مخاطب 24- در فاصله میان هراز تا آمل، جنگلهای چلاو مانند لباسی سبز بر تن مازندران، خودنمایی میکنند. گونههای حیاتوحش، از خرس، پلنگ، گراز، مرال، شوکا و روباه و گرگ گرفته تا گونههای مختلف پرندگان در منطقهای بهوسعت ۴۰هزار هکتار از جنگلهای چلاو زیست میکنند. محمدباقر غفاری چلاوی، همیار محیطبان دقیقا در یک کلبه چوبی کوچک در دل جنگلی انبوه مشغول حفاظت از ۱۰هزار هکتار زیستگاه و زیستمندانش است؛ عرصهای که حالا دیگر شکارچیان کمتری برای شلیک به مرال و شوکا و... به آنجا میروند.
او همان است که ویدئوهای صحبت کردنش با خرس و پلنگ در شبکههای اجتماعی وایرال شدهاست. غفاری چلاوی را درکنار کلبه ملاقات کردیم که ۲بار توسط شکارچیان غیرمجاز، به آتش کشیده شده است و او از ۱۱سال کار در دل جنگلهای شمال و از اینکه چرا تصمیم گرفت با حیوانات صحبت کند، برایمان گفت.
فیلم گفتگوهای شما با حیوانات در فضای مجازی بهشدت وایرال شد. چه شد به فکر سخن گفتن با حیوانات افتادید؟
بیش از ۱۰سال است بهعنوان همیار محیطبان از عرصههای جنگلی شمال و حیاتوحش حفاظت میکنم. تقریبا بیش از ۲۰۰ روز از ایام سال را بهطور شبانهروزی در عرصهها حضور دارم. گرچه از کودکی به واسطه زندگی در کنار جنگل، شیفته این عرصه شدم، اما از گذشته دور جوامع محلی بهدلیل حمله حیوانات وحشی مثل خرس و پلنگ به دامها، تصور میکردند حیاتوحش خوی درنده دارند و خطرناک هستند. واقعیت چیز دیگری است. در همه این سالها هزاران گونه بهدلیل چنین تصوری کشته شدهاند تا امنیت برای دام برقرار شود. هنوز هم برخی افراد محلی دنبال تبصره و ماده هستند تا بهانهای برای از بین بردن حیوانات وحشی پیدا کنند. البته نحوه برخورد جوامع محلی با حیاتوحش در سالهای اخیر بهتر شده است.
طی دودهه اخیر البته حمله حیاتوحش به دام یا انسان اتفاق افتاده که مقصر آن هم انسان است که وارد زیستگاه حیوانات شده و حیوانات هم به همین دلیل ممکن است واکنش نشان دهند. تصمیم گرفتم که نگاه مردم به حیوانات را تغییر دهم و به آنها ثابت کنم حیاتوحش تعارضی با انسان ندارد. با توجه به اینکه سالهاست در طبیعت حضور دارم، میدانم حیوانات هم احساس دارند و متوجه میشوند انسانی که با آنها برخورد میکند، برایشان خطر دارد یا نه. شروع کردم به صحبت کردن با حیوانات و نتیجهاش را هم گرفتم. حیوانات لحن انسان را متوجه میشوند؛ ضمن اینکه در ۹۹درصد مواقع از انسان گریزانند و تمایلی برای برخورد با آدمها ندارند.
نخستینباری را که با یک حیوان وحشی صحبت کردید، بهخاطر دارید؟
آذرماه سال۱۳۹۸ بود که در یکی از راشستانهای منطقه یک خرس دیدم. پیشتر در مسیری که پایش دارم، ۶خرس را دیده بودم. این خرس، اما در فاصله ۵متری من بود. دقت که کردم دیدم خرس پیری است که دارد استراحت میکند. مرا که دید راه افتاد؛ شروع کردم به فیلمبرداری؛ ایستاد و به من نگاه کرد. خواستم نشان دهم مواجهه با حیوانی که چندین برابر سنگینتر از انسان است و پنجههای بسیار قدرتمندی دارد و بهطور طبیعی پرخاشگر نیست و تمایلی به حمله و آسیب رساندن به انسان ندارد، چگونه است؟ وقتی ایستاد، شروع کردم به صحبت کردن. گفتم: «سلام؛ آهای منم پیرمرد. چشمات کمسو شده؛ من رو نمیبینی؟ ایروزگار هی؛ سرآخر کجا روبهروی هم قرار گرفتیم. من رفیقتم، نترس،ای قربون برادر بشم.» خرس پیر نگاهی به من کرد؛ فهمید که خطری برایش ندارم و با چهرهای آرام به راه خود ادامه داد.
از صحبت کردن با خرس پیر فیلم هم گرفتی و خیلی هم وایرال شد. واکنش مردم محلی به این رفتار چه بود؟
از گذشته روایتهایی بین مردم سینه به سینه گشته بود، مبنی بر اینکه که خرسها خطرناکند؛ مخصوصا در فصل بهار و اگر توله همراهشان باشد، به انسان حمله میکنند. خلاصه اینکه از خرس یک هیولای انسانخوار درست کرده بودند. زمانی که این فیلم منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت، افرادی که مرا میدیدند، میگفتند که ترسشان از خرس کمتر شده است. وقتی دیدم صحبت من با خرس اینقدر در نحوه نگرش مردم تأثیر دارد، تصمیم گرفتم کارم را ادامه دهم.
روزانه دهها نفر از انسانها در بمبگذاری و جنگ، تصادف رانندگی، سقوط هواپیما و دیگر حوادث کشته میشوند، اما کسی از هواپیما یا ماشین نمیترسد. این درحالی است که طی ۲یا ۳دهه، برخورد حیاتوحش با انسان آن هم در یکی از روستاهای دورافتاده اتفاق میافتد که قطعا دلیل واکنش حیوان، حفاظت از خود یا تولههایش است. چنین موارد انگشتشماری نباید در مواجهه با حیاتوحش تعمیم داده شود.
چه گونههایی در منطقه شما زیست میکنند؟
گونههای مختلف از خرس، گرگ، پلنگ، گراز، سیاهگوش، شوکا و مرال گرفته تا انواع پرندگان در این منطقه زیست میکنند.
چند روز قبل هم ویدئوی دیگری از شما وایرال شد که با یک پلنگ در جنگل سخن میگفتی.
بله، این پلنگ را در ارتفاعات چلاو آمل دیدم و با او صحبت کردم. حدود ۱۱صبح بود؛ از یک جنگل راش انبوه به منطقهای که پوشش گیاهی آن تغییر میکند به منطقه بازتر رسیدم. با دوربین به یک شوکا نگاه میکردم و دیدم ناگهان فرار کرد. پشت سر آن هم چند گراز از منطقه دور شدند و به سمت من آمدند. کنجکاو شدم. منطقه را زیرنظر گرفتم. دیدم یک پلنگ کنار درخت نشسته است. دلیل فرار آنها هم همین پلنگ بود. ۲۰دقیقه از رفتارش فیلم گرفتم؛ چرخی زد و خمیازهای کشید و روی یک صخره خوابید. چند دقیقه بوی حیواناتی که فرار کرده بودند را تعقیب کرد و به سمت من آمد. ۲۰متری من ایستاد. مشغول فیلم گرفتن بودم. پلنگ هم من را نگاه میکرد. گفتم: «هی روزگار، پیر چطوری؟ حالت چطوره؟» داشت برمیگشت که گفتم: «نترس من رفیقتم، نگران نباش...» چند ثانیه بیحرکت ماند؛ انگار دارد به حرفهایم گوش میکند. بعد از چند لحظه درنگ، راهش را کشید و رفت. حیوان حتی اگر پلنگ درنده هم باشد، متوجه رفتار دوستانه انسان میشود. البته غیر از پلنگ با گرازها و گرگها هم گهگاه همسخن میشوم.
محمد باقر غفاری چلاوی، محیط بان مازندرانی در حال نصب دوربین تلهای در جنگل چلاو
پیشآمده مورد حمله حیوان وحشی قرار بگیرید؟
حملهای که منجر به جراحت شود، نه، اما یکبار هنگام گشتزنی در منطقه، خرسی در فاصله ۷۰متری، وقتی نزدیکش شدم، روی ۲پا ایستاد و حالت دفاعی گرفت. داشت اخطار میداد نزدیکتر نشوم. واکنش خرس را که دیدم، نزدیک نشدم؛ آرام نشد و شروع به فریاد زدن کردم تا بترسد و بالاخره فرار کرد. دیدم روی لاشهای که شکار کرده، برگ و خاک ریخته تا برگردد و غذایش را بخورد. حیوانات خانگی هم البته نسبت به غذایشان حساس هستند.
حیوانی هست که دوست داشته باشید مانند خرس و پلنگ که با آن همسخن شوید؟
مرال یا گوزن ایرانی! اما تاکنون مثل پلنگ و خرس به من نزدیک نشده است.
اگر روزی فرصت صحبت کردن با مرال را داشته باشید، به او چه میگویید؟
مرال را نوازش میکنم و میگویم: «رفیق، چقدر زیبایی. نترس و نگران نباش؛ چشم برهم بزنی زمستان تموم میشه و بهار میآد.»
از زیباییهای کار گفتید، از سختیهایش هم بگویید. تا به حال با شکارچی غیرمجاز هم مانند خرس و پلنگ روبهرو شدهاید؟
۱۱سال است در منطقهای به وسعت ۱۰هزار هکتار از جنگل چلاو آمل مشغول حفاظت از حیاتوحش هستم. بهخاطر تنوع زیستی این منطقه، شکارچیان زیادی برای شکار مرال، شوکا و پرنده میآیند. شکارچیان زیادی را قبل از شکار، رصد کردهام و تحویل یگان حفاظت دادهام. ۲شکارچی را هم در فصل گاوبانگی مرالها بعد از شکار مرال رصد کردم که یگان حفاظت آنها را دستگیر کرد. ۲۰فرردین۱۳۹۶ به همراه عمویم که پدر همسرم است، در منطقه گشت میزدیم. غروب بود؛ خسته از گشت روزانه در حال حرکت بهسمت کلبه بودیم که صدای شلیک آمد؛ دنبال صدا رفتیم.
عمویم پشت سرم به فاصله ۲۰۰متری میآمد. به محل که رسیدم، ۳شکارچی مرال و شوکا تیرشان خطا رفته بود و منتظر شکار بعدی بودند. یکی از آنها بعد از اعتراض من اسلحهاش را پر و به درخت پشت سرم شلیک کرد. عمویم که با من فاصله داشت، به تصور اینکه به من شلیک شده، هراسان سر رسید. شکارچیان هم وقتی دیدند، ۲نفر هستیم، فرار کردند. عمویم عصبانی شد و گفت: وقتی به شهر برسیم، حادثه را برای پدرت تعریف میکنم تا دست از این کار بکشی. فاصله جنگل تا شهر حدود ۲.۵ساعت به عمویم اصرار و التماس کردم به پدرم و همسرم چیزی نگوید. با هزار ترفند راضی شد و به کسی چیزی نگفت تا حالا که من این راز را بعد از ۶سال فاش میکنم. بعد از این حادثه شکارچیانی که دستگیرشان کردم، ۲بار کلبه جنگلیام را به آتش کشیدند و هر ۲بار به هزینه خودم کلبه را از نو ساختم.
نقاشی کودک ۸ ساله غفاری از محل خدمت پدرش
همسر و دخترت به نبودنت اعتراض نمیکنند؟
اوایل کار اعتراض میکردند، اما وقتی نتیجه تلاشهای چندساله و احیای حیاتوحش منطقه را دیدند و وقتی دیدند مردم محلی چه احترامی به تلاشهایم میگذارند، کمکم راضی شدند. در مدت ۱۱سال حضورم در عرصه، جمعیت مرال، شوکا، خرس، پلنگ و... احیا و قاچاق چوب کم شده است. دخترم تازه ۸ ساله شده و تا حالا به منطقه نیامده است، اما از روی خاطرات و صحبتهایم نقاشی کشیده که خیلی به منطقه شباهت دارد. شبهایی که تنها در کلبه جنگلی هستم به نقاشی دخترم خیره میشوم و آرام میگیرم.
منبع: روزنامه همشهری