به گزارش مخاطب ۲۴: پس از مرگ پدرش در سانحه هوایی در سال ۱۳۳۳، او به ایران آورده شد و تحت سرپرستی دربار پهلوی قرار گرفت. از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۰، به دلیل نداشتن فرزند پسر از محمدرضا شاه، عملا وارث تاج و تخت ایران بود، اما با تولد رضا پهلوی در ۱۹۶۰، این جایگاه را از دست داد.
علی پاتریک به دلیل اختلافات با دربار، بهویژه اعتقاد به نقش عمویش در مرگ پدرش، از خاندان پهلوی فاصله گرفت. او پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران ماند و نام خود را به علی اسلامی تغییر داد.
علی پاتریک به دلیل اختلافات با دربار، بهویژه اعتقاد به نقش عمویش در مرگ پدرش، از خاندان پهلوی فاصله گرفت. او پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران ماند و نام خود را به علی اسلامی تغییر داد..
او با زنی سوییسی و مسلمان به نام سونیا ازدواج کرد و سه فرزند به نامهای داود (۱۳۵۰)، هدی (۱۳۵۱) و محمد یونس (۱۳۵۶) دارد. پس از خروج از ایران در سال ۱۹۶۱ به سوئیس مهاجرت کرد و هماکنون آنجا زندگی میکند. وی در مصاحبهای در سال ۱۳۸۹ گفت به دلیل فشارهای رضا پهلوی و آمریکا امکان انتشار کتاب یا فعالیت رسانهای در اروپا ندارد.
آنچه را که از نظر میگذراتید، بازنشر گفتگویی قدیمی با علی پاتریک پهلوی است که در آن تاریخ انقلاب و سقوط پهلویها را روایت کرده است، متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
آقای علی پهلوی کمی از اوضاع خودتان برایمان بگویید، کجا و با چه کسی زندگی میکنید، کجا مشغول به فعالیت هستید؟
ابتدا شما بگویید که چه چیزی در من جالب بود که من را برای مصاحبه انتخاب کردید؟
شما یکی از نوادر افرادی در خاندان پهلوی هستید که هم سرگذشت متفاوتی از سایر افراد این خاندان داشته و هم اینکه ظاهرا به علت انتقاد زیاد از آنها مورد اذیت و آزار آنها هم بودهاید.
بله واقعیت این است که الان من فقط مینویسم. آمریکا و رضا پهلوی من را در اروپا خفه کردهاند، نمیتوانم کتاب چاپ کنم. مثل اینکه وجود ندارم، بنابراین فقط مینویسم. کتاب مینویسم ولی چاپ نمیشود. کار من فقط این است.
اجازه صحبت که دارید؟!
نه! سرویسهای مخصوص آمریکا به من اجازه حرف زدن هم نمیدهند. اگر حرف بزنم صدای قطرهای که از طاق بیفتد را هم نمیدهد.
به صورت مشخص میگویید چه برخوردی با شما میکنند؟
من سال ۱۹۸۲ با جیب خالی از ایران آمدم، مثل سایر ملت هم که دزدی نکرده بودم، مجبور شدم کار کنم تا بشوم ژورنالیست. برای مجلههای «پاری ماچ» و «لکس پرس» مینوشتم تا اینکه امریکا و رضا پهلوی دستوراتی دادند و تمامی درها به روی من بسته شد. من آن موقع نمیدانستم از این کارها هم میتوانند در مهد دموکراسی انجام دهند! از آن زمان به بعد مانند سنگی که از کوه بیفتد، من هم گدا شدم و در خیابانها گدایی میکردم.
یک پهلوی متفاوت:چرا خاندان پهلوی «علی پاتریک» را طرد کردند؟
این موضوع به چه سالی باز میگردد؟
از سال ۱۹۸۷ خفه کردن من شروع شد. گدا شدم تا اینکه کسی پیدا شد و اتاقی به من داد. در فرانسه حقوقی هست که همه باید داشته باشند، اما اگر آدرس نداشته باشی، آن حقوق به شما تعلق نمیگیرد، زمانی که سرپناه پیدا کردم، آن حقوق را هم گرفتم و کمکم بالا آمدم.
برخورد رضا پهلوی بخاطر مذهبی بودن شما است یا دلیل دیگری دارد؟
این رفتار رضا و مادرش از ابتدا به خاطر مذهبی بودن شروع شد. ناراحت بودند که چرا مسلمان شدم. همیشه میترسیدند. ۱۹۵۴ و ۱۹۶۰ که ولیعهد بودم آنها فکر میکردند میخواهم شاه شوم ولی من هیچ علاقهای نداشتم، اما آنها این حرفها را نمیفهمند و فکر میکردند افکار من هم مثل خودشان است. همیشه گفتهام که اگر سلطنت را هم به من میدادند، میگفتم نه! چون کار من نیست. من وجدان دارم، شاه هر چقدر هم حسابی باشد به خاطر دربار کور میشود.
رضا پهلوی تا به حال از شما شکایت هم کرده؟
همه چیز بدون سر و صدا بود. من شغل خبرنگاری را از دست دادم، دیگر هیچ روزنامه یا مجلهای هم من را به کار نگرفت، این نشان میدهد که فرانسه آزاد نیست. میگویند آزادی هست ولی بسیار ناآزاد است. این را خودم آزمایش کردم و روی حرف کسی نمیگویم.
در حال حاضر مشکل آنها با شما چیست؟
آنها خیلی قدرت دارند، بیش از آنکه تصور میکنیم. امریکا هر کاری میتواند در اروپا انجام دهد بدون اینکه آب از آب تکان بخورد. بهطور مثال کتاب چاپ شدهام را از کتابخانهها جمع کردند.
موضوع کتابتان چه بود؟
درباره اسلام بود.
در حال حاضر آنجا با کسی ارتباط دارید؟ خصوصاً خاندان پهلوی؟
با هیچ کس. البته با چند ایرانی دوست بودم. الان در روستای دور افتادهای در سوئیس هستم. اینجا همه آلمانی هستند و من آلمانی بلد نیستم، اما خدا را شکر. من مسلمان هستم البته نه مسلمان ظاهری. همیشه میگویم هر چی خدا بخواهد. قبلا در ایران با چند نفر ارتباط داشتم، اما دیگر ارتباط ندارم. فقط سال گذشته آقای اکبر نبوی ۱۸۰ ساعت فیلم از من گرفت.
یک پهلوی متفاوت:چرا خاندان پهلوی «علی پاتریک» را طرد کردند؟
آقای پهلوی به عقب برمیگردیم. به زمانی که پدر شما فوت کرد. کمی از چرایی فوتشان توضیح دهید.
من تحقیق کردم هواپیمای پدر من پس از افتادن جای سوختگی نداشت، منفجر نشده بود، یعنی هیچ بنزینی نداشت. فکر میکنم یک اتفاق بوده اگر اتفاق نباشد، کار انگلیس است. آنها میدیدند پدرم آدم قلدری بود، میگفتند مثل رضاشاه میشود و روزی ما را اذیت میکند. همه میگفتند کار شاه بود، من ضد شاه بودم، اما میگویم کار شاه نبود.
چرا؟
چون شاه عاشق برادر کوچکش بود و محال بود وی برادرش را بکشد.
پس شما هیچوقت در این داستان به شخص شاه مظنون نبودید؟
نه هیچ وقت.
سوء قصد به جان شاه نداشتید در این رابطه؟
هیچ وقت به جان هیچکس سوء قصد نکردم.
از خاطره اولین دیدار با شاه بگویید، چه زمانی بود و چه اتفاقی افتاد؟
من را بار اول به کاخ سفید در خیابان پهلوی (ولیعصر) بردند. شاه با لباس نظامی و تمام مدالهایش ایستاده بود. ثریا هم آن طرف بود. من فقط ۷ سالم بود. واقعاً از آنها ترسیدم. مثل خرگوش فرار کردم.
تنها به این دیدار رفته بودید؟
با مادرم بودم، اما نگذاشتند ایشان به اتاق شاه بیاید. مادرم در راهرو ماند. یادم نیست در فکر کودکیام چه گذشت ولی خیلی وحشت کردم.
هیچ رابطه حسی بین شما و شاه نبود؟
ازش بدم نمیآمد، اما مثل عمو هم نبود، همیشه برایم شاه بود. البته اینگونه رابطه با تمام دربار بود. پهلویها همیشه خودشان را میگرفتند، با اینکه در آن زمان ولیعهد بودم، بچه فرانسوی هم بودم و همیشه من را پایین نگه میداشتند.
کمی از زندگی خودتان در دربار بگویید، چگونه آن دوران را سپری کردید؟
در قانون اساسی آمده بود که شاه باید همیشه یک ولیعهد داشته باشد و تنها کسی که میتوانست شاه شود من بودم. برادرهای ناتنی شاه، مادرهای قاجار داشتند و خون قاجار طبق قانون اساسی قدغن بود.
در قانون اساسی آمده بود که شاه باید همیشه یک ولیعهد داشته باشد و تنها کسی که میتوانست شاه شود من بودم. برادرهای ناتنی شاه، مادرهای قاجار داشتند و خون قاجار طبق قانون اساسی قدغن بود.
شاه من را از مادرم گرفت و به پانسیون فرستاد، مادرم من را از پانسیون دزدید و به فرانسه برد. شاه از رئیسجمهور فرانسه خواست من را به ایران بازگرداند، بهدلیل اینکه من در فرانسه به دنیا آمده بودم و اصلیت فرانسوی هم دارم. این درخواست رد شد. بالاخره ما راضی شدیم که دوباره به ایران بازگردیم. شاه معلمانی برای من گذاشت. بدون سرو صدا بزرگ شدم، وقتی ۱۳ ساله شدم اولین پسر شاه (رضا پهلوی) به دنیا آمد و من از برنامه ولیعهدی رها شدم. ۱۸ ساله که شدم به آمریکا رفتم و ادیان خواندم. بعد به ایران بازگشتم و بهمن حجت کاشانی به من گفت "اینجا مملکت اسلامی است، تو که همه ادیان را خواندی، چرا قرآن نمیخوانی؟ " اینگونه شد که ۱۲ سال با آیتالله ملایری قرآن آموختم.
از سال ۱۹۷۲ زمینهایم در گرگان را دست خودم گرفتم. در این منطقه بودم که متوجه شدم عدالت پولی است! به قدری دنبال احقاق حق مردم رفتم که ساواک تصمیم گرفت من را کمونیست بخواند و ۱۹۷۵ به این جرم در اوین زندانی شدم، در حالیکه من ضدکمونیست هستم و کارل مارکس را قبول ندارم. در ایران آن زمان هر کسی را که میخواستند خفه کنند میگفتند کمونیست است، نمیگفتند مسلمان است. ۱۷ روز در زندان روزی ۴ ساعت سوال و جواب بعد از ۱۷ روز فهمیدند کمونیست نیستم! حتی چند روحانی معروف هم وقتی از ماجرا باخبر شدند از جوابهایم به ساواک خیلی راضی بودند.
من باید بین شاه و قرآن یکی را انتخاب میکردم. نمیتوانستم بهخاطر عمویم به قرآن پشت کنم. بالاخره آزادم کردند ولی ۲ سال من را خانهنشین کردند. بعد از آن تا اواخر ۱۹۷۷ خانه نشین بودم. در این ۲ سال فقط یکبار مکه رفتم آنهم با پاسپورت جعلی به نام «اسلامی اصل» حتی نگذاشتند با اسم پهلوی به مکه بروم.
به نظر شما انقلاب اسلامی در ایران مردمی بود؟
بله، خیلیها در این انقلاب بودند، تنها کسی که در این انقلاب نبود، گارد شاهنشاهی بود.
چه عواملی به سقوط شاه کمک کرد؟
فرح عامل مهمی برای انقلاب بود و کارهای زننده کرد. اطرافیان همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبهای بود. از زمانی که مسلمان شدم دیگر به دربار نرفتم ولی قبل از آن میرفتم و اوضاع را میدیدم. واقعاً خجالتآور بود.
فرح عامل مهمی برای انقلاب بود، به قدری کارهای زننده کرد. اطرافیان همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبهای بود. از زمانی که مسلمان شدم دیگر به دربار نرفتم ولی قبل از آن میرفتم و اوضاع را میدیدم، واقعاً خجالتآور بود.
یک بدی که شاه داشت این بود که بهراحتی میشد هندوانه زیربغلش گذاشت. احتیاج داشت که بهش بگویند: قربان شما فوقالعاده هستی، شما نور جهان هستی، اگر این حرفها را میزدی، هرچی که میخواستی ازش میگرفتی. شاه از این لحاظ ضعیف بود.
به نظر شما مهمترین دلیل سقوط شاه چه بود؟
اطرافیان و فرح پهلوی کارهایی کردند که هم مخالفت روحانیت را بهدنبال داشت و هم ملت را زده کردند. یادم میآید وقتی روی زمین کار میکردم، زارعین تلویزیون خریده بودند، (من تلویزیون را برای خود قدغن کرده بودم). یک روز متوجه شدم کسی سر کار نیست. دیدم در اتاق ۱۰ نفر نشستهاند و یک خواننده فرانسوی که آواز میخواند را میدیدند. انگار یک آدم از کره مریخ دیدهاند و با دهان باز به آن نگاه میکردند. شاه میخواست مردم مسلمان ایران را عوض کند. این یکی از دلیلهای مهم انقلاب است. آنقدر وضعیت بد شده بود که حتی چندین بار دیدم زمانی که مردم میگفتند «مرگ بر شاه» درباریان کادیلاک خود را کنار میگذاشتند و با مردم شعار میدادند. شاه دیگر کسی را نداشت و نمیتوانست که بماند.
نقش فرح در سقوط شاه چه بود؟
اول اینکه شاه فرح را عصبانی کرد. شاه خیلی بیوفایی کرد. فرح خیانت زیادی از شاه دید که من به چشم عوض شدنش را دیدم. فرح خواست جبران کند. شاه سال ۱۹۷۵ سرطان گرفت و ضعیف شد و تحت درمان قرار گرفت، فرح از روی عقده خواست بگوید من مملکت را در دست دارم و شاه هیچکاره است و کارهای نابهجایی کرد که مردم عصبانی شدند.
بعد از انقلاب اسلامی در ایران چه کردید؟
پس از انقلاب در ایران ماندم و نرفتم و حس نمیکردم در خطرم. با آیتالله طالقانی دوست بودم. خیلی آزادانه حرفهایم را میزدم. یک روز یکی از مسئولان امنیتی آن دوران به من گفت آقای اسلامی - بعد از انقلاب به من میگفتند اسلامی- گویا شما پاسپورت فرانسوی هم دارید و میتوانید جای جاسوس گرفته شوید. گفتم ندارم ولی اگر بخواهم میتوانم داشته باشم. تمام اسنادم را گرفت و پس از یکی - دو ماه گفت اسنادت در اوین است، برو اوین. به آیتالله پسندیده، آیتالله قمی و تمام آیتاللههایی که میشناختم، گفتم برم اوین؟ گفتند نرو، از خاندان پهلوی کسی دستگیر نشده که یک جوجه پهلوی دستگیر شود. خلاصه بالاخره به آنجا رفتم. میخواستند من را نگه دارند که بعضی از روحانیون نامه نوشتند که این را آزاد کنید.
سال ۱۹۸۲ زیر نظر آیتالله خلخالی دادگاهی شدم و شنیدیم قرار است حکم اعدام برایم صادر شود. (البته این را آقای پسندیده به من گفت). آیتالله گیلانی به آیتالله خمینی گفت که فلانی (من) بیگناه است. گویا آیتالله خمینی چند خط نوشتند که من را رها کنند. البته به چشم ندیدم ولی شنیدم. با آیتالله پسندیده دوست نزدیکی بودم، مرد خیلی خوبی بود. من با اکثریت روحانیت دوست بودم.
سال ۱۹۸۲ زیر نظر آیتالله خلخالی دادگاهی شدم، شنیدیم که قرار است حکم اعدام برایم صادر شود. (البته این را آقای پسندیده به من گفت). آیتالله گیلانی به آیتالله خمینی گفت که فلانی (من) بیگناه است. گویا آیتالله (امام) خمینی چند خط نوشتند که من را رها کنند. البته به چشم ندیدم ولی شنیدم. با آیتالله پسندیده دوست نزدیکی بودم، مرد خیلی خوبی بود، من با اکثریت روحانیت دوست بودم.
چون من قرآن را با عظام یاد گرفتم، آنها دید خوبی از من داشتند، سفارش من را پیش امام کردند. یادم میآید آیتالله پسندیده یک روز با خنده به من گفت: من به آقا (امام) گفتم شما آدم خوبی هستید، آقا گفت چطور میشود در خانواده پهلوی آدم خوبی هم باشد؟
به نظر شما اگر بعد از رضاشاه فرزند دیگری به سلطنت میرسید، باز هم اوضاع همان طور پیش میرفت؟
اینگونه اتفاق افتاد، یعنی باید این اتفاق میافتاد، نمیتوانیم تاریخ را دوباره بنویسیم.
فکر میکنید خاندان پهلوی شانسی برای بازگشت به قدرت دارند؟
خدا نکند، خدا نکند!
آخرین دیدارتان با شاه به چه زمانی بر میگردد؟ چه خاطرهای از آن روز برایتان مانده؟
سال۱۹۷۰ مسلمان شدم. از آن زمان به بعد دیگر شاه را ندیدم. تابستان قبل از آن که مسلمان شوم، به نوشهر رفتم. آنجا اسکی روی آب بازی میکرد. من هم در این ورزش تبحر داشتم. آنجا ۲ هفته با شاه بودم و اسکی بازی کردیم. البته با هم صحبت نمیکردیم. من در گروه بودم. شاه با خیلیها تماس نداشت. چند تا دوست داشت مثل پرویز بوشهری، یحیی عدل، تیمسار خاتم. سایرین مانند گروهی گوسفند بودند که آن اطراف علف میخوردند.
پس از آن دیگر شاه را ندیدید؟ بعد از فوت هم به مراسمش نرفتید؟
من پاریس بودم، حتی پولی هم نداشتم که بروم. هنوز خبرنگار نشده بودم. تمام فکرم کار بود. دو سال خبرنگار بودم.
درباره مذهبی شدن خودتان بیشتر بگویید. فرآیند مذهبیشدن چه واکنشی از سوی پهلوی داشت؟
اول ترسیدند، مسخره کردند، بعد که دیدند من پافشاری میکنم و شوخی ندارم، سیاست دیگری بر پا کردند و گفتند علی کمونیست است، نگفتند مسلمان است. آن زمان کسی را برای مسلمان بودن نمیگرفتند. فحش بزرگ کمونیست بودن بود. بعد از اینکه گفتند کمونیست است کار من زار شد.
به نظرتان اگر شما شاه ایران میشدید، سرنوشت پهلویها بهتر میشد؟
من شاه بشو نبودم، چون لیاقتش را نداشتم. شاه کسی است که به مردم زور بگوید؟ قطعاً نه! من اگر شاه میشدم نوکر مردم بودم نه اربابشان. شاه اصلی ملت است.
اشاره به خودکشی علیرضا پهلوی میکنم. قبل از آن هم خودکشی لیلا پهلوی بود. چه اتفاقاتی در خاندان پهلوی در حال وقوع است که یکی پس از دیگری دست به خودکشی میزنند؟
من با آنها هیچ ارتباطی ندارم. فقط شنیدم لیلا اوردوز کرد. نخواست خودکشی کند، اما کارهایی کرد که خودش را کشت. لیلا عاشق مردی شده بود و مادرش مخالف ازدواج آنها بود، لیلا زجر میکشید و آخر هم کارهای دیوانگی کرد.
میگویند علیرضا هم خودکشی کرده، بالاخره شما جزئی از خانواده پهلوی هستید، فکر میکنید دلیل خودکشی علیرضا چه بود؟
علیرضا را نمیدانم.
دلیل مرگش را حدس هم نمیزنید؟
کم و بیش مانند جریان لیلا بود. علیرضا پسر حساسی بوده. فرح و رضا نمیگذاشتند علیرضا بالا بیاید و خفهاش میکردند، مطمئنم. شاید این یکی از دلایل خودکشی بود. اینکه میگویند از مملکت دور بود و پدرش مرد درست نیست. ایرانیهای بسیاری هستند که از مملکت بیرون آمدند و پدرشان فوت کرد، اما خودکشی نکردند.
در حال حاضر مشغول چه فعالیتی هستید؟
فرح و رضا نمیگذاشتند علیرضا پهلوی بالا بیاید و خفهاش میکردند. شاید این یکی از دلایل خودکشی بود. اینکه میگویند از مملکت دور بود و پدرش مرد درست نیست. ایرانیهای بسیاری هستند که از مملکت بیرون آمدند و پدرشان فوت کرد، اما خودکشی نکردند.
هیچ کاری ندارم. سر هر کاری بروم اینها کارم را میگیرند. الان روی دوش یکی از بچههایم نشستهام، نانش را میخورم و زیر طاقش هم نشستهام. هیچی ندارم.
مطبوعات ایران را رصد میکنید؟
بله تا آنجایی که اینترنت اجازه بدهد.
اگر به ایران بازگردید در کدام نشریه فعالیت کنید؟
درست نمیشناسم. باید بیایم و ببینم کدام بهتر است و به من میخورد.
اطلاعاتی درباره فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران و مخالفتهای غربیها با این فعالیتها دارید؟ هستهای شدن ایران را نشانه قدرت ایران میدانید؟
هر کشوری اجازه این فعالیت دارد. به طور کلی نفت را بد میدانم بنابراین اتم و قدرت هستهای بسیار بهتر است. این قدرت میتواند برای مملکت ما مفید و مهم باشد. ایران باید هستهای باشد، چراکه نه؟
منبع: تابناک