مخاطب24: یکی از پیامدهای مستقیم و اصلی جنگ در اوکراین، بازگشت فضای جنگ سرد و رشد ذهنیت «رویارویی» بود که هم اکنون بر روابط بین آمریکا و چین حاکم است. این دو قدرت بزرگ برای در اختیار گرفتن جایگاه نخست و رهبری جهان در دهه های آینده با یکدیگر رقابت می کنند و ممکن است در شرایطی کار آنها به رویارویی بکشد.
آمریکا و چین سالهاست درگیر جنگ تجاری تلخ ولی کنترل شده هستند زیرا هر طرف می داند که به دیگری نیاز دارد. در فضای جهانی سازی شده، دو ابرقدرت اقتصادی شماره یک و دو جهان راهی جز این ندارند که در قالب کانال های معینی با یکدیگر همکاری و اختلافات تجاری خود را حل کنند. اما اکنون اوضاع در حال تغییر کردن است و این تحول را می توان در سخنان «جنت یلن» وزیر خزانه داری آمریکا دید که مبنای تعامل آمریکا با چین را تغییر داد و ملاحظات اقتصادی را به نفع نگرانی های مربوط به امنیت ملی آمریکا کنار زد. یلن به این ترتیب به چهار دهه تمرکز بر اقتصاد و تجارت و اولویت دانستن آن در روابط بین دوکشور پایان داد.
هرچند چین در دو دهه اخیر همواره داشتن جاه طلبی های ژئوپلتیک را انکار کرده است ولی ما وجود چنین جاه طلبی هایی را بعد از آغاز جنگ اوکراین و نقش آفرینی های جسورانه دیپلماتیک چین در خاورمیانه و اوکراین و آفریقا، مشاهده کردیم. چین اصرار دارد در نقش «مصلح» که خوبی همه را می خواهد ظاهر شود و برای اقتصاد، نقشی محوری در ایجاد همبستگی قائل است، ولی نباید این واقعیت را نادیده گرفت که سیطره اقتصادی پکن، قطعا موجب تقویت اهمیت استراتژیک چین می شود.
ممکن است این دیدگاه درست باشد که چین نیازمند جهانی برخوردار از صلح و آرامش است تا بتواند تجارت سودآور خود را ادامه دهد ولی بزرگترین رقیب چین هم دست بسته نخواهد نشست تا تماشاگر از دست رفتن جایگاه نخست خود در اقتصاد جهان باشد. اینجا است که بیم آمریکا از «نیات خصمانه» چین خود را نشان می دهد به طوری که دولت آمریکا که همواره ترویج دهنده جهانی سازی برای حفظ امنیت ملی خود بوده است، به سمت اتخاذ تدابیری برای محدود کردن دامنه جهانی سازی پیش می رود. این روند اگر شکل بگیرد و ادامه پیدا کند، قطعا بر اقتصاد جهان تاثیر خواهد گذاشت. در این خصوص کریستین لاگارد، رئیس بانک مرکزی اروپا هشدار داد که تقسیم شدن جهان به دو بلوک بزرگ به رهبری آمریکا و چین، موجب به خطر افتادن مسیرهای تجاری و تضعیف سرمایه گذاری های مستقیم خارجی و افزایش تورم در جهان خواهد شد و تاثیری مستقیم بر سیاست های پولی و ثبات مالی خواهد گذاشت. صندوق بین المللی پول نیز پیش بینی کرده در صورت محدود شدن جهانی سازی اقتصاد، مبادلات تجاری و سرمایه گذاری کُند خواهد شد و تولید ناخالص جهان 2 درصد کاهش خواهد یافت که رقم بسیار بالا و تاثیرگذاری است.
در این اوضاع مبهم ژئواقتصادی، خطرات میدانی نمایان می شود. همه با این گفته آشنا هستند که هر بحران بزرگ اقتصادی فقط با وقوع یک جنگ حل می شود بنابراین هر جنگی، علت اقتصادی دارد. در خصوص آمریکا و چین، نقاط اختلاف و درگیری زیادی وجود دارد که هر لحظه ممکن است به انفجار منجر شود. موضوع تایوان در صدر جدول قرار دارد چرا که نه چین از اصل «بازپس گیری» این جزیره – به هر شیوه ای – دست خواهد کشید نه آمریکا از حمایت از تایوان از طریق ارسال سلاح و حمایت سیاسی صرفنظر خواهد کرد هرچند آن را به عنوان کشور به رسمیت نمی شناسد. تحرکات نظامی تایوان و چین و آمریکا در تنگه تایوان و آسمان آن ممکن است به برخوردی گسترده منجر شود.
در چنین فضایی، تنش بین آمریکا و چین در دریای چین جنوبی هم ادامه دارد و اخیرا آمریکا و فیلیپین بزرگترین رزمایش مشترک خود را در این منطقه برگزار کردند. همچنین ژاپن از ترس چین و روسیه، در حال اصلاح قانون اساسی برای تغییر دکترین نظامی و تقویت ارتش خود با تامین تسلیحات پیشرفته است. استرالیا نیز که وارد ائتلاف راهبردی با آمریکا و انگلیس شده، بزرگترین بازسازی نظامی خود را در چند دهه اخیر آغاز کرده و بر راهبرد بازدارندگی دشمنان احتمالی و دور نگه داشتن آنان از سواحل خود تمرکز کره است.
در این خصوص که آیا جنگی بین آمریکا و چین روی خواهد داد، کسی بهتر از هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا نمی تواند اظهار نظر کند. کیسینجر که مهندس بهبود روابط آمریکا و چین در دهه 1970 بود در ماه مارس امسال در مصاحبه با روزنامه اسپانیایی «الموندو» هشدار داد جنگ سرد بین آمریکا و چین، خطرناکتر از جنگ سرد قبلی خواهد بود که به فروپاشی اتحاد شوروی منجر شد. وی افزود، آمریکا و چین به دشمن یکدیگر تبدیل شده اند و هر دو کشور امکانات اقتصادی مشابهی دارند که این مسئله در زمان جنگ سرد با اتحاد شوروی وجود نداشت. به عقیده کیسینجر، جنگ بین واشنگتن و پکن می تواند به «تمدن» ضربه بزند و حتی آن را کاملا از بین ببرد. با توجه به این سخنان کیسینجر می توان گفت، آمریکا در جنگ سرد اول پیروز شد چون اتحاد شوروی کمونیستی سلطه اقتصادی خود را از دست داد ولی جنگ سرد با چین کمونیست و ثروتمند، ممکن است به جنگ واقعی تبدیل شود.