲۰۰۰ زندانی سیاسی در روسیه وجود دارد. در مجموع تعداد رو به رشد آنها، هشداری برای همه است. اگرچه جوانان به طور فزایندهای در معرض شستشوی مغزی قرار میگیرند، بزرگسالان غیرسیاسی میتوانند زندگی حرفهای و خصوصی خود را تا حد زیادی بدون دردسر دولت پیش ببرند. دولت به ندرت خواستههای سنگینی از مردم روسیه دارد و عمدتاً طبقات شهری و متوسط را به حال خود رها میکند. حتی با وجود خدمت سربازی اجباری، روسها کم و بیش آزادند که میزان مشارکت خود در سیستم را انتخاب کنند. برخی میهنپرستی نظامی را انتخاب میکنند، داوطلبانه به خدمت سربازی میروند یا فقط در تجمعات پرچم را تکان میدهند. اکثریت آرام، با آرام ماندن، از رفاه نسبی و بیتفاوتی نسبی دولت بهرهمند میشوند.
فشارهای فزاینده
با این حال، تعادلی که پوتین ایجاد کرده، شکنندهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. یک جنگ کوتاه و پیروزمندانه در اوکراین میتوانست وضع موجود را در داخل کشور حفظ کند. جنگهای موفق، موقعیت سیاسی داخلی پیروزمندان را تقویت میکند و پوتین ممکن بود روایتی از پیروزی بر ناتو و ایالات متحده که زمانی خود را برنده جنگ سرد میدانست، ارائه دهد. در آستانه حمله، پوتین ممکن است این نتیجه را در ذهن داشته باشد: تقویت عمیق ملیت روسیه به گونهای که به او اجازه دهد جانشینی را برای خود تعیین کند.
ولادمیر پوتین.
اما متأسفانه برای کرملین، جنگ در اوکراین به هیچ وجه یک پیروزی نبوده است. تا فوریه ۲۰۲۶، این جنگ به اندازه جنگ علیه آلمان نازی برای اتحاد جماهیر شوروی طول خواهد کشید. جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی را به جایگاه ابرقدرت رساند، در حالی که جایگاه روسیه در اروپا و به طور کلی در جهان رو به وخامت است. مسکو با سرازیر کردن منابع عظیم به جنگ، مواضع نظامی خود را در جاهای دیگر محدود کرده است. در سال ۲۰۲۳، روسیه وقتی شریکش ارمنستان، قره باغ را به آذربایجان باخت، هیچ کاری نکرد؛ و اواخر سال گذشته، نتوانست از سقوط بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، جلوگیری کند. یکی دیگر از شرکای کلیدی روسیه، ایران، توسط اسرائیل و ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته است، در حالی که مسکو درمانده در حاشیه ایستاده است. روسیه به طور فزایندهای برای دسترسی به بازارهای خارجی و کالاهای دو منظوره که سوخت تلاشهای جنگی را تأمین میکنند، به چین وابسته است، اما سرمایهگذاری مستقیم چین و انتقال فناوری محدود شده است.
روی هم رفته، روسیه منابع عظیمی را در جنگی که در آن پیروز نمیشود، سوزانده است. اوکراین خود بسیار دور از پیروزی است، اما بزرگترین شهرهای این کشور و بخش عمدهای از خاک آن فراتر از دسترس کرملین است. سرزمینهایی که روسیه موفق به اشغال آنها شده است، پلی حیاتی به اروپا نیستند. آنها به جای مستعمرات شکوفا، مکانهایی هستند که از فقر و جنگ آسیب دیدهاند. استعداد اوکراین در نوآوریهای فناوری، مشکل دیگری را برای آن ایجاد میکند. در ماه مه، اوکراین حملهای خارقالعاده به پایگاههای هوایی در اعماق روسیه ترتیب داد. با ادامه جنگ، نیروهای مسلح اوکراین ممکن است غافلگیریهای جسورانه مشابهی را به نمایش بگذارند.
هفته گذشته، ترامپ در مورد اوکراین تغییر موضع داد. او متعهد شد که از طریق ناتو سلاحهای پیشرفته به این کشور تحویل دهد و از پوتین به خاطر طولانی کردن بیمورد جنگ انتقاد کرد. در همین حال، اروپا هزینههای بیشتری را صرف دفاع میکند و کشورهای عضو ناتو هماهنگی نظامی خود را افزایش میدهند. حتی اگر ایالات متحده اوکراین را به طور کامل رها کند، اروپا از این روند پیروی نخواهد کرد. کشورهای مرفه و قوی اروپایی به حمایت از کیف ادامه خواهند داد و بعید است هیچ کشور بزرگ اروپایی تحریمها را لغو کند یا به سطح تجارت قبل از جنگ با روسیه بازگردد.
اما در مواجهه با این فشارهای فزاینده، پوتین عقبنشینی نمیکند. او که مصمم است به هر قیمتی پیروز شود، تصمیم گرفته اقتصاد روسیه را تابع جنگ کند و منابع بیشتر و بیشتری را به تولید مواد اولیه اختصاص دهد. به دلیل تحریمها، از دست دادن بازار اروپا و هزینههای زمان جنگ، اقتصاد روسیه با تورم بالا و نرخ رشد همواره پایین، در رکود است. کرملین اخیراً اذعان کرده است که رکود اقتصادی در راه است؛ و بحرانهای خارج از روسیه میتواند اوضاع را حتی بدتر کند.
دیکتاتوری بیحد و مرز
این تحولات میتواند تعادلی را که پوتین با پشتکار فراوان ایجاد کرده است، بر هم بزند. در حال حاضر، روسها از شورش علیه رژیم بسیار دور هستند، اما میتوانند شروع به رویگردانی از جنگ کنند، از ثبت نام خودداری کنند و علناً شایستگیهای این درگیری به ظاهر بیپایان را زیر سوال ببرند. در تابستان ۲۰۲۳، یوگنی پریگوژین، رئیس مزدوران واگنر، شورش کوچکی را آغاز کرد و قبل از توافق با پوتین، کاروانی از تانکها را به سمت مسکو اعزام کرد و دو ماه بعد، در یک سانحه هوایی که تقریباً مطمئناً توسط کرملین ترتیب داده شده بود، جان باخت. مدیریت سربازان و کهنه سربازانی که از جنگ خسته و سرخورده شدهاند، میتواند برای پوتین دشوارتر باشد. به همین دلیل، کرملین برای آرام کردن آنها با پول و امتیازات، تمام تلاش خود را کرده است. یکی دیگر از منابع بالقوه اختلال، خود نخبگان روسیه هستند. اگرچه تاکنون هیچ نشانهای از نافرمانی در میان روسهای وابسته به دولت که ثروت و قدرت را در اختیار دارند، دیده نشده است، اما برخی ممکن است وسوسه شوند که اشکال نامحسوس مخالفت را بررسی کنند و با پیشنهاد تعدیل، کاهش سرعت یا پایان دادن به جنگ، اوضاع را محک بزنند.
برای سرکوب تهدیدات سیاسی بالقوه، پوتین مطمئناً شدت جنگ را دو چندان خواهد کرد و با رویکرد متعادلکننده سیاسی داخلی خود خداحافظی میکند. او ممکن است با آتشبسهای موقت و دیپلماسی ظاهری، حتی با تظاهر به یک توافق مذاکرهشده، موافقت کند، اما نمیتواند از یک واقعیت ساده چشمپوشی کند: اینکه ارتش روسیه، طبق منطق او، به اندازه کافی موفق نبوده است. روسیه اوکراین را کنترل نمیکند و هر توافقی که اوکراین را از کنترل روسیه خارج کند - یعنی اوکراینی آزاد برای ادغام در اروپا - به منزله شکست خواهد بود. در حال حاضر، جنگی که پوتین برای متوقف کردن چرخش اوکراین به سمت غرب آغاز کرد، تنها اوکراین را به سمت غرب سوق داده است. این نتیجهای است که پوتین هرگز نمیتواند بپذیرد.
منبع: اکو ایران