مخاطب ۲۴، در جهانی که نبردهای هوایی روزبهروز پیچیدهتر، پرهزینهتر و فناورانهتر میشود، گاه یک طراحی ساده و هوشمندانه میتواند بیش از پیشرفتهترین جنگندهها کارآمد باشد. هواپیما سوپرتوکانو (Super Tucano) یکی از همین نمونههاست؛ هواپیمایی که در نگاه اول شبیه یک هواپیمای آموزشی یا ملخدار قدیمی به نظرمیرسد، اما در واقع یکی از موثرترین ابزارهای نبردهای ضدشورشی، گشت مرزی و ملیات کم شدت در دو دهه اخیر بوده است.
ریشه سوپرتوکانو به هواپیمای EMB-۳۱۲ Tucano بازمیگردد؛ هواپیمای آموزشی ساخت شرکت Embraer برزیل که در دهه ۱۹۸۰ برای آموزش خلبانان نیروی هوایی این کشور طراحی شد. برزیلیها با درک این نکته که بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیاز به هواپیمایی کمهزینه، سبک و چند منظوره دارند، نسخهای رزمیتر و مجهزتر از آن را توسعه دادند که بعدها با نام EMB-۳۱۴ یا A-۲۹ Super Tucano شناخته شد.
سوپرتوکانو نخستین پرواز خود را در سال ۱۹۹۹ انجام داد و از سال ۲۰۰۳ وارد خدمت نیروی هوایی برزیل شد. اما شهرت جهانی آن زمانی شکل گرفت که ایالات متحده در جریان جنگهای افغانستان و عراق به این نتیجه رسید که استفاده از جنگندههای گران قیمت برای هدف قرار دادن نیروهای نامنظم و شورشی در مناطق کوهستانی یا شهری، از نظر اقتصادی و عملیاتی بههیچ وجه مقرونبهصرفه نیست. از همین رو، آمریکا با همکاری شرکت Sierra Nevada Corporation تصمیم گرفت نسخهای از سوپرتوکانو را برای استفاده در برنامه Light Air Support ارتش افغانستان تولید کند.
سوپرتوکانو هواپیمایی تک موتوره و دو سرنشینه است که از موتور توربوپراپ Pratt & Whitney PT ۶ A-۶۸ C با توان حدود ۱۶۰۰ اسب بخار بهره میبرد. این موتور توانایی رسیدن به سرعت حدود ۵۹۰ کیلومتر بر ساعت را فراهم میکند. سقف پرواز آن ۱۰۶۰۰ متر و شعاع رزمیاش حدود ۵۵۰ کیلومتر است که با مخازن سوخت اضافی میتواند تا ۱۳۰۰ کیلومتر افزایش یابد.
اما راز موفقیت سوپرتوکانو نه در سرعت، بلکه در پایداری، چابکی و سادگی نگهداری آن است. بدنه مقاوم با زره سبک، تجهیزات اویونیک پیشرفته، کابین دیجیتال با نمایشگرهای چندمنظوره (MFD) و توانایی کار در شرایط سخت اقلیمی، این هواپیما را به گزینهای ایدهآل برای کشورهایی با زیرساخت محدود و بودجه نظامی متوسط تبدیل کرده است.
سوپرتوکانو میتواند تا ۱۵۰۰ کیلوگرم مهمات حمل کند؛ از جمله: موشکهای هوا به زمین AGM-۱۱۴ هلفایر. بمبهای هدایتشونده لیزری GBU-۱۲ Paveway. راکتهای ۷۰ میلیمتری هدایتشونده یا غیرهدایتشونده. مسلسلهای دوقلوی ۱۲٫۷ میلیمتری در بالها. همچنین این پرنده قابلیت نصب سامانههای دید حرارتی (FLIR)، نشانگر لیزری و ارتباط دادهای تاکتیکی را دارد. این ترکیب باعث شده بتواند مأموریتهای گوناگونی از شناسایی و مراقبت تا پشتیبانی نزدیک هوایی (CAS) را با هزینهای بسیار پایینتر از جنگندههای جت انجام دهد.
در بسیاری از درگیریهای قرن ۲۱، تهدیدات نظامی از نوع کلاسیک نیستند؛ شورشیان، قاچاقچیان، گروههای تروریستی و نیروهای نامنظم با تاکتیکهای چریکی در مناطق صعب العبور فعالیت میکنند. در چنین شرایطی، استفاده از جنگندههایی مانند F-۱۶ یا سوخو-۳۰ پرهزینه و از نظر تاکتیکی غیرکارآمد است. در مقابل، هواپیماهایی مانند سوپرتوکانو میتوانند ساعتها بر فراز منطقه پرواز کرده، تحرکات دشمن را شناسایی و در صورت نیاز با راکت یا بمبهای سبک، هدف را از بین ببرند. مصرف سوخت پایین، قابلیت برخاست از باندهای کوتاه یا خاکی، و هزینه تعمیر و نگهداری پایین، این هواپیما را به ابزار ایدهآل جنگهای نامتقارن بدل کرده است. کشورهایی مانند کلمبیا، شیلی، هندوراس، نیجریه، لبنان و افغانستان از سوپرتوکانو در ماموریتهای واقعی استفاده کردهاند. بهویژه در کلمبیا، این هواپیما نقش تعیینکنندهای در تضعیف گروههای چریکی فارک داشت و به یکی از ارکان اصلی راهبرد ضدشورشی دولت بوگوتا بدل شد.
زمانی که نیروی هوایی آمریکا تصمیم گرفت برای ارتش جمهوری افغانستان ناوگانی از هواپیماهای سبک تهیه کند، دو گزینه اصلی وجود داشت: AT-۶ Texan II و A-۲۹ Super Tucano. پس از آزمونهای متعدد، سوپرتوکانو به دلیل عملکرد بهتردر محیطهای کوهستانی و تابآوری بالا در برابر شرایط سخت اقلیمی انتخاب شد.
در قالب برنامه LAS، بیش از ۲۰ فروند سوپرتوکانو به افغانستان تحویل داده شد. خلبانان افغان با همکاری نیروهای آمریکایی آموزش دیدند و این هواپیما به سرعت به ستون فقرات نیروی هوایی نوپای این کشور تبدیل شد. در بسیاری از عملیاتها علیه طالبان، سوپرتوکانو با بمبهای هدایت لیزری GBU-۵۸ اهداف را دقیقاً در مناطق مسکونی محدود مورد اصابت قرار داد. اما پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱ و فروپاشی ارتش افغانستان، سرنوشت این ناوگان نامشخص شد. بخشی از هواپیماها به ازبکستان گریختند و تعدادی نیز روی زمین منهدم شدند تا به دست طالبان نیفتند. با این حال، تجربه موفق عملیاتی آن در افغانستان موجب شد بسیاری از ارتشهای دیگر به خرید این پرنده علاقهمند شوند.
پس از سقوط کابل در ۲۰۲۱، تعدادی از این هواپیماها به دست طالبان افتادند و ظاهراً هنوز عملیاتی هستند، هرچند نگهداری آنها بدون حمایت فنی آمریکا چالشبرانگیز است. در گذشته، سوپرتوکانو عمدتاً علیه شورشیان داخلی در افغانستان (مانند طالبان) استفاده شد، اما اخیراً با تشدید تنشهای مرزی با پاکستان، ادعاهایی درباره استفاده از آن علیه پاکستان مطرح شده است. تنشها میان طالبان (دولت افغانستان) و پاکستان ریشه در مسائل مرزی، تروریسم و خط دیورند دارد. پاکستان متهم است که از خاک افغانستان برای عملیات علیه گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP) استفاده میکند، در حالی که طالبان میگوید پاکستان حریم هوایی آنها را نقض میکند.
در اکتبر ۲۰۲۵، درگیریها تشدید شد: انفجارهایی در کابل و ولایت پکتیکا رخ داد که طالبان آن را به حملات هوایی پاکستان نسبت داد. در پاسخ، طالبان حملات تلافیجویانه به پاسگاههای مرزی پاکستان انجام داد. بر اساس منابع پاکستانی و رسانهها، طالبان در شب ۱۱ اکتبر ۲۰۲۵ از هواپیماهای سوپرتوکانو برای بمباران پایگاههای مرزی پاکستان استفاده کرد. اهداف شامل پاسگاههای ارتش پاکستان در مناطق مرزی بود، و ادعاهایی در مورد بمباران شهر لاهور مطرح شد (هرچند این ادعا اغراقآمیز به نظر میرسد و شواهد تأییدشدهای ندارد). این اولین ادعای استفاده مستقیم از سوپرتوکانو علیه پاکستان است، اما شواهد مستقل محدود است و ممکن است بخشی از پروپاگاندای جنگی باشد. درگیریها منجر به کشته شدن حداقل ۲۳ سرباز پاکستانی و ۹ مبارز طالبان شد، و پاکستان مرزها را بست.
یکی از مهمترین مزایای سوپرتوکانو هزینه عملیاتی بسیار پایین آن است. در حالی که پرواز هر ساعت یک جنگنده F-۱۶ حدود ۲۵ هزار دلار هزینه دارد، برای سوپرتوکانو این رقم بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ دلار است. علاوه بر آن، تعمیر و نگهداری این هواپیما به راحتی در آشیانههای معمولی یا حتی پایگاههای موقت میدانی قابل انجام است. قطعات یدکی آن در بازار جهانی در دسترس است و نیاز به زیرساخت پیچیده ندارد. از دید کشورهایی که به دنبال خودکفایی نسبی در حوزه دفاعی هستند، این ویژگی بسیار ارزشمند است.
از منظر تاکتیکی نیز، سوپرتوکانو درارتفاع پایین و با سرعت کم میتواند پشتیبانی نزدیک دقیق و مؤثر از نیروهای زمینی فراهم کند، بدون آنکه خطرات بالای پرواز با جتهای پرسرعت را داشته باشد. ترکیب سامانههای دید حرارتی و نشانگر لیزری به خلبان اجازه میدهد حتی در شب یا شرایط بد جوی اهداف را مورد اصابت قرار دهد.
در دهه اخیر، موجی از پروژههای مشابه در جهان شکل گرفته است. هواپیماهایی، چون AT-۶ Wolverine، Archangel (ساخت IOMAX آمریکا)، L-۱۵۹ ALCA (چک)، KT-۱ Woongbee (کره جنوبی) و Yakovlev Yak-۱۳۰ (روسیه) در رده هواپیماهای تهاجمی سبک یا آموزشی پیشرفته قرار دارند.
با این حال، سوپرتوکانو همچنان پرفروشترین و اثباتشدهترین گزینه در این کلاس است. تا سال ۲۰۲۵ بیش از ۲۶۰ فروند از آن به بیش از ۱۵ کشور صادر شده است. رمز ماندگاری آن در ترکیب طراحی ساده، اما هوشمند، عملکرد قابل اعتماد، و تجربه رزمی موفق نهفته است؛ چیزی که بسیاری از رقبای کاغذی فاقد آن هستند.
در دهه آینده، انتظار میرود نقش سوپرتوکانو در مناطق بحران زده به ویژه آفریقا و آمریکای لاتین پررنگتر شود. کشورهای آفریقایی مانند نیجریه، مالی، موزامبیک و بورکینافاسو با تهدید گروههای تروریستی و شورشی مواجهاند و نیاز به هواپیماهای کمهزینه برای گشت هوایی و عملیات ضدتروریستی دارند. از سوی دیگر، برخی کشورها از سوپرتوکانو برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، گشت مرزی و حفاظت از منابع طبیعی استفاده میکنند. پروازهای طولانیمدت، توانایی کار در دماهای بالا و ارتفاعات زیاد، و قابلیت فرود روی باندهای خاکی باعث شده این هواپیما به گزینهای چندمنظوره برای مأموریتهای نظامی و انتظامی تبدیل شود.
در عصر پهپادها و جنگندههای نسل پنجم، شاید وجود یک هواپیمای ملخدار با ظاهری ساده عجیب به نظر برسد. اما واقعیت این است که ماهیت نبردهای امروز بیشتر به مهندسی هزینه و کارایی وابسته است تا به شکوه فناوری صرف. سوپرتوکانو در واقع بازگشت به فلسفهای قدیمی در طراحی نظامی است: "بهاندازه نیاز، نه بیش از آن. "
در بسیاری از مأموریتها، آنچه اهمیت دارد دقت، ماندگاری و پوشش هوایی مستمر است، نه سرعت فراصوت یا سامانههای پیچیده راداری. به همین دلیل است که حتی ارتشهایی، چون آمریکا نیز به فکر احیای دستهای از هواپیماهای تهاجمی سبک برای پشتیبانی از نیروهای ویژه یا عملیات ضدتروریستی افتادهاند. این نوع هواپیماها با هزینه کمتر، انعطاف بیشتر و خطر پایینتر میتوانند در کنار پهپادها نقش مکمل ایفا کنند.
اگرچه ایران تاکنون برنامه رسمی برای خرید یا ساخت نمونهای مشابه سوپرتوکانو اعلام نکرده، اما تجربه برزیل میتواند برای صنایع هوایی کشور آموزنده باشد. در شرایطی که تحریمها، محدودیتهای بودجهای و نیاز به خوداتکایی، صنایع دفاعی را به سمت نوآوریهای کمهزینه و کاربردی سوق میدهد، الگوی سوپرتوکانو برای ایران یک پیام روشن دارد: ساخت یا مهندسی معکوس یک هواپیمای تهاجمی سبک و چندمنظوره، با تمرکز بر قابلیت عملیاتی در میدان و سادگی نگهداری، میتواند توجیه فنی و اقتصادی داشته باشد.
اگر طرحی شبیه سوپرتوکانو در دستور کار قرار گیرد، چند محور فنی و عملیاتی باید مورد توجه ویژه باشند:
سیستم اویونیک مدرن و باز: استفاده از اویونیک قابل ارتقاء با استانداردهای باز (open architecture) که امکان یکپارچهسازی سامانههای بومی، نمایشگرهای چندمنظوره و لینکهای داده تاکتیکی را فراهم کند.
ماژولار بودن تسلیحات و اویندکس: طراحی سختافزار حمل مهمات و سامانههای هدفگیری به صورت ماژولار تا امکان حمل تسلیحات هدایتشونده لیزری، موشکهای ضدزره یا مخازن شناسایی (pod) ساده باشد.
توان موتور و نگهداری: انتخاب موتوری که هم از نظر توان و هم از نظر در دسترسپذیری قطعات و سهولت تعمیر مناسب باشد؛ در این زمینه همکاری با شرکای قابل اتکا یا توسعه موتورهای توربوپراپ بومی اهمیت دارد.
نیروی انسانی و آموزش: حتی سادهترین هواپیماها نیاز به خلبانان و تیمهای نگهداشت آموزشدیده دارند؛ طراحی برنامه آموزشی کارآمد و شبیهسازی پروازها در اولویت باید قرار گیرد.
حفاظت الکترونیکی و تعامل با پهپادها: در میدانهای عملیاتی امروزی، توان الکترونیکی (EW) و قابلیت تعامل با پهپادها و سنسورهای دوردست، برگ برنده است؛ ادغام سامانههای هشدار راداری، شناسایی دوست-دشمن (IFF) و لینکهای دیتا توصیه میشود.
سوپرتوکانو یا هر هواپیمای سبک تهاجمی دیگر محدودیتهای ذاتی دارد که در تصمیمگیری باید لحاظ شوند:
آسیب پذیری در مقابل سامانههای دفاع هوایی: ملخدار بودن و پرواز در ارتفاع پایین، این هواپیماها را نسبت به موشکهای دوش پرتاب و سامانههای پدافند کوتاهبرد آسیبپذیر میکند؛ بنابراین برنامهریزی عملیاتی باید همراه با تاکتیکهای کاستن از ریسک و حمایتهای پدافندی باشد.
محدودیت بار تسلیحاتی و سرعت عکسالعمل: در مقابل جتها، توان حمل مهمات و سرعت دسترسی به هدف محدودتر است؛ بنابراین باید مأموریتها را با دقت انتخاب و اصلاح کرد. قابلیت بازدارندگی محدود: این دسته از هواپیماها برای حضور در درگیریهای سنگین و مقابله با نیروی هوایی مدرن طراحی نشدهاند؛ برای تعادل راهبردی نباید جایگزین نیروی هوایی متعارف شوند بلکه مکمل آنها هستند.
یک چشمانداز منطقی، همزیستی هماهنگ سوپرتوکانو با مجموعهای از پهپادها و سنسورهاست. پهپادهای شناسایی میتوانند اهداف را کشف و ردیابی کنند، سپس سوپرتوکانو با سرعت عمل و حمله دقیق وارد عمل شود؛ یا بالعکس، هواپیما میتواند به عنوان پلتفرمی برای کنترل پهپادهای تاکتیکی کوچک بهره بگیرد. این تعامل باعث افزایش انعطاف پذیری و اثربخشی نیروی هوایی در مأموریتهای ضد شورش، مقابله با قاچاق و حفاظت از مرزها میشود.
برای تصمیم گیران نظامی، سوپرتوکانو یک یادآوری است که تنوع رزمی و تطبیق ابزار با ماموریت، از صرف هزینههای کلان مؤثرتر است. برای سازندگان داخلی نیز فرصت وجود دارد تا با سرمایه گذاری معقول در بالگردها و هواپیماهای سبک، حلقهای از محصولات صادراتی منطقهای ایجاد کنند که هم سودآور و هم راهبردی باشد. برنامهریزی تولید باید همزمان به سمت استانداردسازی، توسعه زنجیره تأمین داخلی و ارتقای قابلیتهای نرمافزاری برود.
«A-۲۹ سوپرتوکانو» نماد یک رویکرد عملیاتی و اقتصادی در طراحی و کاربرد هوایی است؛ پرندهای که با تکیه بر سادگی، قابلیت نگهداری آسان و توانمندیهای عملیاتی در مأموریتهای ضد شورشی و گشتهای مرزی، جایگاه ویژهای در ادوات نظامی کشورهای در حال توسعه یافته است. تجربههای جهانی نشان دادهاند که در میدان جنگ واقعی، ترکیب درست از فناوری، هزینه و تاکتیک است که نتیجه میدهد — نه صرفاً تکیه بر پیچیدهترین یا گرانترین سامانهها.
برای کشورهایی که با محدودیتهای بودجه و نیاز به عملیاتهای روزمره و دقیق مواجهاند، الگوبرداری از مدل سوپرتوکانو — چه از طریق خرید، چه از طریق مشارکت فنی یا توسعه بومی — میتواند گزینهای هوشمندانه و استراتژیک باشد. در نهایت، بازگشت به منطق «بهاندازه نیاز» و تأکید بر عملیاتپذیری و قابلیت ارتقاء است که این کلاس از هواپیماها را در دهههای آینده نیز relevant و ضروری نگه خواهد داشت.