به گزارش مخاطب 24: وقتی به روند خاموشیهای برق در چند سال اخیر نگاه میکنیم، متوجه میشویم که موضوع ناترازی برق با شیب زیادی از یک مشکل قابل حل، در حال تبدیل شدن به یک بحران تمامعیار است؛ زیرا روند تقاضای مصرفی برق همزمان با افزایش جمعیت، رشد تکنولوژی و گسترش صنایع سبک و سنگین رو به فزونی بوده و از طرفی واحدهای عرضه برق که نیروگاهها و تجهیزات انتقال برق هستند به دلیل نبود سرمایهگذاری جدید در سالهای اخیر مستهلک شدهاند. اینکه چرا سرمایهگذاری جدید در این حوزه انجام نشده، موضوع این یادداشت نبوده و پیشتر در یادداشتی تحلیلی در همین روزنامه، تحت عنوان «چرا کوبا برق ندارد» بهصورت مفصل در مورد آن صحبت کردهام.
انفجار خاموشی در راه است!
از بحث چرایی نبود سرمایهگذاری در صنعت برق که گذر کنیم، شکاف کاهش عرضه برق و افزایش تقاضا، بهصورت مداوم در حال بزرگتر شدن است. به همین جهت پیشبینی میشود که ادامه وضعیت فعلی علاوه بر گستردگی خاموشیها و آسیب جدی به صنایع تولیدی کشور، باعث به وجود آمدن نارضایتی عمیق اجتماعی شود که همانا در ادامه قابلیت تبدیل شدن به بحران را نیز خواهد داشت. طبق آمارهای سال ۱۴٠۳ میزان ناترازی برق (فاصله بین تامین و تقاضای برق) در لحظه ثبت اوج تقاضای شهریورماه به حدود ۲٠هزارمگاوات رسید که با ادامه رشد تقاضای برق برای سال ۱۴٠۴ پیشبینیها حاکی از کسری حدود ۲۵هزار مگاواتی در پیک مصرف تابستان است.
راهکار چیست؟
یک جواب ساده و ابتدایی این است که نیروگاه برق حرارتی بسازیم تا بتوانیم این کسری را جبران کنیم. اما لازم است جزئیات بیشتری را مدنظر قرار دهیم؛ زیرا مساله به همین سادگی نیست.
ابتدا توضیح مختصری در مورد انواع نیروگاههای حرارتی میدهم و به نقاط قوت و ضعف آن میپردازم. در بین انواع نیروگاههای حرارتی، نیروگاه با سیکل گازی نسبت به نیروگاه با سیکل بخار سریعتر ساخته و راهاندازی میشود و طراحی سادهتری دارد. نکته مهمتر اینکه نیروگاه گازی خیلی سریعتر از نیروگاه بخار وارد مدار میشود و اصطلاحا آماده به کار آن سریعتر است و هزینه پایینتری نسبت به نیروگاه بخار دارد. ولی از معایب این مدل نیروگاه باید به پایین بودن راندمان تولید برق، وجود خوراک برای نیروگاه و آلودگیهای شدید زیستمحیطی متعاقب آن اشاره کرد.
نیروگاههای بخار آلودگی کمتر و راندمان بالاتری نسبت به نیروگاههای گازی دارند، اما هزینه ساخت بالاتر، پیچیدگی طراحی و اجرایی بیشتر و زمان ساخت طولانیتری دارند. بهترین حالتی که یک نیروگاه میتواند در بالاترین سطح راندمان تولید برق قرار بگیرد، این است که دارای تلفیقی از سیکل گازی و سیکل بخار باشد که به آن نیروگاه سیکل ترکیبی نیز گفته میشود.
پس به این نتیجه میرسیم که برای اینکه بخواهیم در کوتاهمدت به حل موضوع ناترازی برق بپردازیم، یک گزینه احداث نیروگاههای گازی بهخاطر ارزانتر بودن و راهاندازی سریعتر نسبت به نیروگاه بخار برای تولید برق است.
راهحل دیگر، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر با تمرکز بر احداث نیروگاههای خورشیدی است که به نظر میرسد این موضوع بهترین و در دسترسترین و سریعترین راهحل ممکن برای رفع ناترازی برق در جهت توان پاسخگویی شبکه برق در زمان پیک مصرف است.
اما قبل از اینکه بخواهیم نیروگاه گازی و نیروگاه خورشیدی را به عنوان دو راهحل در شرایط فعلی با یکدیگر مقایسه کنیم، بهتر است کمی به آمار مصرف و جزئیات بزرگترین مصرفکننده برق کشور، یعنی صنایع تولیدی بپردازیم.
حدود ۲٠درصد از برق کل تولیدی کشور مربوط به مصرف صنایع تولیدی است؛ صنایعی که بعضا به خاطر مختل نشدن تولیدشان حاضرند نرخهای بالاتری از نرخ مصوب وزارت نیرو پرداخت کنند. قیمت هر کیلووات ساعت برق سبز در بورس انرژی ایران در اسفندماه ۱۴٠۳ حدود ۴۳٠٠تومان بوده که این عدد در اردیبهشت ۱۴٠۴ به حدود ۶۳٠٠تومان رسیده است؛ یعنی براساس نرخ تبدیل دلار به ریال مرکز مبادله ایران، تولیدکننده در مقطع فعلی برای قطعنشدن برق واحد تولیدیاش به ازای هر کیلووات ساعت ۹سنت و حتی بیشتر نیز پرداخت میکند. این در شرایطی است که قیمت هر کیلووات ساعت برق خانگی حدود ۱٠٠تومان است. شاید سوالی که ذهنتان را مشغول کند این باشد که چرا برق خانگی انقدر ارزان است. بهتر است این موضوع در جای دیگری برسی شود یا شاید بهتر باشد شما را به همان یادداشت «چرا کوبا برق ندارد» ارجاع دهم. اما از این موضوع نیز که بگذریم، به اعتقاد خیلی از اقتصاددانان لازم است این عدد ۱٠٠تومان به ازای هر کیلووات ساعت برق خانگی اصلاح شود و قیمتها به واقعیت نزدیکتر شوند. متاسفانه در شرایطی که مردم از شرایط بغرنج اقتصادی و تورم سالانه بیش از ۵٠درصدی رنج میبرند، موضوع چند برابر و بعضا چنددهبرابر کردن قیمت برق خانگی به نظر میرسد اشتباه بزرگتری باشد که اقتصاددانان از فهم عواقب آن احتمالا آگاه نیستند؛ زیرا در شرایطی که قدرت خرید مردم و سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی کشور در شیب نزولی است، این موضوع نهتنها به رفاه مردم کمکی نمیکند، بلکه باعث بالا رفتن تورم انتظاری در سطح اقتصاد و جامعه و نهایتا کاهش رفاه شهروندان جامعه خواهد شد. البته این تصور هم که قرار باشد برق خانگی کماکان ارزان بماند راهحل درستی نخواهد بود. بهترین کار این است که قیمت برق طی چند سال بیش از نرخ تورم رسمی افزایش داشته باشد تا شکاف بین قیمت برق یارانهای و قیمت واقعی برق به سمت همگرایی میل کند. البته باید توجه کرد که این موضوع یکشبه به وجود نیامده که بخواهیم نسخه یکشبه برای حل آن ارائه دهیم.
از این بحث هم گذر کنیم و برگردیم به اینکه در حال حاضر برای گذر از بحران ناترازی برق دقیقا چه باید کرد؟ پیشتر به گزینه نیروگاه گازی و معایب و مزایای آن اشاره کردم. اما در مورد مزایا و معایب نیروگاههای خورشیدی کمی بیشتر مینویسم و بعد از آن ارائه طریق خواهم داد.
از مزایای نیروگاه خورشیدی این است که فرآیند نصب و راهاندازی واحدهای آن کوتاهتر است؛ در حد چند روز برای نیروگاههای کوچکمقیاس و نهایتا در حد چند ماه برای نیروگاههای بزرگمقیاس، فناوری آن بومیسازی شده و حتی واردات آن از کشورهایی مثل چین که با مازاد عرضه تولید روبهرو هستند بهسهولت انجام میگیرد. در سالهای گذشته قیمت تمامشده یککیلووات ساعت برق از انرژی خورشیدی چند برابر قیمت تمامشده یککیلووات ساعت برق از نیروگاههای گازی بود. اما به لطف گسترش تکنولوژی و تخریب خلاق شومپیتری راندمان نیروگاههای خورشیدی افزایش پیدا کرده و از قیمت آن بسیار کاسته شده است، به گونهای که تقریبا قیمت تمامشده برق در نیروگاه گازی با قیمت تمامشده برق در نیروگاه خورشیدی برابر شده و این قیمت تمامشده به زیر ۵سنت به ازای هر کیلووات ساعت برق رسیده است. لازم به ذکر است که نیروگاه گازی را فقط در مناطق خاصی مثل بیرون از شهرها بهخاطر مساله آلایندهها میتوان احداث کرد، ولی نیروگاه خورشیدی را حتی در مراکز شهرها و پشتبامها نیز میتوان نصب و راهاندازی کرد و آسیبی هم به محیطزیست نخواهند زد. امکان نصب نیروگاه خورشیدی برای همه شهروندان فراهم بوده، ولی امکان نصب نیروگاه گازی برای همگان میسر نیست.
از معایب عمده نیروگاههای خورشیدی این است که در طول روز بسته به نقاط مختلف کشور حدود ۵ساعت زمان تابش دارند و این موضوع در مقایسه با نیروگاههای گازی که در ۲۴ساعت شبانهروز میتوانند برق تولید کنند، ضعف عمدهای محسوب میشود.
راهکار اینجانب برای گذر از بحران ناترازی چنین است که سیاستگذار حوزه انرژی با تسهیل سازوکار و کسب اعتماد عمومی مردم، شرایط جذب سرمایههای کلان و خرد در حوزه انرژیهای خورشیدی را فراهم کند، به گونهای که با حداقل سرمایههای خرد زیر دههزار دلار هر ساختمان مسکونی-اداری اقدام به نصب نیروگاه خورشیدی بر پشتبام خود کند تا ضمن تامین نیاز مصرفی خود، مابقی را به شبکه تزریق کند و بفروشد. چنانچه در لحظه نگارش این یادداشت چنین بستری در کشور فراهم بوده و وزارت نیرو برق سبز انرژی خورشیدی را با قرارداد تضمینی ۲٠ساله به قیمت امسال هر کیلووات ساعت ۳۸٠٠تومان میخرد و سالانه این نرخ به اندازه تورم تعدیل میشود. نرخ بازگشت سرمایه حدود چهارسال به میزان سالی ۲۵درصد است و عمر مفید این نیروگاهها ۲٠سال است. برای نیروگاههای بالاتر از ۱٠٠کیلووات امکان فروش برق توسط شهروندان به بورس انرژی نیز فراهم است. تحت چنین شرایطی برق پایدار صنایع تولیدی کشور بهراحتی تامین میشود و دولت با حداقل سرمایهگذاری مشکل ناترازی را یکبار برای همیشه حل خواهد کرد.
علی کرطلائی، پژوهشگر اقتصادی