کد خبر: ۳۷۴۲۹
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۳

تعطیلات نوروز چه کتابی بخوانیم؟

برگزیده‌های جوایز ادبی هر سال گزینه‌های بسیار مناسبی برای مطالعه در ایام نوروز هستند.
تعطیلات نوروز چه کتابی بخوانیم؟

مخاطب ۲۴- سرانه مطالعه در ایران از دیرباز موضوع مناقشه‌برانگیزی در حوزه فرهنگ به شمار می‌رفته است. آمار‌های ضد و نقیض بسیاری در سال‌های اخیر از مطالعه ایرانیان منتشر شده، آمار‌هایی که چندان نمی‌توان به صحت و اعتبار آن‌ها دل خوش کرد. با این حال آمار‌های اعلام شده از دو دقیقه تا ۱۲۰ دقیقه متغیر است.

در سال‌های گذشته آمار‌های دیگری نیز از وضعیت مطالعه مردم منتشر شده است؛ آمار‌هایی که حکایت از این دارند که تنها ۳۰ تا ۳۵ میلیون نفر در ایران مطالعه غیردرسی دارند؛ به عبارت دیگر ۵۹ درصد از ایرانیان کتاب غیردرسی نمی‌خوانند.

آخرین آمار و ارقام به جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران که با بررسی ۶۲ هزار و ۵۶۰ خانوار انجام شده اختصاص دارد. بر این اساس سرانه مطالعه ایرانی‌های ۱۵ ساله و بیشتر در روز حدود ۱۶ دقیقه و ۳۲ ثانیه است.
بسیاری از ایرانیان نداشتن فرصت و فراغت را مهمترین دلیل برای کاهش مطالعه خود ذکر می‌کنند، در این میان برخی نیز نداشتن کتاب خوب و عدم اطلاع از فهرست‌های پرطرفدار و مناسب را دلیل کاهش مطالعه خود ذکر کرده‌اند.

یکی از مهمترین منابع برای رجوع جهت آگاهی از کتاب‌های خوب منتشر شده در سال، جوایز ادبی هستند، جوایزی که بهترین آثار منتشر شده در هر سال را انتخاب و به جامعه معرفی می‌کند، هر چند در بخش دوم این ماجرا یعنی معرفی بهترین‌ها به جامعه هنوز کُمیت جامعه ادبی ایران می‌لنگد و فاصله بین مخاطب و برگزیدگان جوایز ادبی پررنگ است،، اما یکی از مرجع‌های انتخاب بهترین کتاب‌های منتشر شده در سال را شاید بتوان انتخاب داوران جوایز ادبی برشمرد.

در این گزارش در تلاشیم تا به معرفی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی در سال ۱۴۰۲ نگاهی بیاندازیم، کتاب‌هایی که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده‌اند،، اما داوری‌آن‌ها در جوایز سال ۱۴۰۲ یعنی جایزه جلال، جایزه قلم زرین و جایزه اندرزگو انجام شده است.

در ادامه به معرفی این آثار خواهیم پرداخت.

«بوماران»

رمان «بوران» نوشته محبوبه حاجیان نژاد در بیست و یکمین دوره جایزه قلم زرین عنوان شایسته تقدیر بخش داستان بزرگسال را از آن خود کرده است.

رمان بوماران قصه خیانتی در دل جنگ است. قصه یک تصمیم و یک انتخاب در متن جنگ که در لحظه‌ای حساس در جنگ رخ می‌دهد و سرنوشت شخصیت اصلی داستان را دگرگون می‌سازد. زمان روایت این رمان، دههٔ ۶۰ و هم‌زمان با سال‌های جنگ است.
محبوبه حاجیان‌نژاد تلاش کرده است که تاثیر جنگ و حوادث پیرامون آن را بر خانواده و نسل جوان را نشان دهد. روایت کتاب بوماران را سلمان، شخصیت اصلی به عهده دارد. کسی که تنها پسر خلف بازمانده از خاندان خود و به‌نوعی چشم‌و‌چراغ و امید آینده پدر و خانه است. خانه‌ای قدیمی و بزرگ که حیاط آن سال‌های سال محل تجمع و عزاداری مردم در ایام دهه محرم بود. خانه‌ای که به پدر ارث رسیده و او خود را موظف می‌داند تا وقتی که زنده است چراغ آن را روشن نگه دارد و قبل مردن همچون اجداد خود آن را صحیح و سالم به نسل آینده خود که سلمان باشد، بسپارد. در داستان این کتاب سلمان به‌نوعی ناجی خانواده و محبوب و مورد تأیید پدر است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «کوبیدن دری که رویش قفل به آن بزرگی زده‌اند هیچ جوری عاقلانه به نظر نمی‌رسد، اما وقت‌هایی هست که ناچاری وادارمان می‌کند برای چند لحظهٔ کوتاه حتی برای خودمان امید واهی کوچکی دست و پا کنیم. فقط برای اینکه تلاشی کرده باشم، در را از همان جایی که امضا انداخته بودم چند بار با کف دست می‌زنم و ننجان را صدا می‌کنم. بعد نگاهم را به بالای در می‌اندازم و منتظر صدایی می‌شوم که می‌دانم نمی‌آید.

دست می‌اندازم و آجر‌های بیرون‌زدهٔ دیوارِ کنارِ در را می‌گیرم و بالا می‌روم. از روی دیوار می‌پرم توی حیاط. خیلی طول می‌کشد باور کنم بیدارم. اما عجیب دوست دارم خیال کنم خواب می‌بینم و چشمم را روی حیاط خالی و خلوتش ببندم که دارد به ساده‌ترین شکل ممکن به من می‌گوید اینجا خانه پدرت نیست که چند ماه پیش ترکش کرده بودی؛ فقط یک حیاط بزرگ است با درخت توت عریانی میانه‌اش که شاخه‌هایش در تمام طول سال روی حوض کوچک سایه انداخته‌اند. حیاطی که دورتادورش اتاق‌های مجزا یا تودرتو ردیف شده‌اند و حالا آن‌قدر ساکت و سوت‌وکورند که انگار هیچ وقت کسی آنجا زندگی نکرده. حتی درخت توت وسط حیاط مثل غریبه‌ها با دست‌هایِ بازِ عریان روبه‌رویت ایستاده و انگار می‌خواهد از تو بپرسد اینجا چه می‌خواهی ... نه انگار که بیشتر از بیست و هفت هشت عاشورا کنار شانه پدر زیر سایه‌اش ایستاده‌ای و به جمعیتی که سینه‌زنان دور درخت چرخیده‌اند نگاه کرده‌ای ...»
«من مهدی آذریزدی هستم»

جایزه قلم زرین در بخش داستان کودک و نوجوان کتاب «من مهدی آذریزدی هستم» نوشته هادی حکیمیان را به عنوان شایسته تقدیر معرفی کرد.

رمان نوجوان «من مهدی آذریزدی هستم» داستانِ دو نوجوان به نام‌های حسینعلی و کوچک‌علی است که در دهه ۳۰ زندگی می‌کنند. آن‌ها برای رساندن یک چمدان امانتی به همراه یکی از آشناهایشان که راننده کامیون است راهی تهران می‌شوند. این دو نوجوان، طی حوادثی در تهران با مهدی آذریزدی، نویسنده کودک و نوجوان آشنا می‌شوند. آشنایی آن‌ها با اتفاق‌های عجیبی همراه می‌شود؛ تا جایی که به مجلس شورای ملی و کاخ سلطنتی شاه نیز می‌روند.
«بیروط»

کتاب بیروط در شانزدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد در زمستان ۱۴۰۲ به عنوان اثر برگزیده مشترک انتخاب شده است.
«بیروط» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه است. نشر صاد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی چند داستان و روایت از مستندسازی است که از آلمان به بیروت می‌رود. کتاب با بخشی به نام «یک‌شنبه ـ یکم خرداد ۹۲» آغاز شده است. این کتاب با بخشی تحت‌عنوان «۱۲ تیرماه ۱۳۹۲؛ دوشنبه؛ یعقوب‌آغاجی» به پایان رسیده است. این اثر حاوی داستان‌ها و روایت‌هایی است از بیروت در ماه‌ها و سال‌های مختلف شمسی و در مکان‌هایی گوناگون مانند هتل، ساحل و.... در توضیح این کتاب آمده است که بیروط فقط یک مکان نیست، فقط یک شهر خاورمیانه‌ای نیست؛ سرآغاز تغییری است برای مرد جوان مستندسازی که در زمانه پراضطراب و هیاهویی که داعشی‌ها و تکفیری‌ها راه انداخته‌اند، از آلمان به بیروط می‌رود تا با مردی آشنا شود که می‌گوید کشور با محبت است که ساخته می‌شود.
«غم سوزی»

رمان «غم سوزی» نوشته اعظم عظیمی دیگر برگزیده جایزه جلال است و قصه مواجهه انسان‌ها با رنج است. «غمسوزی» روایتی است برای تلطیف سوزاندن رنج انسان در مواجهه با چیستی جهان. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمل در حوزه داستان‌های اندیشه‌محور و فلسفی است که با نثری روان و بدون پیچیدگی، یکی از سخت‌ترین سوال‌های میراث ازلی ـ ابدی انسان را به چالش می‌کشد.

عظیمی در روایتی لطیف و احساسی با جسارت و هوشمندی به حوزه عشق ممنوعه ورود کرده، ولی با تمهیدات دقیق، اجازه نمی‌دهد «فرحان» داستانش به سرنوشت تلخ فرهاد کوهکن دچار شود.
نویسنده با یک روایت چندلایه و تودرتو و با پیش‌برد روایت بر خط تراز عدم تعادل می‌کوشد از دیالکتیک شوق عشق و رنج انسان به حقیقت معنابخش زندگی انسان برسد و به راستی چه کسی جز خود انسان می‌تواند تصویرگر نقش معنای زندگی خویش در جهان هستی باشد؟ در حقیقت، پاسخ به این سؤال که «رنج مقرّرشده توسّط خدا برای انسان چه حکمتی دارد؟» همۀ تلاشی است که نویسنده سعی می‌کند در داستان، برای جواب به آن، متعهدّانه روایت را به پیش ببرد.

فرحان و احسان، دو برادرند که عاشق فریده، خواهر خوانده خود می‌شوند. برادر کوچک‌تر که از عشق معصومانۀ برادرش خبر دارد، پیش‌دستی کرده، با دختر ازدواج می‌کند. حالا به مشکل خورده‌اند و دختر به برادر بزرگ‌تر پناه آورده و از او می‌خواهد که حَکَم شود و شوهرش را به زندگی برگرداند. فرحان در برزخی بزرگ گرفتار می‌شود؛ بهترین فرصت برای تلافی پیش آمده و او می‌تواند کاری کند که دوباره به عشق خود برسد. رمان به جای نسخه‌برداری از کهن الگوی برادرکشی هابیل و قابیل، دست به دیالکتیک با آن می‌زند و رخداد‌های محتمل آن را به پرسش می‌کشد.

«عملیات احیا»

عملیات احیا کتابی است که در بخش مستند نگاری جایزه جلال عنوان شایسته تقدیر را از آن خود کرده و و روایت صعود یک مجموعه دانش‌بنیان به قله دانش و فناوری الکتروموتور را در ۲۰ فصل روایت کرده است.

کتاب حاضر نوشته محمد حکم‌آبادی از انتشارات راهکار حاوی یک مجموعه جستار است که نویسندگان گوناگونی آن‌ها را نوشته‌اند. هر جستار به یکی از موضوعات مرتبط با توضیحات یادشده پرداخته است. «خاکش هم بد است»، «استثمارِ کوچک»، «جا پای روس‌ها» و «جنس ایرانی چه‌کار می‌کند؟» چند عنوان از فصل‌های این کتاب هستند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«با انگشت روی صفحۀ گوشی زدم تا فیلم پخش شود. یکی از بچه‌های خط تولید روی رینگ داغِ موتورِ سنکرون ایستاده بود و کفشش دود می‌کرد. این‌پا و آن‌پا می‌کرد که پاهایش نسوزد؛ ولی دست از کار نکشید و میدان را خالی نکرد. فیلم که تمام شد، بغض گلویم را گرفت. به همکار‌های بی‌ادعایم افتخار کردم؛ به همکارهایم که پای کار آمدند برای سربلندی جمکو، برای سربلندی ایران...

خبر ساخت موتور سنکرون ایرانی با قدرت هزار اسب بخار، توی سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. همان شرکت‌های خارجی که به ما قطعه ندادند و حتی حاضر نشدند موتور را تعمیر کنند، زنگمان زدند. گفتند: «قطعات رو از کجا خریدین و اسمبل کردین؟ خب می‌گفتین خودمون براتون قطعه بفرستیم.»

باورشان نمی‌شد خودمان موتور را ساخته باشیم. من حساب این روز را کرده بودم. بچه‌ها را سپرده بودم از تمام مراحل تولید فیلم‌برداری کنند. قسمتی از آن فیلم‌ها را برایشان فرستادم و دیگر صدایشان درنیامد.»
«من اعتراف می‌کنم»

این کتاب نوشته محمد رحمانی است که از سوی انتشارات ایران منتشر شده و در بخش مستند نگاری جایزه جلال به عنوان اثر برگزیده معرفی شده است. خواندن این کتاب در ایام تعطیلات نوروز خالی از لطف نیست.

این کتاب اثری متفاوت درباره حیات سازمان مجاهدین خلق در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. محمد رحمانی نویسنده کتاب، با استفاده از اسناد و منابع متعدد مربوط به سازمان مجاهدین خلق، اعترافات وحید افراخته را که از افراد کلیدی و از اصلی‏‌ترین و مؤثرترین اعضای شاخۀ نظامی این سازمان به حساب می‏‌آمد، روایت کرده است. اعترافات افراخته که در مردادماه ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر شد، به لحاظ کمی و کیفی بی‏‌مانند است و می‌توان ادعا کرد بعد از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک، بزرگترین ضربه به نیرو‌های سازمان مجاهدین خلق، به واسطۀ اعترافات او وارد شده است.

به این ترتیب، بی‏‌شک با دقت در اعترافات این عضو موثر مجاهدین خلق بسیاری از مسائل این سازمان، پیش و بعد از افراخته، قابل فهم‌‏تر خواهد شد. در بخشی از این کتاب آمده است: وحید افراخته بعد از مدت کوتاهی نه‌تن‌ها از درون می‌شکند و اعتراف می‌کند، بلکه به همکاری همه‌جانبه‌ای با رژیم دست می‌زند به نحوی که حتی در قامت بازجوی ساواک نیز ظاهر می‌شود.
این کتاب هزار صفحه‌ای در پنج فصل شرایط جامعه و گروهک منافقین را برای مخاطبان روایت می‌کند. به‌دلیل نو بودن موضوع و انتشار بسیاری از پرونده‌ها برای اولین بار و نقل‌های مستقیم اسناد، به‌عنوان یک منبع دست‌اول حائز اهمیت است.

محمد رحمانی نویسنده کتاب معتقد است که اعترافات افراخته به این دلیل مهم است که او جایگاه ویژه سازمانی و تسلط کافی بر وقایع درون‌سازمانی به‌عنوان یکی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق دارد. با دقت در اعترافات وی بسیاری از مسائل پیش و بعد از افراخته قابل فهم‌تر می‌شود.

وی می‌گوید: در این کتاب خود دست به‌روی یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های تاریخی گذاشتم و از زاویه نگاه «وحید افراخته» که عضو مرکزیت گروهک منافقین بود به بررسی و نقد تاریخ این سازمان پرداختم. این کتاب با زیرعنوان «زندگی و زمانه وحید افراخته» در اعترافات و زندگی وی متوقف نشده است بلکه سراغ ده‌ها پرونده دیگر رفتم و با انجام مصاحبه‌های مختلف و سند‌هایی که باید در جای خود توضیح داده شوند، اثری جامع در این حوزه را خلق کردم.

«از قبل یکشنبه می‌شود»

این کتاب نوشته علی شاهمرادی است که از سوی انتشارات خزه منتشر شده و در بخش داستان کوتاه شایسته تقدیر جایزه جلال شناخته شده است.

از قبل یکشنبه می‌شود، از ۲۰ داستان کوتاه تشکیل شده است. داستان‌های کتاب لحنی محاوره‌ای دارند و شکل روایت آن‌ها ساده و روان است و مخاطب را به‌همراه خود می‌کشاند. نام‌گذاری داستان‌ها نیز جالب و متفاوت است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «هر دو فرض می‌کنند که فهمیده‌اند و ادامه نمی‌دهند. آدم‌ها مدام دچار این وضعیت می‌شوند. نوعی فداکاری جمعی است که خیلی بیش‌تر از توان حرف زدن و فکر کردن، انسان را از حیوان جدا می‌کند.

یادم میاد وقتی تازه به دنیا اومده بودم، یه چیز عجیب که از کلی تیکه‌های به هم چسبیده درست شده بود، یه گوشه از اتاق بیمارستان نشسته بود. باهاش حرف زدم. نقل معجزه نبود. مثل الان حرف نمی‌زدم که. به‌ش گفتم خواهش می‌کنم خودش رو معرفی کنه. خیلی زبون مودبانه‌ای بود، چون وقتی جوابم رو نداد و عصبانی‌م کرد، هیچ کلمهٔ زشتی پیدا نکردم که بگم. یکی از پرستارا منو برد به یه اتاق دیگه که پر از بچه‌های تازه به دنیا اومده بود. اون چیزِ عجیبم دنبال‌مون اومد. هر قدمی که برمی‌داشت، چندتا تیکه از تنش می‌ریخت زمین. توی اتاقم پر بود از همین چیزای عجیب‌وغریب؛ انگار هر کی یکی داشت. اکثرشون تیکه‌هاشون زیاد بود و هرچی اَزشون می‌ریخت کم نمی‌شدن، به‌جز یکی‌شون که از اول فقط چند تیکه بود و زود تموم شد. نمی‌دونم چی بودن. بعد از بیمارستان دیگه ندیدم‌شون یا حداقل یادم نمیاد دیده باشم.»

کتاب «گلوله فیروزه‌ای»

این کتاب نوشته فهیمه شهابیان مقدم است که توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است و برگزیده بخش رمان جایزه اندرزگو شناخته شده است.

داستان این کتاب در ماه‌های انتهایی حکومت رژیم پهلوی در سال ۵۷ شکل می‌گیرد و ماجرای انقلابی‌شدن یک طرافدار پهلوی را روایت می‌کند. فیروزه هرچند طرفدار رژیم است، اما فقط یک دغدغه دارد آن هم ناراضی بودنش نسبت به یک ازدواج اجباری است؛ ازدواجی که در آن پدربزرگ قصد دارد فیروزه و مسعود را به هم برساند. اما به مرور، راز‌هایی از بعضی آدم‌های اطراف فیروزه برملا می‌شود که قطار زندگی او را روی ریل دیگری می‌اندازد؛ راز‌هایی که بعضی از آن‌ها می‌تواند مانند ترسناک‌ترین کابوس‌ها، فیروزه را بی‌خواب کند. راز‌هایی که تار‌های تنیده شده روی چشم و گوش فیروزه را کنار زده و آرامش پلاستیکی او را برهم می‌زند. نویسنده در عین حال از ورای روایت زندگی فیروزه تلاش کرده تا به روایت تاریخ انقلاب در همان‌ماه‌های پیروزی بپردازد.

«فصل توت‌های سفید»

کتاب «فصل توت‌های سفید» نوشته سیده عذرا موسوی است که در سومین دوره جایزه شهید سیدعلی اندرزگو در بخش رمان بزرگسال برگزیده شد.
این کتاب، قصه زنی را روایت می‌کند که تلاش کرده در دو‌راهی‌های مهم زندگی خود منفعل نباشد و پخته و سنجیده عمل کند. فروغ، قهرمان داستان «فصل توت‌های سفید» است که بنا‌بر گذشته پیچیده‌ای که دارد، با اتهامات سنگین و طرد اجتماعی رو‌به‌رو می‌شود و بهروز، در پی آن است تا ننگی بزرگ را برای فروغ به ارمغان آورد. در این میان، اما ورود مردی به نام امیر به زندگی فروغ مسیر داستان را تغییر می‌دهد.

«فصل توت‌های سفید» اثری است با چند محور که نویسنده تلاش کرده با بیان جزئیات عاطفی و روایی، برهه‌های متفاوتی از تاریخ ایران را بازگو کند.

در بخشی از متن داستان آمده: «مرد‌ها خم شده بودند روی زانو، انگار که رکوع کرده باشند و چمباتمه زده بودند دور آقا یدی که سرش را میان دست‌ها گرفته بود و صورتش مثل ازگیل لهیده و چروکیده‌ای در‌هم‌فرو‌رفته بود.»
«مبارزه به روایت شهید سیداسدالله لاجوردی»

کتاب «مبارزه به روایت شهید سیداسدالله لاجوردی» اثر جواد اسلامی است که انتشارات روزنامه ایران آن را منتشر کرده است و در بخش تاریخ شفاهی انتشارات اندرزگو به عنوان برگزیده معرفی شده است.

کتاب «مبارزه به روایت سیداسدالله لاجوردی» بخشی از خاطرات این شهید بزرگوار است که به خواهش و اصرار دوستانش طی مصاحبه‌هایی در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ به ضبط و ثبت رسیده‌است و از این رو می‌تواند به مثابه یک سند تاریخی مورد توجه و استفاده قرار گیرد.
شهید لاجوردی در این خاطرات، ضمن ترسیم فضای مبارزاتی پیش از انقلاب به بیان گوشه‌ای از فعالیت هیأت‌های مؤتلفه اسلامی پرداخته است. او که خود سابقه چندین بار دستگیری و زندان در رژیم گذشته را داشته، ضمن تشریح وضعیت خود در زندان و انواع شکنجه‌هایی که دیده به تقابل‌های موجود میان نیرو‌های مذهبی با اعضای سازمان مجاهدین خلق و مارکسیست‌ها پرداخته و زوایایی از نوع تفکرات التقاطی آن‌ها در مورد موضوعات مختلف را بیان می‌کند که در جای خود قابل تأمل است.

این کتاب شامل خاطرات بیست سالۀ شهید لاجوردی از سال ۱۳۳۸ تا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ است و سعی شده تا لحن صمیمانه و بی‌تکلف شهید لاجوردی تا حدامکان در متن موجود حفظ شود.

برچسب ها: سرانه مطالعه
آخرین اخبار
پربازدید ها
تصاویر
صفحه خبر بالای تصاویر
اخبار داغ
عوارض خطرناک استفاده از موبایل در دستشویی عوارض خطرناک استفاده از موبایل در دستشویی
بسیاری از افراد به تلفن همراه خود وابستگی زیادی دارند و حتی آن را تا دستشویی و حمام نیز با خود می‌برند.
فرونشست پارکینگ در قیطریه ۳ خودرو را بلعید فرونشست پارکینگ در قیطریه ۳ خودرو را بلعید
سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران، از یک مورد حادثه فروکش کردن کف پارکینگ ساختمان مسکونی خبر داد.
مُسکنی که خطر خونریزی داخلی را افزایش می‌دهد مُسکنی که خطر خونریزی داخلی را افزایش می‌دهد
افرادی که از دارو‌های رقیق‌کننده خون استفاده می‌کنند، در صورت مصرف دارو‌های ضدالتهاب غیراستروئیدی (NSAID) مانند ایبوپروفن یا ناپروکسن، دو برابر با خطر خونریزی داخلی مواجهند.
ضبط سلمان فارسی از سر گرفته شد ضبط سلمان فارسی از سر گرفته شد
سریال «سلمان فارسی» که ضبط آن متوقف شده بود با بازگشت میرباقری ـ کارگردان ـ از سر گرفته شد
جشن تولد امیر قلعه نویی در قصرش جشن تولد امیر قلعه نویی در قصرش
امیر قلعه‌نویی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، تولد ۶۱ سالگی‌اش را در منزلش که بی‌شباهت به قصر نیست و در کنار پسرش جشن گرفت.
لامبورگینی ۲ میلیون دلاری که یک ایرانی ساخت لامبورگینی ۲ میلیون دلاری که یک ایرانی ساخت
وناتوس رونوشت منصوری از شاسی بلند اوروس لامبورگینی است. تمامی ابعاد لامبورگینی وناتوس منصوری دقیقا مشابه نسخه استاندارد لامبورگینی اوروس است با این تفاوت که ستون دوم یا «B» حدود ۲۰۰ میلیمتر عقب‌تر رفته است.
واکسیناسیون عمومی علیه HPV ضروری است؟ واکسیناسیون عمومی علیه HPV ضروری است؟
اخیرا در برخی صفحات مجازی افراد تشویق به دریافت واکسن HPV می‌شوند؛ اظهاراتی که در برخی مواقع غیر علمی و نادرست هستند
برگزیده
مژده لواسانی مجری صداوسیما در چین مژده لواسانی مجری صداوسیما در چین
پست جدید مژده لواسانی مجری صداوسیما با پوشش همیشگی‌اش در چین توجه کاربران را به خود جلب کرد.
چرا مشکل بازیگران خوب همچون ترانه علیدوستی و فاطمه معتمدآریا را حل نمی‌کنید؟ چرا مشکل بازیگران خوب همچون ترانه علیدوستی و فاطمه معتمدآریا را حل نمی‌کنید؟
مدیرکل نظارت سازمان سینمایی درباره رفع ممنوع الکاری بازیگران زن صحبت‌های تازه‌ای داشته است.
ماجرای قطع شدن انگشت دست مهران مدیری ماجرای قطع شدن انگشت دست مهران مدیری
همزمان با انتشار خبر فوت دو هنرور هنگام فیلمبرداری سریال سلمان فارسی، گزارش حادثه‌ای که برای مهران مدیری سر صحنه فیلمبرداری سریال قلب یخی افتاد منتشر شد.
صفحه خبر بالای تصاویر