کد خبر: ۴۳۹۲
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۹:۱۶

مرد سوری در پرونده مونا حیدری (غزل) کیست؟

خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتاب‌ها مختلفی را داشت از ابعاد تازه‌ای از این ماجرا می‌گویند.
مرد سوری در پرونده مونا حیدری (غزل) کیست؟

به گزارش سرویس اجتماعی مخاطب ۲۴ به نقل از فارس، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگوی خبرنگار فارس با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.

 

مرد سوری در پرونده مونا حیدری (غزل) کیست؟


به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.


بیشتر بخوانید: مونا حیدری که بود؟

بیشتر بخوانید: دولت به ماجرای قتل مونا حیدری واکنش نشان داد




سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست!

به دنبال خانواده قاتل و مقتول

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.

در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.

دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد، با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.

هیچ کس در خانه مقتول نیست

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود، اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.

به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.

به همین دلیل فاصله خودم را با منزل قاتل حفظ کردم، اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم

 

.

اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند، اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد، اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد گرفتیم، اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود، اما هر چه از نبودن غزل می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.

مادر سجاد می‌گوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.

غزل با مرد غریبه عقد کرد

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.

جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.

غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.

طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند، اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.

خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلا‌های غزل را برده بود.

از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و...، اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.

پسرم به مرد سوری (همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.

پسرم تهدید کرده بود غزل را می‌کشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدید‌های سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند، اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل را از ان‌ها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت.

به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم بی‌غیرتی نیستم.

غزل یک پسر دارد

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم، اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.

وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.

خبرنگار فارس، برای مصاحبه و شنیدن صحبت‌های خانواده‌های مقتول نیز تلاش کرد، اما مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.

به گزارش فارس، قوانینی که عفو و یا تخفیف مجازات برای قتل‌های این‌چنینی را شامل می‌شوند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی به شمار می‌روند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.

آخرین اخبار
پربازدید ها
تصاویر
صفحه خبر بالای تصاویر
اخبار داغ
ماده ۴۷۷ در پروند تتلو چه معنایی دارد؟ ماده ۴۷۷ در پروند تتلو چه معنایی دارد؟
وکلای تتلو از اعمال ماده ۴۷۷ برای وی خبر دادند و یک وکیل دادگستری درخصوص این ماده توضیحاتی داد. مهسا ولی‌پور، وکیل دادگستری با اشاره به اهمیت ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری به دیده بان ایران گفت: وی در پاسخ به این سوال که آیا ازدواج تتلو میتواند منجر به تخفیف تا نقض حکم تتلو شود گفت: اینکه آیا ازدواج امیرحسین مقصودلو می‌تواند در شکسته شدن حکم اعدامش موثر باشه یا خیر باید عرض کنم که از منظر قانونی چه در قانون آیین دادرسی کیفری و چه در قانون مجازات اسلامی همچین ماده‌ای نداریم که ازدواج را دلیلی بر تخفیف مجازات یا سقوط مجازات یا حتی توقف اجرای حکم داشته باشد بنابراین ازدواج امیرحسین مقصودلو در حکم اعدامش موثر نیست و باید ببینیم که شعبه خاص دیوان عالی کشور قرار است چه تصمیمی بگیرد این ازدواج شاید صرفاً بتواد اماره‌ای بر اصلاح و توبه مرتکب باشد
بدون معطلی کارت سوخت بگیرید بدون معطلی کارت سوخت بگیرید
مدیرعامل شرکت ملی پخش فراورده‌های نفتی از تحویل کارت سوخت ظرف مدت یک هفته خبر داد.
کدام استان ها بالاترین و پایین ترین مانده سپرده بانکی را دارند؟ کدام استان ها بالاترین و پایین ترین مانده سپرده بانکی را دارند؟
تازه‌ترین داده‌های منتشر شده توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد که تا پایان اسفند ماه ۱۴۰۳، مجموع مانده سپرده‌های بانکی کشور به عدد قابل توجه ۱۳۵۲۵ هزار میلیارد تومان رسیده است. این رقم نسبت به اسفند ۱۴۰۲ رشدی چشمگیر را تجربه کرده و گویای روند ادامه‌دار افزایش نقدینگی در شبکه بانکی است.
هشدار پلیس فتا به دانش آموزان هشدار پلیس فتا به دانش آموزان
رئیس پلیس فتا فراجا با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی مدارس کشور نسبت به افزایش فعالیت کلاهبرداران در فضای مجازی که با وعده‌های فریبنده اقدام به فروش سوالات یا پاسخ‌نامه امتحانات نهایی می‌کنند، هشدار داد.
آخرین بلایی که پرسپولیس سر بیرانوند آورد! آخرین بلایی که پرسپولیس سر بیرانوند آورد!
تیم حقوقی پرسپولیس با توجه به طولانی شدن روند رسیدگی به استیناف خواهی در پرونده شکایت بابت فسخ غیر موجه قرارداد از سوی دروازه‌بان پیشین خود، لایحه جدیدی را به فدراسیون فوتبال ارسال کرد.
صدور گواهی الکترونیکی انحصار وراثت از چه زمانی انجام می‌شود؟ صدور گواهی الکترونیکی انحصار وراثت از چه زمانی انجام می‌شود؟
رئیس سازمان ثبت احوال با اشاره به اقدامات نوین سازمان ثبت احوال کشور در سال‌جاری، گفت: گواهی انحصار وراثت با همکاری قوه قضاییه و با بهره گیری از پایگاه‌های سببی و نسبی و خانوار، از مردادماه به صورت الکترونیکی توسط سازمان ثبت احوال صادر خواهد شد و این اقدام گامی دیگر در تسهیل خدمات‌رسانی و افزایش رضایتمندی عمومی است.
کشف اسکلت قدیمی انسان در این استان شمالی کشف اسکلت قدیمی انسان در این استان شمالی
رئیس اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان بابل گفت: در گام اول از کاوش محوطه قلعه بن خشرودپی بابل ۶ اسکلت باستانی کشف شد که قدمت آنها به بیش از چهار هزار سال پیش می‌رسد.
برگزیده
هشدار پلیس فتا به دانش آموزان هشدار پلیس فتا به دانش آموزان
رئیس پلیس فتا فراجا با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی مدارس کشور نسبت به افزایش فعالیت کلاهبرداران در فضای مجازی که با وعده‌های فریبنده اقدام به فروش سوالات یا پاسخ‌نامه امتحانات نهایی می‌کنند، هشدار داد.
صدور گواهی الکترونیکی انحصار وراثت از چه زمانی انجام می‌شود؟ صدور گواهی الکترونیکی انحصار وراثت از چه زمانی انجام می‌شود؟
رئیس سازمان ثبت احوال با اشاره به اقدامات نوین سازمان ثبت احوال کشور در سال‌جاری، گفت: گواهی انحصار وراثت با همکاری قوه قضاییه و با بهره گیری از پایگاه‌های سببی و نسبی و خانوار، از مردادماه به صورت الکترونیکی توسط سازمان ثبت احوال صادر خواهد شد و این اقدام گامی دیگر در تسهیل خدمات‌رسانی و افزایش رضایتمندی عمومی است.
خانواده دانشجوی دانشگاه تهران چه درخواستی از دولت دارند؟ خانواده دانشجوی دانشگاه تهران چه درخواستی از دولت دارند؟
به امید اینکه اجرای حکم قصاص درس عبرتی برای باقی مجرمان باشد و این اتفاق برای خانواده دیگری رخ ندهد. این مجرمان، افرادی نبودند که قابل ترحم و بخشش باشند. طبق گفته خودشان آنها طی دو ماه قبل از این اتفاق بالای ۳۰ فقره سرقت کرده و در سرقت‌هایشان از چاقو و قمه استفاده کرده‌اند.»
صفحه خبر بالای تصاویر