مخاطب 24- حتی با یک نگاه چشمی میتوان دریافت چیزی نزدیک به یکسوم از خودروهایی که در تهران تردد میکنند، پلاک شهرستان هستند! ماشینهایی که دلیل حضور بسیاری از آنها در پایتخت دوا و درمان است. آنطور که رئیس سازمان نظام پزشکی گفته است ۴۲ درصد پزشکان متخصص کشور در پنج کلانشهر تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز سکونت دارند. این یعنی کمتراز ۶۰ درصد از پزشکان کشور در ۴۳۴ شهر دیگر حضور دارند؛ شهرهایی که البته حضور پزشکان در آنها به تناسب برخورداریشان است و در برخی از شهرهای محروم اصلاً پزشکی حضور ندارد. همین یک دلیل کافی است تا دریابیم چرا بیش از نیمی از بیماران بستری در بیمارستانهای دانشگاهی شهرستانی هستند. بیمارانی که علاوه بر درد و رنج بیماری باید غربت و هزینههای سفر و اقامت را هم تحمل کنند.
چادرهای مسافرتی که کنار بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی همچون امامخمینی (ه) سالهاست به تصویری ثابت تبدیلشده و دیگر کسی از دیدن آنها تعجب نمیکند. اینها خانواده و کس و کار بیمارانی هستند که برای دوا و درمان راهی تهران شدهاند و برای صرفهجویی در هزینه اقامت ترجیح دادهاند در گوشهای از حیاط بیمارستان یا کنار پیادهروی خیابانهای منتهی به آن اتراق کنند. بیمارانی که بعضی در شهرهایشان هیچ پزشک متخصصی حضور ندارد و برخی دیگر دیگر تصور میکنند با حضور در پایتخت یا شهرهای بزرگ میتوانند از خدمات بهتری برای درمان برخوردار شوند. همین ماجرا هم موجب میشود بسیاری از شهرستانیها وقتی بیمار میشوند، راهی غربت پایتخت شوند و رنج سفر را به جان بخرند تا سوءمدیریت نظام سلامت کشور در توزیع عادلانه پزشک در کشور را جبران کنند و بتوانند به دکتر و دارو و درمان دسترسی یابند.
بیماران شهرستانی تا ۶۵ درصد مراجعان بیمارستانهای تهران
اگر سر و کارتان به بیمارستان و دکتر و دوا بیفتد با صفهای طویل بیمارانی مواجه میشوید که گاهی وقتها شش ماه است پشت نوبت بودهاند. ماجرا به گونهای است که خیلی وقتها بسیاری از ما برای نوبت گرفتن از پزشک مورد نظرمان به انواع و اقسام راهکارها متوسل میشویم و اینجا هم برای پیشبرد کار دنبال پارتی هستیم. آن هم در شرایطی که حدود نیمی از پزشکان متخصص در پایتخت و شهرهای بزرگ زندگی میکنند و علیالقاعده لااقل در پایتخت و شهرهای بزرگ نباید با مضیقه پزشک مواجه باشیم. در مقابل اگر به مناطقی، چون سراوان و جاسک بروید با شرایطی مواجه خواهید شد که بیماران برای سادهترین خدمات پزشکی همچون بخیه زدن ناگزیرند کیلومترها راه طی کنند. در واقع بخش مهمی از صفهای طویل تشکیل شده در مطب برخی پزشکان و بیمارستانها، بیماران شهرستانی هستند که برای درمان ناگزیر از حضور در تهران و دیگر شهرهای بزرگ هستند.
آنطور که رامین رحیمنیا، سرپرست معاونت توسعه مدیریت و برنامهریزی منابع دانشگاه علوم پزشکی تهران میگوید ۴۰ تا ۵۰ درصد بیمارانی که در بیمارستانهای دانشگاه بستری میشوند از شهرستانها میآیند.
البته این آمار و ارقام در بیمارستانهای زیرمجموعه دانشگاه شهید بهشتی انگار بیشتر است، به گونهای که پیش از این علیرضا زالی رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گفته بود ۶۵ درصد بیماران یکی از بیمارستانهای بزرگ آموزشی تهران، از شهرستان میآیند. در حالی که بسیاری از این افراد میتوانستند در شهرستانهای خودشان خدمات درمانی دریافت کنند.
نظام ارجاع راهکاری برای مدیریت نظام سلامت
از نگاه زالی راهحل این مشکل برقراری «نظام ارجاع» است و با توجه به گسترش خدمات درمانی در عرصه کشوری، نظام ارجاع میتواند بسیار کمککننده باشد تا بیماران گرفتاریهای ایاب و ذهاب و مشکلات استقرار و اقامت همراهان را نداشتهباشند.
با وجود این، نظام ارجاع و پزشک خانواده از زمان دولت هشتم قرار است اجرایی شود، اما به نتیجه نرسیدهاست! در حالی که برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع برنامه سالهاست به عنوان راهکاری برای مدیریت منابع در نظام سلامت در بیش از ۷۰ کشور دنیا در حال اجراست.
طرح ۲۰ سالهای که مغفول ماند
چیزی نزدیک به ۲۰ سال از نخستینباری که پزشک خانواده و نظام ارجاع وارد ادبیات سلامت کشورمان شد، میگذرد. نسخهای که در بسیاری از کشورها اجرایی میشود و یکی از نمونههای موفق آن نظام سلامت کشور انگلیس است و راهکاری برای مدیریت منابع سلامت و مدیریت این نظام محسوب میشود، اما در کشور ما انگار مدیران به اجرای این طرح باور ندارند و شاید هم پشت پردههایی همچون تعارض منافع مانع از اجراییشدن این طرح شدهاست. همچنانکه این برنامه ابتدا در روستاها آغاز شد و سال ۹۱ هم اجرای نسخه شهری آن در فارس و مازندران کلید خورد، اما به دلیل مناسب نبودن زیرساختها، مشخص نبودن منابع و مسائل دیگر آنطور به نتیجه نرسید. با روی کار آمدن دولت یازدهم هم پزشک خانواده جای خودش را به طرح تحول سلامت داد؛ طرحی که نه فقط موفق نبود، بلکه آنچنان نظام سلامت را بدهکار کرد که دولت دوازدهم تصمیم گرفت قطار طرح تحول را متوقف کند. با وجود این، اجرا شدن پزشک خانواده به عنوان نسخهای شفابخش برای مدیریت نظام سلامت همچنان مغفول ماند. تا اینکه دولت سیزدهم دوباره موضوع پزشک خانواده را به عنوان یکی از اولویتهای خود اعلام کرد و برای به سرانجام رساندن این طرح به سراغ زیرساختهایی همچون پرونده الکترونیک رفت.
باز هم پای تعارض منافع در میان است
سال گذشته بود که وزارت بهداشت از اجرای برنامه پزشک خانواده برای شهرهای بالای ۲۰هزار نفر جمعیت از اردیبهشت خبر داد. طرحی که حالا با تغییر نام به طرح «سلامت خانواده»و البته تغییراتی در رویکرد به شکلی جسته گریخته اجرایی میشود، اما هنوز با اجرای سراسری این طرح و دستیابی به اهداف تعیینشده فاصلهای معنادار داریم؛ فاصلهای که از نگاه معاون بهداشت وزارت بهداشت فقط با تزریق پول و منابع پر میشود، اما برخی کارشناسان و صاحبنظران اشکال کار را صرفاً در منابع نمیبینند و معتقدند این بار هم پای تعارض منافع در میان است!
همچنانکه رضا ملکزاده، وزیر بهداشت دولت سازندگی و معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت درباره آن اینگونه اظهارنظر کردهبود: «مشکل اجرا نشدن این طرح در بودجهاش نبود، بلکه بدنه خود برنامه با نظام سلامت کشور ما همخوانی ندارد. زمان وزارت دکتر پزشکیان، پزشک خانواده کلید خورد، ولی درست زمانی که میخواست به جایی برسد، با تغییر مواجه شدیم. یک گروه دیگر آمدند و بعد آن گروه جدید کار را از اول شروع کردند و همینطور گروههای دیگر، در نهایت هم که بودجه داده نشد و هنوز هم تکلیف مردم معلوم نیست!»
یک دور باطل
در فقدان ساختار قدرتمند برای توزیع عادلانه پزشک در نقاط مختلف کشور و تضمین ماندگاری آنها با تأمین زیرساختها و درآمد و ایجاد رضایت از یک سو و اجرایی نشدن نظام ارجاع و پزشک خانواده طی ۲۰ سال از سوی دیگر صفهای شلوغ در مطبها و بیمارستانهای پایتخت و چند شهر بزرگ کشور و سیل بیماران شهرستانی که به امید دوا و درمان رنج غربت و هزینههای اقامت را هم به جان میخرند، ماجرایی تکراری است و این دور باطل همچنان ادامه مییابد.