مسعود پزشکیان، دروغ نمیگویم، گردنم را گرو می گذارم، به گزارش مخاطب۲۴، دولت در شرایطی زمام امور را به دست گرفت که کشور با بحرانهای جدیای همانند تورم مزمن، کسری بودجه بالا، کاهش اعتماد عمومی و شکاف عمیق میان جامعه و سیاست، دست و پنجه نرم میکرد، اما برخلاف بسیاری از کاندیدها، پزشکیان ترجیح داد بهجای ارائه وعدههای پرزرق و برق، با صداقت و آرامش به میدان بیاید. در کمپینهای انتخاباتی و از همان ابتدا اعلام شد: "دروغ نمیگویم. " این جمله ساده، بهنوعی شناسنامه رفتاری فردی شد که امروزه به عنوان رئیس دولت فعالیت میکند.
در حوزه اقتصاد، با تمرکز بر اصلاحات ساختاری کار آغاز شد.
کاهش شتاب تورم، تثبیت نسبی بازار ارز، آغاز پالایش نظام مالیاتی-گمرکی و جلوگیری از فرارهای مالیاتی، بخشی از اقداماتی است که در در یکسال اخیر به جریان افتاده است.
اگرچه نتیجه نهایی این سیاستها هنوز به شکل کامل در سفره مردم ملموس نیست، اما شواهد نشان میدهد به جای بازی با اعداد مسیری ریل گذاری جهت ایجاد ثبات واقعی شده است.
بازگشت آرامش به بازارها، پرهیز از تصمیمهای مقطعی و تلاش برای حفظ انسجام سیاستگذاری اقتصادی، وجه تمایز عملکرد این دولت است.
در حوزه بهداشت و درمان، با توجه به تخصص شخص رئیسجمهور، رویکردی عملگرا اتخاذ شده و سعی در خصوص تقویت زیر ساختهای مناطق محروم، توزیع عادلانه منابع دارویی، کاهش تمرکز منابع در پایتخت و ایجاد دسترسی بهتر به خدمات درمانی در نقاط کمتر برخوردار، نشان میدهد عدالت سلامت صرفا یک شعار نیست.
همچنین، اصلاح نظام ارجاع، پیگیری الکترونیکی شدن فرآیندهای درمانی و افزایش بودجه بیمه سلامت، گامهای دیگر در جهت کارآمدسازی نظام سلامت بودهاند.
یکی از مهمترین و حساسترین آزمونها مدیریت بحران جنگ ۱۲ روزه بود، بحرانی که میتوانست به یک درگیری تمامعیار منطقهای تبدیل شود.
در این دوره کوتاه و نفسگیر دستگاه اجرایی با بهرهگیری از دیپلماسی هوشمندانه، توانست موازنهای میان پاسخ قاطع به تجاوز اسرائیل و جلوگیری از گسترش جنگ برقرار کرده و در همکاریای کامل با ستاد کل نیروهای مسلح و دستگاه دیپلماسی از سویی شرایط دیپلماتیک بینالمللی را مدیریت و از سوی دیگر به گونهای برخورد نماید که بحران، با کمترین فشار ممکن نسبت به مواد اساسی تمام شود.
در حوزه آموزش عالی تاکید جدیای بر استقلال دانشگاه و بازگشت شایستگان به محیط علمی بوده و کوشیده شد تا فضای بسته گذشته، ترمیم شود.
تغییر در انتصابات دانشگاهی و پرهیز از نگاه امنیتی به مراکز آموزش عالی، فضایی نسبتا مثبت در محیطهای علمی ایجاد کرده است.
در سیاست فرهنگی نیز کوشش شده است که راهی میانه برگزیده شود که در آن نه محدودیتهای افراطی تشدید شوند نه رها سازی کامل.
کاهش فشار بر هنرمندان، تعامل با نهادهای فرهنگی و تلاش برای کم نمودن تنشهای رسانهای بخشی از گامهایی بود که در جهت آرامسازی فضای فرهنگی کشور برداشته شد، که در اثر چنین رویکردی و در همین مدت کوتاه، شاهد بازگشایی برخی نمایشگاهها، برگزاری کنسرتها (خصوصا در شهرستانها) و حمایت موثر از تولیدات سینمایی اجتماعی بودیم.
در عرصه فضای مجازی، بدنه دولت و البته نهادهای حکومتی با احتیاط، اما مبتنی بر واقعیت اجتماعی راه خود را مشخص نمودهاند که در آن نه از فیلترینگ بیضابطه دفاع کرده و نه آزادی کامل بدون چارچوب حمایت شده است.
این نگاه، در مقایسه با سیاستهایی که اغلب به تقابل کامل یا تساهل مفرط منجر میشدند، نوعی مسیر سوم را پیشنهاد داده که البته همچنان در مرحله آزمون و خطا است.
جدای از تمام موارد مورد ذکر یکی از مهمترین چالشها کمتوجهی به جنگ روایتها در فضای مجازی و رسانهها است.
بسیاری از اقدامات مثبت، به دلیل ضعف در روابط عمومی و ارتباط با مردم، دیده نشده یا به سرعت تحت الشعاع حاشیهها قرار میگیرند.
این در حالی است که دولتهای گذشته بخش زیادی از انرژی خود را صرف تبلیغات در بخشهای مختلف مینمودند.
لیکن دولت فعلی ترجیح داده است که تمرکز خود را معطوف به عمل کند، این سبک مدیریتی در فضای پرهیاهوی امروز، مزایا و معایب خاص خود را داشته و البته نباید از یاد برد که در شرایط فعلی، روایت نکردن به معنای دیده نشدن است.
نکته مهم دیگر، تنهایی نسبی است.
این موضوع باعث شده بسیاری از اقدامات در سکوت خبری مانده و یا حتی توسط جریانهای سیاسی مخالف، بهگونهای دیگر روایت شود.
با اینحال، دولتی که برآمده از رای مردمی است برای بقای خود چارهای جز تکیه بر کارآمدی ندارد.
این رویکرد هرچند پرهزینه، اما بر مبنای شفافیت و پاسخ گویی بنا شده است.
با همه اینها، مجموعه اقدامات انجام شده نشان میدهد مسیر جدیدی که آغاز شده است مسیریست که بهدنبال تثبیت یک الگوی جدید حکمرانی است، الگویی که کم حاشیه، اما نه منفعل، آرام، اما نه بیبرنامه و صد البته واقعگراست و اگر این مسیر با صبر، صداقت و تدبیر ادامه یابد، میتوان امیدوار بود که فضای سیاست و اداره کشور، بهسوی عقلانیت بیشتر حرکت کند.
اگرچه این مسیر دشوار است و زمان بر، اما در دورانی که اعتماد عمومی آسیب دیده و مردم از وعدههای تکراری خستهاند، شاید دقیقا همین سبک مدیریت بتواند پایههای اعتماد را از نو بسازد.
در دورانی که فریادها بلندتر از استدلالها شدهاند شاید وقت آن رسیده باشد که صدای آرامی که از دل تلاش و خرد جمعی میآید شنیده شود.